ویکتور هوگو در کتاب مردی که می‌خندد به وضوح زندگی فردی را به تصویر می‌کشد که در کودکی توسط خریداران بچه لبخندی دائمی و کریه روی صورتش نقش می‌بندد و تا آخر عمر با اوست. شخصیت اصلی داستان در ظاهر همیشه می‌خندد و مردم را هم می‌خنداند اما از این‌که درون او چه می‌گذرد کسی […]

اوهام شادی | نقد و بررسی بازی We Happy Few

ویکتور هوگو در کتاب مردی که می‌خندد به وضوح زندگی فردی را به تصویر می‌کشد که در کودکی توسط خریداران بچه لبخندی دائمی و کریه روی صورتش نقش می‌بندد و تا آخر عمر با اوست. شخصیت اصلی داستان در ظاهر همیشه می‌خندد و مردم را هم می‌خنداند اما از این‌که درون او چه می‌گذرد کسی خبر ندارد. از میان کتاب‌هایی با چنین موضوعاتی بهترین گزینه همین کتاب مردی که می‌خندد، اثر ویکتور هوگوست. در سینما نیز شخصیت جوکر را داریم که به لحاظ ظاهری مشابه شخصیت اصلی داستان مذکور است. کتاب عقاید یک دلقک اثر هاینریش بل نیز زندگی دلقکی را به تصویر می‌کشد که به بیماری مالیخولیایی دچار بوده و به رغم افسردگی فراوانش از استعداد بالایی برخوردار است. احتیاجی به یک مقدمه طولانی و چند خطی نیست برای بیان اینکه عنوان We Happy Few که هنوز عمر انتشارش به یک هفته نمی‌رسد تمی مانند داستان و شخصیت‌های نام برده شده دارد. We Happy Few که یکی دیگر از بازی‌های مستقل سال ۲۰۱۸ است و از دور به نظر می‌رسد که از BioShock الهام گرفته باشد این روزها با بازخوردهای ضد و نقیضی رو به رو شده که کاربر را برای تجربه آن کمی به تردید وا می‌دارد. عنوان We Happy Few اولین بازی مستقل سال نیست که از زیر تیغ منتقدان سالم بیرون نیامده و فکر نمی‌کنم آخرین هم باشد. حالا که تا اینجا راجع به We Happy Few می‌دانید صبر کنید! خنده، شادی و یک دنیای جذاب و رنگارنگ به نظر چیزهایی هستند که انتظار شما را در We Happy Few می‌کشند، اما آن‌ها تا چه حد واقعی هستند؟ سوال اینجاست که آیا دنیای رنگارنگ We Happy Few واقعا این‌قدر زیبا و دلرباست؟ خیر! آیا شادی مردم واقعی است؟ در پاسخ به این سوال می‌مانیم! برداشت‌ها متفاوت بوده ولی در کل باز هم درصد افرادی که به پاسخ منفی رای می‌دهند بیشتر است. در همین راستا کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو را بخوانید تا با تعریف دقیق و واقعی کوری آشنا شوید، هر چند که در این زمینه همان اثر ویکتور هوگو نیز که در ابتدا معرفی شد گزینه جذابیست. دئا – از دیگر شخصیت‌های کتاب مردی که می‌خندد – نابیناست اما حقایق را می‌بیند و در We Happy Few چشمان مردم سالم هستند اما هیچ چیز را نمی‌بینند…

با نقد و بررسی عنوان We Happy Few در گیمفا همراه باشید.

ماسک‌هایی از جنس خنده

اتفاقات بازی در شهر Wellington Wells رخ می‌دهند و تاریخ آن نیز به پیروزی نازی‌ها در جنگ جهانی دوم مربوط می‌شود. سوای از واقعیت، در بازی، آلمان پیروز جنگ جهانی دوم بوده و انگلستان به زانو درآمده است. کار شما به عنوان بازیکن از جایی آغاز می‌شود که در دفتر کار خود هستید و خاطرات را مرور کنید. خاطراتی که مربوط می‌شوند به برادرتان و اتفاقاتی که قبلا برای او رخ داده است. زیاد طول نمی‌کشد تا متوجه شوید داستان بازی دقیقا از چه قرار است و شخصیت اصلی بازی که Arthur E. Hastings نام دارد پی چه چیزیست. ۱۰ دقیقه ابتدایی بازی برایتان کافیست تا متوجه شوید کودکان توسط آلمانی‌ها به آلمان بدون دلیل خاصی فرستاده می‌شوند. آرتور که رویای فرار از ولینگتون ولز را در سر می‌پروراند تنها به یک چیز فکر می‌کند، رسیدن به برادر کوچکترش. دولت مردم ولینگتون ولز را مجبور به مصرف داروهایی تحت عنوان Joy می‌کند; داروهایی که به مصرف‌کننده حس شادی و لذت را القا می‌کنند. احساسی که مثل هر ماده مخدر دیگری گذراست و باید پس از مدت مشخصی، دوباره مصرف شوند. دنیای We Happy Few با و بدون Joy زمین تا آسمان متفاوت است. علاوه بر این دارو، مردم و نگهبانان بازی از ماسک‌های خنده استفاده می‌کنند که مشخصه بازی نیز به شمار می‌رود. خنده و شادی‌هایی که البته توهمی بیش نیستند. در همان ابتدای بازی شما باید به افرادی بپیوندید که با چاقو به جان عروسکی افتاده‌ و شکلات‌های داخل آن را می‌خورند، همین‌جاست که تاثیر Joy می‌پرد و شما با صحنه‌ای مواجه می‌شوید که ترجیح می‌دهم خودتان آن را ببینید. به مرور و پیشروی در بازی، داستان آن دستتان می‌آید و متوجه می‌شوید آرتور کیست، چرا به دنبال برادرش است و اصلا چه بلایی سر برادر کوچک‌ترش آمده است. نویسنده بازی آقای Alex Epstein است که قبلا جوایزی را به خاطر آثاری مثل Bon Cop, Bad Cop برده است. بازی از داستانی یک‌پارچه بهره می‌برد و اتفاقا همین داستان بزرگ‌ترین نقطه قوت بازی هم به شمار می‌رود. تنها قسمت بی‌عیب و نقص بازی مربوط به داستان آن می‌شود که با وجود پیچیدگی‌های نسبی‌اش، کماکان یک‌پارچگی خود را حفظ کرده و از مسیر اصلی خود منحرف نمی‌شود. تم بازی الهام گرفته شده از BioShock بزرگ است و از لحاظ داستانی نیست بی‌شباهت به این بازی نیست. البته پیچیدگی‌ها و مفاهیم داستانی We Happy Few را اصلا نباید با بازی ذکر شده مقایسه کرد. شما در We Happy Few با افراد مختلفی تعامل خواهید داشت. از افراد آگاه گرفته تا ماسک‌دارها ( در ادامه توضیحات بیشتری را در این زمینه خواهید خواند ) و همین‌طور پلیس‌ها و شخصیت‌های خاصی که می‌خواهند به شما کمک کنند، با این وجود بازی از داشتن یک آنتاگونیست مشخص محروم است.

در طول بازی با آرتور و خاطراتش همراه خواهید بود که اندک اطلاعاتی را راجع به گذشته این دو به شما خواهد داد اما قرار نیست صفر تا صد بازی را بدانید. این اجازه به شما داده نخواهد شد و باید سعی کنید از کم‌ترین اطلاعاتی که به دست می‌آورید بیشترین استفاده را ببرید و این در صورتی میسر می‌شود که بخواهید روی داستان و کات‌سین‌های بازی تمرکز کنید. از دیالوگ‌هایی که بین شخصیت‌ها رد و بدل می‌شوند غافل نشوید، گاها اطلاعاتی را به شما خواهند داد که بعدا با کنار هم گذاشتن آن‌ها می‌توانید نتیجه‌ای کلی از داستان بازی داشته باشید. این که آرتور قبل از تمام این اتفاقات چه کسی بوده است و یا دیگر شخصیت‌های بازی چه گذشته‌ای دارند چیزی نیست که بازی به وضوح به تصویر بکشد پس سعی کنید داستان بازی را موشکافانه دنبال کنید تا به سرنخ‌های لازم برسید. برای رسیدن به این مقصود همچنین می‌توانید روزنامه‌های پراکنده در سطح شهر را مطالعه کنید، به درک بهتر دنیای بازی کمک شایانی خواهند کرد. لازم به ذکر است که بازی سه شخصیت با سه داستان متفاوت دارد و داستانی که توضیح دادیم مربوط به شخصیت اول در ACT 1 می‌شد، اما در بقیه موارد توضیحات کلی بوده و در مورد داستان دو کاراکتر دیگر هم صدق می‌کند.

از گذشته کاراکترهای بازی اطلاعات چندان دقیقی در دست نیست و باید از لابه لای صحبت‌هایشان اطلاعاتی بدست آورد.

در شهری که همه می‌لنگند…

همان‌طور که می‌دانید We Happy Few یک بازی اول شخص است. به طور کلی تم بازی با تم بایوشاک تفاوت چندانی ندارد و چه بسا همین قضیه انتظارات را از We Happy Few به طرز غیرقابل قبولی بالا ببرد. قبل از هرچیز فراموش نکنید که We Happy Few یک بازی مستقل است و بیشتر روی داستان آن کار شده که خروجی آن نیز راضی‌کننده به نظر می‌رسد. مبارزات در بازی اهمیت زیادی دارند و در بسیاری از مراحل شما مجبور هستید که دست به خشونت بزنید و نگهبانان را بکشید. مبارزات بازی همگی از نوع melee بوده و برای زنده ماندن در دنیای بازی باید بلد جنگیدن را بلد باشید. در همین راستا احتیاجات مادی‌ای نیز خواهید داشت که توانایی‌های شما را به حداکثر می‌رسانند پس بهتر است آن‌ها را نیز جدی بگیرید. چارلی چاپلین می‌گوید در شهری که همه می‌لنگند به کسی که راست راه می‌رود می‌خندند. در We Happy Few به صورت پیش فرض همه می‌خندند اما اگر خود را هم‌رنگ دیگران نکنید باید تقاص پس بدهید. سلاح‌ها و توانایی‌هایتان نیز نمی‌توانند به شما کمکی بکنند و در نهایت یک بازنده خواهید بود. منوی شخصیت شما بسیار وسیع است و شامل موارد زیادی خواهد بود. در ابتدا کمی گیج‌کننده به نظر می‌رسد ولی بدان عادت خواهید کرد. شما در این منو می‌توانید کارهای زیادی را انجام دهید که صد در صد مربوط به شخصیت تحت کنترل شماست. طولی نمی‌کشد که جدی گرفتن این منو را یاد بگیرید. مراحل بازی خسته‌کننده نیستند و این یکی از نقاط قوت بازی است. یکی از دلایلی که ارزش تکرار بازی را بالا می‌برد نیز همین است، شما شاید در بازی با مشکلات زیادی رو به رو باشید ولی ضعف در طراحی مراحل جزو چنین مشکلاتی نیست. بدیهی است که با توجه به سبک بازی بیشتر ترجیح می‌دهید مراحل اصلی را به پایان برسانید و بفهمید پایان بازی چیست و چه اتفاقاتی برای شخصیت‌های اصلی رخ خواهند داد، اولین پایان پیش روی شما پایان آرتور است که باید آن را پشت سر بگذارید. همچنین شما برای رسیدن به برخی اهداف متوسل به سیستم مخفی‌کاری بازی خواهید شد که مشکلات زیادی را تحمل می‌کند. یکی از ارکان مهم بازی سیستم Crafting آن است که به شما اجازه می‌دهد آیتم‌هایی از پیش تعیین شده برای خود بسازید. این آیتم‌ها هر کدام کاربردهای خاص خود را دارند با این حال بعضی از آن‌ها حالتی عمومی داشته و همیشه می‌توانند مورد استفاده قرار بگیرند. مردم بازی همه مثل هم نیستند و در محیط‌های مختلف باید ظاهر مختلفی داشته و هنجارهای همان منطقه را رعایت کنید که به همان جمله معروف چارلی چاپلین ختم می‌شود. یاد گرفتن این رفتارها کار ساده‌ایست و بدون اینکه خودتان متوجه شوید، خود را با محیط هم‌‎فکر خواهید کرد.

توضیحات جامع‌تر بازی را با بررسی سیستم مبارزات آن شروع می‌کنیم. اشاره شد که در این بازی مبارزات به صورت Melee هستند، یعنی با مشت و چوب و قابلمه و اشیاء امثالهم. ما با یک بازی شوتر اول شخص طرف نیستیم و خبری هم تفنگ و خون و تانک و نارنجک در بازی نخواهد بود. سیستم مبارزات متاسفانه بیش از حد ساده بوده و به فشردن تنها چند دکمه ختم می‌شود. با توجه به اینکه نقد و بررسی بازی روی PC انجام شده، شما برای دفاع از خود باید کلیک راست را نگه دارید و برای ضربه زدن کلیک چپ را فشار دهید. جا خالی دادن و زرنگ بازی درآوردن را از ذهنتان بیرون کنید. برای دشمنانی که دفاعشان شکسته نمی‌شود نیز می‌توانید دکمه R را بفشارید تا آرتور یا هر شخصیت دیگری دشمن را هل داده و فرصت زدن تنها یک ضربه نصیبتان شود. به غیر از این، مبارزات بازی هیچ چیز دیگری را شامل نمی‌شوند. با توجه به اول شخص بودن بازی و همین‌طور موضوع آن، انتظارات هم چندان بالا نیستند اما خب بازی می‌توانست با ارائه مبارزاتی پیچیده‌تراز چیزی که هست هم بهتر شود. هیجان چیزی است که We Happy Few از فقدان آن رنج می‌برد و مبارزات کارشده‌تر می‌توانستند این چاشنی را به بازی اضافه کنند. قبلا هم گفتیم که تمرکز سازندگان روی چیز دیگری بوده ولی فراموش کردن بقیه جزئیات یک بازی شاید بازخوردهای مثبتی نداشته باشد. We Happy Few نیز در حال حاضر یک بازی محبوب نیست و اگرچه مشکلات بزرگ‌تری دارد که باید مورد بررسی قرار بگیرند اما وجود یک سیستم فایتینگ بهتر می‌توانست به بازی جذبه بیشتری ببخشد. کماکان این یک ایراد بزرگ برای We Happy Few محسوب نمی‌شود، ضربه‌ای نیست که بتواند بازی را زمین بزند اما رعایت آن می‌توانست بازی را بالا بکشد. در طول مبارزات خود آیتم‌های مختلفی را خواهید داشت که هرچه در بازی جلوتر بروید، سلاح‌های سردتان هم بهتر خواهند شد. بازی را با دستان خالی شروع می‌کنید و بعدا کارتان را با یک چوب ادامه می‌دهید و کار به جایی می‌رسد که در یک تونل قطار مجبور به استفاده از بیل می‌شوید. به همین ترتیب سلاح‌های شما بهتر می‌شوند و صد البته دشمنان نیز با تجهیزات بیشتری آماده رویارویی با شما خواهند بود. هر سلاحی که برمی‌دارید عمری دارد و وقتی به پایان برسد خواهد شکست. این اتفاق برای دشمنان شما نیز می‌افتد. برای سهولت کار می‌توانید چیزهایی مثل شیشه، بطری و یا دارت هم به سمت دشمنان پرتاب کنید، البته این اشیا اغلب تاثیری روی سلامتی دشمن ندارند و شما را به موفقیت در مبارزه نزدیک نمی‌کنند. این‌گونه آیتم‌ها بیشتر در مواردی کاربرد دارند که بخواهید بدون دیده شدن به راه خود ادامه دهید. دفاع کردن در بازی بسیار کارامد خواهد بود و ضربات دشمنان را نه تنها دفع می‌کند همچنین باعث خرابی تدریجی سلاح دشمن می‌شوند. در مبارزات همه‌چیز برابر بوده و تمام چیزهایی که گفتیم حالت دوطرفه دارند. با دستان خالی شاید بتوانید به دشمنان مشت بزنید اما نمی‌توانید در مقابل افرادی که سلاح به دست به سمتتان حمله‌ور می‌شوند دفاع کنید. همیشه باید مراقب نوار استقامت یا Stamina خود باشید که در بخش‌های بعد توضیحات بیشتری را در این باره خواهیم داد. شخصیت اول بازی یک سری نیازهای مادی نیز دارد که به وقتش این ویژگی را نیز زیر ذره‌بین قرار خواهیم داد.

سیستم مبارزات بازی خیلی ساده طراحی شده و تنها به فشردن چند دکمه محدود می‌شود.

یک محیط وسیع و نقشه‌ای تمام‌نشدنی چیزی نیست که We Happy Few از آن بهره ببرد ولی از تیپ آدم‌های گوناگونی در بازی استفاده شده است. به طور کلی زمانی که در شهر هستید اگر می‌خواهید زنده بمانید یک قانون دارید که زیرپا گذاشتن آن قانون تحت هیچ شرایطی قابل بخشش نیست، Joy فراموش نشود! از همان ابتدا که وارد شهر می‌شوید بازی به شما علنا اعلام می‌کند که مرتب مصرف نکردن Joy یک تخلف محسوب شده و نگهبانان شما را مورد نوازش قرار خواهند داد! تا همینجا کار دشوار است و جایی مصرف Joy برایتان واقعا اجباری می‌شود که متوجه شوید حتی دیگر شهروندان نیز روی این قضیه حساس هستند و عدم مصرف کپسول‌های شادی آن‌ها را هم عصبانی می‌کند. خلاصه این‌که اگر کپسول خود را فراموش کنید هیچ راه فراری ندارید. این تنها قانون شهر نیست، شما اجازه پریدن ندارید، نباید بدوید و نمی‌توانید در حالت Crouch باشید در این صورت نیز مورد غضب NPC‌های دیگر قرار می‌گیرید. زمانی که در شهر هستید باید کاملا خود را با هنجارهای آنجا تطابق دهید تا دچار مشکل نشوید. ایستگاه‌هایی که در آن‌ها می‌توانید کپسول لذت پیدا کنید خیلی دور از هم قرار نگرفته‌اند و شما را دچار مشکل نمی‌کنند. نکته جالب این است که وقتی اثر Joy از بین برود دیگر همه چیز را رنگارنگ نمی‌بینید بلکه شهر شکل واقعی خودش را به شما نشان داده که در مقایسه با آن شهر رنگارنگ قبلی ظاهری زننده دارد. در شهر می‌توانید بنشینید و روزنامه بخوانید، کاری که در هر نقطه دیگر نیز قادر به انجامش خواهید بود. مردم شهر در اثر مصرف Joy توهم زده و همه چیز را زیبا می‌بینند درست مثل خود شما! بنابراین هر دیالوگی که بین NPC‌ها و بازیکن رد و بدل می‌شود خارج از احساس رضایت و سرخوشی نیست. نتیجه مصرف نکردن کپسول‌های شادی و یا زیرپا گذاشتن دیگر قوانین شهر نتیجه‌ای جز حمله مردم عصبانی پشت نقاب‌های خندان نخواهد داشت. از ویژگی‌های جالب بازی که Bribe نام دارد هم بگوییم بد نیست. در لغت، bribe به معنای رشوه دادن است اما در We Happy Few کاری که شما می‌کنید دقیقا رشوه دادن نیست! بازی به شما اجازه می‌دهد که بطری مشروب خود را به نگهبانان ببخشید، نتیجه این عمل این است که نگهبان مست شده و برای مدتی برایتان دردسر ایجاد نخواهد کرد. همچنین سلاحش را به زمین می‌اندازد و این برای افراد فرصت‌طلب موقعیت خوبی فراهم می‌کند تا به سلاح‌های خود، سلاحی جدید بیفزایند. جالب اینجاست که مردم چه از شما راضی باشند و چه قصد جانتان را داشته باشند با ماسک‌هایی خندان به شما نزدیک خواهند شد. از طرفی دیگر در همان ابتدای بازی وارد منطقه‌ای می‌شوید که باید کت و شلوار مندرس و پاره به تن داشته باشید تا مردم رفتاری دوستانه را با شما پیش بگیرند. مناطق ممنوعه‌ای هم در بازی خواهید دید که کلا برایتان دردسرساز خواهند بود.

شخصیت اصلی بازی یک سری نیازهای مادی دارد که رسیدگی به آن‌ها ضروری نیست اما کارتان را راحت‌تر می‌کند. شخصیت تحت کنترل شما احتیاج به خواب و غذا دارد و اگر به خوبی این احتیاجات برطرف شوند شما شخصیتی سرحال‌تر و نیرومندتر را کنترل خواهید کرد. غذا در محیط بازی به وفور یافت می‌شود و شما هم می‌توانید غذای خود را از بین غذاهای بدست آمده انتخاب کنید. علاوه بر انرژی‌های مختلفی که غذاهای مختلف به شخصیت بازی می‌دهند باید دقت کنید که برخی غذاها سبب ایجاد مسمومیت در آرتور یا شخصیت‌های دیگر خواهند شد. همچنین خواب برای آرتور لازم است و دقت کنید که به ازای هر ساعت خواب سلامتی شما نیز به اندازه معینی افزایش پیدا می‌کند. تخت خواب‌های بازی شما را فرا می‌خوانند! مهم‌تر از این احتیاجات، سیستم پیشرفت بازی است که طبق معمول شاخه شاخه می‌شود منتهی شاخه‌های ان خیلی گسترده نیستند. شما مهارت‌های خود را در دو زمینه Stealth ( مخفی کاری ) و Combat ( مبارزات ) می‌توانید ارتقا دهید. سیستم ارتقا بازی نه گستردگی خاصی دارد و نه شما را به چالش خواهد کشید، گزینه‌های زیادی را روی میز نخواهید داشت پس خیلی راحت می‌توانید انتخاب کنید. درخت مهارت بازی ایرادات زیادی دارد. اولین نکته این است که شما در این درخت مهارت هیچ مهارت “جدیدی” کسب نمی‌کنید و صرفا باید توانایی‌های فعلی خود را ارتقا دهید. Upgrade‌هایی که در این بخش صورت می‌گیرند بدون هیچ شکی از اهمیت بالایی در طول بازی برخوردار هستند. در همین منو کمی بگردید Inventory خود را هم پیدا می‌کنید، جایی که کمی بیش از اندازه شلوغ است ولی خب… قابل تحمل است. شما در این بخش غذاها، اسلحه‌ها، لباس‌ها، گجت‌ها و به طور کلی چیزهایی مثل موارد نام برده شده را پیدا خواهید کرد. سیستم ساخت و ساز ( Crafting ) بازی نیز مشکلات خودش را دارد. محدودیت‌هایی نسبتا بی‌مورد در این بخش اعمال شده که البته اگر بازیکن خیلی سخت‌گیری نباشید اصلا متوجه این مشکل هم نخواهید شد.

سیستم مخفی‌کاری بازی به معنای واقعی کلمه آزاردهنده است و متاسفانه این موضوع می‌تواند یکی از مزیت‌های بازی یعنی طراحی مراحل را نیز بپوشاند! مراحل به خودی خود از تنوع کافی برخوردار هستند. از گشت و گذار گرفته تا مبارزات و تلاش برای پیدا کردن آیتم‌های خاص. در بسیاری از مراحل شما باید به صورت مخفیانه وارد مناطق ممنوعه شوید تا چیزی را پیدا کنید یا خلاصه دست به کار خاصی بزنید، راه حل عاقلانه مخفی ماندن در منطقه و رسیدن به هدف نهاییست. به طور کلی اگر می‌خواهید مخفی بمانید باید به حالت نشسته ( Crouch ) از میان چمن‌ها عبور کنید منتهی با توجه به دوربین بازی که زاویه اول شخص دارد، گاهی اوقات تشخیص اینکه شما دقیقا کجای چمن‌ها هستید دشوار می‌شود! درحالی که می‌خواهید خود را پیدا کنید یکی از نگهبانان شما را می‎‌بیند و همه چیز تمام است! در حقیقت دیده شدن توسط نگهبانان خیلی ساده‌تر از آن‌چیزی رخ می‌دهد که انتظارش را دارید. We Happy Few تاکید خاصی روی Stealth دارد ولی مشخص است که به اندازه کافی روی المان‌های این زیرسبک کار نشده است. البته We Happy Few یک بازی Stealth نیست ولی وقتی شما یک بازی دارید که مخفی‌کاری در آن تا این حد حائز اهمیت است، شاید بهتر باشد کمی بیشتر روی این سبک تحقیق کنید! به هر حال این مشکل تا پایان بازی همراه شماست و دست‌کم چند باری گریبانتان را می‌گیرد. بر اثر تجربه، خودتان حل این مشکل را یاد می‌گیرید هرچند که ضعف بازی در این زمینه بدیهی است. این درحالیست که طراحی مراحل شما را راضی نگه خواهند داشت. ابدا قرار نیست همیشه مبارزه کنید یا همیشه سعی کنید مخفی بمانید. همه چیز را در طول مراحل اصلی بازی تجربه خواهید کرد، مراحل فرعی اما به جذابیت مراحل اصلی نخواهند بود.

سیستم Crafting بازی با وجود مشکلاتی که دارد هنوز هم کمک شایانی به شما در پیشروی در بازی خواهد کرد. اگرچه برخی آیتم‌ها چندان به کارتان نخواهند آمد اما بعضی دیگر آیتم‌هایی فوق العاده حیاتی برای ادامه بازی هستند.

دنیای رنگارنگ، پشت ماسک‌های دروغین خنده 

این روزها یکی از انتقاداتی که به سوی سازندگان We Happy Few روانه می‌شود، مشکلات فنی بازیست. توجه داشته باشید که این نقد و بررسی بر اساس نسخه PC نوشته شده و در مورد پلتفرم‌های دیگر در این زمینه مطمئن نیستم اما روی رایانه‌های شخصی، مشکلات فنی بازی این قدرت را ندارند که روی جذابیت آن تاثیر منفی بگذارند. وجود باگ و مشکلات فنی را منکر نمی‌شوم، فقط می‌گویم در این زمینه کمی اجحاف صورت گرفته است و می‌توان مهربانانه‌تر با این قضیه برخورد است. گرافیک فنی بازی اصلا در حد و اندازه‌های گرافیک هنری آن نیست. کیفیت تکسچرها اصلا قابل قبول نبوده، مشخص است سازندگان خیلی روی طراحی بافت‌ها دقت به خرج نداده‌اند. رنگ پردازی و نورپردازی محیط اما بازیکن را متحیر خواهد ساخت. کافیست کمی به ترکیب رنگ‌ها در بازی دقت کنید تا خودتان همه‌چیز را متوجه شوید. در این میان از ایراداتی که می‌توان به بازی گرفت عدم تنوع چهره است، در عنوانی با چنین طراحی‌های هنری متاسفانه صورت‌های زیادی را نمی‌بینیم و اغلب افراد قیافه‌هایی شبیه به هم را دارند. کپسول‌های Joy شما را وادار به زیبا دیدن محیط می‌کنند و واقعا هم محیطی که می‌بینید زیباست. دل کندن از چنین قرص‌هایی حتی برای کسی که از بیرون شخصیت را کنترل می‌کند کار آسانی نیست. چمن‌ها و گل‌ها و سبزه‌ها نماهای زیبای بازی هستند که به لحاظ هنری شاید بالاتر از سطح انتظارات ظاهر شده باشند. مورد آخر هم خیلی کوتاه و خلاصه موسیقی و صداگذاری بازی را نقد می‌کند. بازی‌هایی از قبیل We Happy Few محکوم به استفاده از موسیقی در طول گیم پلی خود هستند. We Happy Few این قرارداد را زیرپا گذاشته و به ندرت پیش می‌آید که در حال گشت و گذار در محیط موسیقی گوش‌نوازی برایتان نواخته شود. چنین بازی‌هایی را با موسیقی‌های شنیدنی‌شان می‌شناسیم که We Happy Few یک استثناست، یک استثنای بد! در این میان صداگذاری شخصیت‌ها خصوصا آرتور مرهمی برای این بخش است.

احساسات مرده پشت نقاب‌های خنده

کتمان کردن این حقیقت که عنوان We Happy Few مشکلات نسبتا پرشماری دارد چیزی را عوض نمی‌کند. We Happy Few به بهترین شکل ممکن از تم خود استفاده می‌کند تا فلسفه واقعی بازی را به بازیکن برساند. همان‌طور که گوئین پلین لبخندی مصنوعی بر چهره دارد، همان‌طور که جوکر شرایط مشابه را تجربه می‌کند مردم شهر ولینگتون ولز هم ماسک‌هایی از شادی بر چهره دارند با این تفاوت که گوئین پلین از شرایطش راضی نیست ولی مردم ولینگتون ولز از مصرف کپسول‌های Joy، از شادی‌های غیرواقعی استقبال می‌کنند. داستان بازی به اندازه Bioshock فلسفی نیست اما مفاهیم خاص خودش را دارد و در رساندن آن‌ها به مخاطب هم تقریبا موفق ظاهر شده است. تمرکز بیش از اندازه سازندگان روی داستان، به قربانی شدن دیگر بخش‌ها خصوصا گیم پلی بازی ختم می‌شود با این حال به شخصه فکر می‌کنم بازخوردهای کاربران از روی تندروی بوده و غیرمنصفانه هستند. We Happy Few در بطن خود چیزهای زیادی دارد که یک بازیکن را می‌توانند به خود جذب کنند. عنوان We Happy Few از تمام پتانسیل خود برای موفقیت استفاده نکرده وگرنه باید با عنوانی به مراتب کم ایرادتر مواجه می‌شدیم. در نهایت اینکه می‌خواهید نیمه خالی لیوان را در نظر بگیرید یا نیمه پر آن‌را، میل با خودتان است ولی توصیه اکید ما اینست که We Happy Few را برای یک بار هم شده امتحان کنید.

منبع متن: gamefa