دوستان عزیز پردیسی امیدوارم حال همتون خوب باشه و چه در زندگی شخصی چه در زندگی گیمینگ هفته خوبی سپری کرده باشید.
دلیل تاخیر در مطلب این هفته اینه که روز گذشته تعطیل بود و طبیعتا یک زمان عالی برای بازی کردن و یا فیلم دیدن! بخاطر همین استثنائا مطلب این هفته رو با یک روز تاخیر براتون قرار میدیم.
برای مخاطبین جدیدمون بهتره بگیم اصلا خانواده پردیسگیم چیه؟ خیلی سادهاس! مطالب هفتگی خانواده پردیسگیم یک محله برای اشتراکگذاری تجربیات ما، حالا میخواد گیم باشه و یا فیلم و سریال و حتی کتاب و اتفاقات شخصی! اینجا محلی برای بحث دوستانهاس بین تمامی کاربران پردیسگیم.
مقدمه رو بیشتر از این طولانی نکنیم و بریم سراغ گپ و گفت این هفته! در پایان منتظر اشتراکگذاری تجربیات شما هستیم ;)
علیرضا رزمجویی - خبرنگار و نویسنده پردیسگیم
هفتهی قبل متاسفانه به دلیل زلزلهی کرمانشاه، خیلی دردناک و ناراحتکننده شروع شد. تسلیت به همهی عزیزانی که از نظر جانی، مالی و روحی آسیب دیدن و امیدوارم که هر چه زودتر به شرایط عادی خودشون برگردن. یه تسلیت هم به بقیهی مردم که متاسفانه مثل خودم، دوباره شاهد وضعیت اسفناک مدیرت بحران و کمکرسانی بودن و رسما درصد بزرگی از امید به آیندهشون، تبدیل به ناامیدی شد.
از نظر گیمینگ، به لطف قابلیت بکوارد X1، موفق به تجربهی دوبارهی Red Dead Redemption شدم. تجربهای که بعد از حدود 7 سال، دوباره بهم یادآوری کرد که چقدر قدم زدن در غرب وحشی، میتونه منحصر بفرد و معنوی باشه و چقدر همچین بازیهایی نایاب هستن. در نظر دارم یه مقالهی مفصل هم در مورد نسخهی اول براتون آماده کنم که در فصل بهار همگی با آمادگی کامل بریم سراغ نسخهی بعدی. البته اگه زبونم لال تاخیر دیگهای در کار نباشه!
علاوه بر این خودمو با تاخیر بسیار زیاد به تجربهی Sunset Overdrive رسوندم و باید بگم که به استدیوی Insomniac خیلی راحت میشه لقب "جادوگران سیستم جابهجایی" رو داد. با تجربهی سری R&C، انتظار کمی ازشون نداشتم ولی واقعا سیستم جابهجایی و مانور دادن در محیط بازی فوقالعاده فان و لذتبخش از آب دراومده و واقعا خوشحالم که این عنوان رو بالاخره تجربه کردم. الان باورم نمیشه که هنوز خبری از نسخهی دوم نیست و مایکروسافت علاقهای به حمایت نشون نداده و چنین عنوان خلاقانهای، باید دنبال ناشر بگرده! از اون طرف بعد از تجربهی Sunset Overdrive، بشدت امیدم به Spider-Man و گیمپلی بازی بالاتر رفته و با تجربهای که Insomniac در خلق یه گیمپلی سریع و لذتبخش بدست آورده، مطمئنا میشه امیدوار بود که مانور دادن با مرد عنکبوتی در شهر نیویورک قراره به یکی از جذابترین و برجستهترین فعالیتها در سال 2018 تبدیل بشه.
از فراغ Monster Hunter World، یه چند ساعتی روی Vita به تجربهی Monster Hunter Freedom Unite مشغول شدم. واقعا با دیدن نمایشهای World، برگشتن به نسخههای قبلی خیلی سخته ولی هنوزم شکار هیولاها به همون اندازه زحمت و دقت میخواد و البته به اندازهی همون زحمت، پاداش مناسبی هم میشه دریافت کرد. کلا بنظرم MH موفقترین سری هستش که شما رو به مفهوم "شکارچی بودن" نزدیک میکنه و همینه که باعث شده خیلی از افراد مخصوصا توی ژاپن عاشقش بشن.
در پایان هم یکی از فیلمهای مشهور سال گذشته به نام Manchester by the Sea رو دیدم و راستش خیلی بیشتر از چیزی که انتظار داشتم، ازش لذت بردم. از اون دسته فیلمهایی نیست که چند بار ببینید ولی همون اولین بار با موسیقی و جو خاص خودش و همینطور هنرپیشگی و نویسندگی بشدت عالی، هیپنوتیزمتون میکنه!
صدرا شریعتی - نویسنده و خبرنگار پردیسگیم
اول هفته مشغول تجربه Wolfnestien جدید بودم و روایت جذاب و کاتسینهای فوقالعادش کشش عالی ایجاد کرده بود که متاسفانه با پایان مسخره و بیمعنیش خراب کرد. با این حال شوتر جذابی هستش که تو یاد آدم میمونه.
از اواسط هفته هم شروع به تجربه Assassin’s Creed Origins کردم و تا به حال ۶-۷ ساعت بازی کردم که باید بگم شگفتزدهام کرده. پویایی فوقالعاده عالی جهان بزرگ بازی و جزئیاتی که در بازی پیاده شده مو رو به تن آن سیخ میکنه. شاید شده که ده دقیقه مثل یک توریست از یک معبد بازدید میکردم و به سازندهها درود میفرستادم به خاطر ساخت چنین دنیای پر از شگفتی از مصر باستان. مبارزات دیگه مثل قبل تکراری و راحت نیستش و چالش بزرگی رو موقع نبرد ایجاد میکنه. در آخر باید گفت استراحت یک ساله به این سری درستترین استراتژی ممکن بوده.
بازی آنلاین این هفته هم بیشتر شامل Forza Horizon 3 میشد. گزاشتن هدفون و گوش دادن به موسیقیهای متنوع و زیبای بازی در کنار رانندگی در کنار ساحل یا تپهها یکی از آرامشبخشترین تجربههای ممکن هستش که بهتون پیشنهاد میکنم.
کسرا کریمی اصل - سردبیر پردیسگیم
در هفتهای که گذشت بیشتر غرق در مدح و ثنای حضرت آنتون چخوف و نمایشنامههایش بودم و از جادو قلم این بزرگوار چه اشک شوقها که از من جاری نشد، به حق همین ایام مبارک هم فردا صبح تا قبل از شروع کلاس نمایشنامه "سونات اشباح" رو خواهم خوند، از طرف دیگه پروژه نمایشنامه نویسی خودم هم وارد سراشیبی پایانی شده و الان دقیقا تو اون نقطه ایستادم که نمیدونم گندی که در 2 پرده نخست زدم رو چهطور جمعبندی کنم.
در دنیای گیم هم بازی ایرانی شهرزاد رو رفتم و نقدش رو نوشتم که قراره همین روزها روی سایت بره و خب در پردیسکست هم با سازندهاش یک گپ و گفت خفنی داشتیم که میتونید برید گوش کنید.
به مراحل پایانی هیلو 3 هم رسیده بودم که باطری دستهام تموم شد و دقیقا من رو در موقعیت اوج پوچی مقابل تلویزیون گذاشت.
خلاصه هوا هم یک سرد شده، تمام رفقا درگیر تغییرات هورمونی و طبع اون ماجراهای عاشقانه شدن، و فقط امیدوارم به خیر بگذره، چون به خاطر چهار تا سوز سرما حوصله 10 ماه ناله شنیدن از شکستهای عاطفی ملت رو ندارم.
سینا ربیعی - مدیر اجرایی و نویسندهی پردیسگیم
احتمالا با من موافقید که "زمان" چیز واقعا عجیبیه. در یک دوره از زندگی من شخصا حسرت اینو میخوردم که چرا از "زمان" درست استفاده نکردم و چرا خیلی از ساعاتش برام بیارزش گذشت و از طرفی الان به این مشکل برخوردم که "زمان" واقعا محدوده! امکان نداره تمام فانتزیها و هدفهایی که توی ذهنت هست رو بتونی در یک قالب محدود 24 ساعته اجرا کنی. خلاصه زندگی واقعا چیز عجیبیه، با انسانهایی عجیبهای و روابطی غریبتر.
حالا این زمان برام هفته قبل چطور گذشت؟ خب نسخه اولیه پروپوزال دانشگاهم بالاخره آماده شد! واقعا دوره ارشد برخلاف کارشناسی سخته! به معنای واقعی باید دانشجو بود. از لحاظ گیمینگ بعد از یک مقطع سخت که باید چند بازی نقد میکردم دوباره به آغوش فیفا برگشتم. الان توی سیزن دیویژن یکم. آمارم 60 برد، 5 6 مساوی و 6 7 باخت بود یعنی در یکی دو ماه فقط 5 6 تا باخت آورده بودم ولی توی همین دو سه روز 3 تا باخت! فیفا کلا پدیده عجیبیه. قشنگ مثل واقعیته، فرمی که داری کاملا روی بازیت تاثیر داره. اگر ذرهای تمرکز نداشته باشی کاملا احتمال باختت وجود داره!
در کنار فیفا متوجه شدم که حدود 15 ساعت فقط بخش وار WWII رفتم! دست اکتیویژن درد نکنه که فقط 3 تا مپ توی بازی گذاشته خدا رحم میکرد اگر مپهاش بیشتر بود و طبیعتا ارزش تکرارش بالاتر! ولی واقعا خوشحالم که WWII تجربه مولتیپلیرش دوباره مثل نسخههای قدیمیتر شده. CoDهای اخیر بازیهای بدی ابدا نبودن ولی من با فرم گیمپلی که داشتن در حدی که بخوام ماهها مولتیاش برم حال نمیکردم اما الان توی WWII در کمتر از دو هفته رسیدم لول 40! آخرین بار سر MW3 اینقدر CoD میرفتم!
در کنار اینا با پدیدهای به نام The Solus Project آشنا شدم. اینکه منظورم از پدیده یک فاجعهاس یا یک شاهکار باشه در نقد بازی :دی ... theHunter: Call of the Wild هم رفتم. این The Hunter بازی بدی نیست ولی مشکل اینه بازیش یک نوع شبیهساز شکار حیواناته. یعنی باید یک فاز و حال خاصی داشته باشی که بری و باهاش حال کنی. منم این مدت بیشتر شبها وقت بازی داشتم و طبیعتا به یک بازی هیجانانگیزتر نیاز داشتم! شکار بهتره باشه برای روزایی که ساعت 4 5 صبح بیدار میشی و حس معنوی طلوع خورشید درونت دمیده میشه :دی
دوستان عزیز پردیسی اکنون نوبت شماست. خوشحال میشویم از تجربیات جالب خود در هفتهی گذشته برای ما و سایر دوستانتان بگویید ...
منبع متن: pardisgame