نقد‌ و بررسی Yomawari: Midnight Shadows

"به قلم سیدمحمدرضا مجاب"

یک باور قدیمی شرقی اعتقاد دارد که ارواح نه تنها در جهان هستی زندگی می‌کنند، بلکه رفتار زندگان را تحت نظر دارند و در احساسات آنان شریکند. ارواح نیز همانند موجودات زنده می‌توانند خوب و بد داشته باشند، به قدرت‌های فراوانی دست پیدا کنند و حتی بر روند زندگی تاثیر بگذارند. از ماندگارترین آثاری که بر مبنای این تفکر به وجود آمده، می‌توان از انیمیشن‌هایی همچون Spirited Away و Princess Monokoke نام برد که توسط هایائو میازاکی مشهور خلق شدند. Yomawari (که از نظر لغوی به معنای نگهبان شب است) نیز دقیقا بر اساس همین ایده ساخته شده، اما با شکل و شمایلی مرموز، غیرمنتظره و ترسناک!

بازی روند داستانی بسیار ساده‌ای دارد. در ابتدای بازی Haru که یک دختربچه‌ی دبستانی‌ست، متوجه می‌شود بهترین دوستش Yui گم شده و سعی می‌کند به دنبال او بگردد. به همین سادگی! داستان بازی تا آخرین ثانیه دقیقا همینقدر پیش پاافتاده و کم‌اهمیت است و هیچگونه توضیحی درباره‌ی نبود منطق در بسیاری از اتفاقات بازی بیان نمی‌کند. مثلا اینکه چرا شخصیت اصلی در نیمه‌های شب از خانه بیرون می‌رود و در طول روز به‌دنبال دوست گم‌شده‌ی خود نمی‌گردد؟ یا چرا از والدین و بزرگترهای خود کمک نمی‌گیرد؟ یا چرا در تمام شهر حتی یک انسان دیگر وجود ندارد؟! این دست وقایع در بازی بی‌شمار است و اگر کمی در روند داستانی تفکر کنید بیشتر فانتزی‌وار به نظر می رسد تا ترسناک. همین موضوع برای هیولاهای مختلف نیز صادق است. با این تفاوت که بازی سعی می‌کند به وسیله‌های مختلف (مثلا تفاوت در طراحی ظاهری آنها، یا نامگذاری‌ها) یک نوع پیش زمینه و دلیل وجود برای آنها نشان دهد و این مورد نیز بسیار کمرنگ است؛ و اگر خودتان از روی علاقه نقطه نقطه‌ی بازی را جست و جو نکنید و صرفا بخواهید بازی را به اتمام برسانید، بسیاری از آنها را نخواهید فهمید.

 

ساخت یک بازی ترسناک آنهم با دوربین ایزومتریک شاید کمی دشوار به‌نظر برسد، اما Midnight Shadows آن را به‌خوبی انجام داده. روند بازی بر مبنای Jump Scareها و تاثیر اتمسفر بر گیمر است؛ و باتوجه به این حقیقت که شخصیت اصلی یک دختر دبستانی‌ست و تنها وسیله‌ای که در اختیار دارد یک چراغ قوه است، به سرعت متوجه می‌شوید که اکثر مواقع باید فرار را بر قرار ترجیح دهید! پس می‌توان بازی را در رده بازی‌های ترسناکی قرار داد که از مبارزه دوری جسته‌اند و عنصر اصلی در آن‌ها مخفی‌کاری و قرار است.

گیم‌پلی کاملا برمبنای مخفی‌شدن از هیولاها یا فرارکردن از دست آنهاست. به‌محض اینکه کوچکترین برخوردی با دشمنان داشته باشید، قطرات سرخ خون تمامی صفحه را آغشته می کنند و شما را به آخرین چک‌پوینت بازمی‌گردانند. این حالت گیم‌پلی در چندساعت ابتدایی واقعا جالب است و تجربه عمیق و مثبتی را برایتان رقم می‌زند؛ اما پس از مدتی و مخصوصا از اواسط بازی به‌شدت خسته‌کننده و حوصله سربر می‌شود چون در سیر پیشبرد گیم‌پلی هیچگونه تکاملی در این طراحی صورت نمی‌گیرد و در حقیقت اصلا هیچ پیشرفتی در گیم‌پلی وجود ندارد، همین موضوع روند بازی را تکراری می‌کند.

شاید تنها عاملی که باعث می‌شود بازی را تا انتها ادامه دهید، اتمسفر آن است که بسیار جالب و تاثیرگذار خلق شده و بازی را بعضا به‌شدت ترسناک می‌کند. به این فکر کنید که هیولاها بدون چراغ قوه قابل‌دیدن نیستند و بعضا تنها نوری که در محیط وجود دارد همان چراغ قوه‌ی شماست! فضاسازی و صداگذاری بازی می‌تواند برای علاقه‌مندانِ متعصب به عناوین ترسناک بسیار جالب باشد و از دید من بازی برای کسانی که شاید ضعف‌ها و سادگی‌های داستان و البته ساختار خطی گیم‌پلی برایشان مهم نیست و بیش از هر چیزی دنبال دریافت حس ترس هستند، می‌تواند تجربه‌ای خوب را برایشان به همراه داشته باشید، چون در القای عنصر ترس از طریق اتمسفر موفق عمل کرده است.

 

اما بزرگترین مشکل Midnight Shadows نه داستان ساده‌ی آن است و نه تکراری شدنش. بلکه مشکل اصلی تکان‌خوردن‌های گیم‌پد است! گیم‌پلی بازی بر اساس لرزش‌های DualShock 4 بنا شده و هرچقدر نزدیک‌تر به یک دشمن باشید گیم‌پد بیشتر می‌لرزد. این قابلیت شاید در گیم‌پلی موثر باشد، اما عملا در هر یک ساعت بیش از 50 دقیقه باید یک گیم‌پد لرزان را در دست نگه‌دارید که نتیجه‌ی آن زق زق کردن تاندون‌های مچ دستتان است! هنگام کشته‌شدن شخصیت اصلی، گیم‌پد حدود 5 ثانیه با شدت تمام تکان می‌خورد به‌طوری‌که دوست دارید آنرا به گوشه‌ای پرتاب کنید! و عجیب‌تر اینکه هیچ گزینه‌ای برای خاموش کردن آن نیز وجود ندارد.

این موضوع وقتی بدتر می‌شود که با چک‌پوینت های بعضا غیرمنطقی بازی مواجه شوید؛ مثلا پس از یک کات‌سین چند دقیقه‌ای (که غیرقابل رد کردن است! حتی اگر 100 بار دوباره سراغش بیایید!) و چندین Jump Scare، به‌دلیل تکان‌های بیش از حد گیم‌پد یا یک باگ کشته می‌شوید و مجبورید تمامی این روند را بازهم انجام دهید! استفاده‌ی افراطی از این موضوع شاید باعث شود به این فکر بیفتید که عطای بازی را به لقایش ببخشید. اگر همین عوامل را در مجموع مورد بررسی قرار دهیم، نشان می‌دهد که Midnight Shadow بشدت در زمینه کارگردانی ایده‌هایش ضعف دارد، گاهی اوقات بخصوص در ابتدای بازی لحظات نو و خوبی را برایتان رقم می‌زند و یا گاهی اوقات چنان از یک ایده به شکل افراطی استفاده می‌کند که دقیقا تبدیل به قطه ضعف بازی می‌شود.

بازبینی تصویری:

 

بهتر است به این توصیه‌ی سازندگان گوش کنید. بدون نور کم محیط و یک هدست، Midnight Shadows دیگر بازی ترسناکی نخواهد بود.

 

بازی از اتمسفر و فضاسازی واقعا تحسین‌برانگیزی برخوردار است.

 

و بازی بعضی وقتها واقعا ترسناک می‌شود...

 

با Mr.Kotowari آشنا شوید. این موجود قیچی به‌دست، از ابتدا تا انتهای بازی بلای‌جان شماست و خیلی سریع از او متنفر خواهید‌ شد

از معدود دفعاتی که حس ترس بازی روانشناسانه بود و نه مقطعی. بازی به این گونه لحظات خیلی بیشتر نیاز داشت

نکات مثبت

اتمسفر و فضاسازی بازی بسیار قابل‌توجه است

صداگذاری خوب

حس ترس در بازی به‌خوبی منتقل می‌شود

تنوع آیتم‌های قابل جمع‌آوری، ارزش گشت‌و‌گذار را بالا برده‌است

نکات منفی

داستان ساده

عدم پیشرفت در گیم‌پلی تا انتهای بازی و تکراری شدن آن

چک‌پوینت‌های بعضا غیرمنطقی

لرزش‌های بیش از حد DualShock 4

سخن آخر

سوال این است که چرا باید Midnight Shadows را خریداری کنید؟ اگر به‌دنبال یک تجربه‌ی ترسناک هستید، عناوین بهتری در بازار وجود دارند و اگر می‌خواهید در یک ماجراجویی ماندگار غرق شوید Yomawari پافراتر از یک عنوان متوسط نمی‌گذارد. اما با همه‌ی این حرف‌ها، برای کسانی که به شکل و شمایل بازی علاقه‌مندند و یا نسخه‌ی قبل را دوست داشتند، Midnight Shadows تجربه‌ی لذت‌بخشی خواهد بود.

Verdict

So the question comes to why you should buy Midnight Shadows? Well if you’re looking for a horror game, there are better titles out there and if you want a deep, memorable adventure Yomawari is at most fine. But despite all of this, it’s an enjoyable experience for those who like these kind of games or those who enjoyed the previous game.

Score: 6.5

منبع متن: pardisgame