سال‌ها پیش، زمانی که صدای اولین قدم‌های ویدئوگیم به عنوان یک صنعت به گوش می‌رسید، زمانی که استودیوهای بازیسازی تازه به مفهوم کلی این مدیوم رسیده بودند، زمانی که استودیوها می‌دانستند سینما از ویدئوگیم جداست، یک استودیو که بعدها به عنوان یکی از جریان سازان این مدیوم شناخته شد، با شناخت و درکی کامل از […]

از صعود، تا سقوط؟ | بررسی سیاست‌های کلی BLIZZARD و آینده این شرکت

سال‌ها پیش، زمانی که صدای اولین قدم‌های ویدئوگیم به عنوان یک صنعت به گوش می‌رسید، زمانی که استودیوهای بازیسازی تازه به مفهوم کلی این مدیوم رسیده بودند، زمانی که استودیوها می‌دانستند سینما از ویدئوگیم جداست، یک استودیو که بعدها به عنوان یکی از جریان سازان این مدیوم شناخته شد، با شناخت و درکی کامل از هنر و جایگاه آن در ویدئوگیم، شروع به ساختن خاطرات کرد. خاطراتی که بعضاً از سن من نیز بیشتر است! خاطراتی که خیلی‌ها را به دنیای غنی و پایان ناپذیر Azeroth برد، خاطراتی که در Sanctuary برایمان شیطان را معنی کرد. یک استودیو که اثبات کرد برای نزدیک کردن یک بازی ویدیوئی به هنر، به داستان و یا گرافیک‌های عجیب و غریب نیازی نیست، بلکه با توجه به تعریف ویدئو گیم و هویت آن که از تعامل سرچشمه میگیرد، هنر در این مدیوم را با گیمپلی تعریف کرد، گیمپلی‌هایی که تنها و تنها مهارت شما را به چالش میکشیدند، نه حساب بانکی شما را! BLIZZARD شرکتی است که همیشه در ذهن و قلب گیمرها جایگاه ویژه‌ای دارد… یا شاید بهتر است بگوییم داشت! در چند وقت اخیر برج اعتماد BLIZZARD در ذهن خیلی‌ها، میزبان لرزش‌های نگران کننده ای بوده است.

استودیوی خوش‌نام و آوازه‌ی BLIZZARD ، جزء معدود استودیو‌هایی است که حتی یک بازی بد نیز در کارنامه کاری خود ندارد. علاوه بر آن اکثریت بازی‌های این استودیو، در سبک خود جریان ساز بوده‌اند و به نوعی تاثیر عمیقی بر بازی‌های پس از خود گذاشته‌اند.

سعی داریم در این مقاله به خط زمانی پایبند باشیم، اما پیشاپیش بابت اندک زمان‌شکنی‌های متن عذرخواهی میکنم، همچنین لطفا به این نکته توجه کنید که این مقاله به هیچ وجه قصد تخریب یا تطهیر BLIZZARD را ندارد، و این تنها دلنوشته‌ای نشئت گرفته از قلب و تجربیات نویسنده است. بگذارید قبل از بررسی‌های اثر به اثر، مروری بر سیاست‌های کلی این شرکت داشته باشیم. به راستی چه چیزی باعث شده است که ویدئوگیم را مدیون BLIZZARD بدانیم؟ هر استودیویی چه کوچک و چه بزرگ یک امضای مخصوص دارد که در تمامی آثار آن استودیو مشهود است. این امضا می‌تواند در گرافیک ریشه داشته باشد، می‌تواند در روایت مشاهده شود‌، می‌توان آن را در گیم پلی یافت و … . با مشاهده‌ای گذرا بر آثار BLIZZARD نمی‌توان این امضا را یافت، BLIZZARD به حدی امضای خود را در گوشت و پوست بازی‌هایش نفوذ داده است که نمی‌توان به راحتی آن را نام برد (از هنر چیز بیشتری می‌خواهید؟). چیزی که واضح است، این است که BLIZZARD هیچگاه کیفیت و جذابیت گیم پلی اثر خود را، فدای عناصر دیگر نمیکند و شاید این تفکر دلیل موفقیت‌های این شرکت تا به امروز بوده است. و اما این گیم پلی با کیفیت یعنی چه؟ آیا غیر از این است که کیفیت ویدئوگیم رابطه‌ای مستقیم با سرگرم کننده بودن آن دارد؟ و آیا غیر از این است که یک بازی ویدیوئی باید بتواند از مولفه‌ی مدیای خود یعنی همان گیم پلی به عنوان مهمترین بخش خود استفاده کند؟( اینکه داستان مهمتر است یا ویدئوگیم بحث دیگری است و مقاله‌ای جدا طلب می‌کند، اما در اینجا به این نقل قول از هیچکاک بسنده می‌کنم و تعمیم آن را به خود شما واگذار می‌کنم : فیلم خوب فیلمی است که بتواند زمانی که دیالوگی رد و بدل نمی‌شود داستان سرایی کند‌) البته این بدان معنی نیست که BLIZZARD تنها بر روی گیم پلی بازی های خود وقت صرف میکند و به دیگر بخش‌ها اهمیت چندانی نمیدهد، اتفاقا از عمده دلایل محبوبیت‌های آثاری مانند Warcraft و Diablo، داستان زیبا و غنی آنها است و یا ما Overwatch را به عنوان اثری با گرافیک فوق‌العاده (چه از حیث هنری و چه فنی) میدانیم، اما هرچه که باشد تک تک آثار این استودیو به عنوان آثاری با گیم پلی جذاب در ذهن ما حک شده است. یکی دیگر از امضاهای BLIZZARD که در تک تک آثارش مشهود است، نوع خاص گیم پلی است، مکانیک و قوانینی نسبتا ساده که تمام اقشار توانایی برقرای ارتباط با آن را دارند، اما به مرور زمان باعث پیشرفت شما خواهند شد و شما میتوانید رشد و پیشرفت خود را در طول زمان احساس کنید و البته حرفه‌ای شدن در بازی های این استودیو به هیچ وجه کار ساده ای نبوده و این همان جاییست که میگفتیم : BLIZZARD یک هنرمند است. اما صد حیف که مشکل اصلی این روزه خیلی‌ها، تغییر همین سیاست است، سیاستی که دیگر گیمرهای حرفه ای تولید نمیکند، هرچه که باشد، داریم در رابطه با استودیویی صحبت میکنیم که با بازی World of Warcraft مدرسه ای برای گیمرها راه اندازی کرد، یک مدرسه که در انتهایش شما را با کوله باری از تجربه و توانایی به سمت دیگر آثار این مدیوم میفرستاد، هرچند که متاسفانه همین World of Warcraft اولین قربانی تغییر سیاست‌های BLIZZARD بود!

دنیای جادویی و بی انتهای Worl of Warcraft خاستگاه بسیاری از دوستی‌ها، عشق‌ها، طمع‌ها، نفرت‌ها، نابودی‌ها، آغازها و پایان‌ها، خوشی‌ها و به طور کل، خاستگاه زندگی‌ها بوده است.
زندگی‌هایی که بر پایه‌ی تلاش و مهارت‌های فردی و همچنین همکاری با دیگران بنا شده بود، اما صد حیف که BLIZZARD زندگی خیلی‌ها را در معرض خطر قرار داد…

شاید بتوان گفت شگفت‌انگیزترین و در عین حال عجیب‌ترین بازی BLIZZARD همین بازی است؛ یک بازی که شما را در دنیای مجازی خود غوطه ور میکند و باعث میشود گذر زمان در دنیای واقعی خود را به فراموشی بسپارید. World of Warcraft برای خیلی‌ها مانند زندگی است، آخَر مگر غیر از این است که زندگی کردن به معنای خلق خاطرات و تحمل سختی‌ها برای رسیدن به چیز والاتری است؟ و مگر غیر از این است که دنیای جادویی World of Warcraf، نزدیک‌ترین چیز به یک دنیای ایده‌آل است؟ دنیایی که جوایزاش را در ازای تلاش و همکاری شما با دیگر مردمانش به شما تقدیم میکند! World of Warcraft نشانه‌ای است برای اثبات اینکه : بازی‌های ویدیوئی نیز میتوانند در گوشه‌ای از دنیای بی‌کران هنر جای بگیرند. البته دوران این حرف‌ها دیگر گذشته است، در دوران آغازین حکومت World of Warcraft اگر شمشیری میخواستی که با نور طلایی رنگ خود ترس را بر دل دشمنان بی‌اندازد، میبایست با تمرین و پشتکار خود سیاهچال‌ها و مکان‌هایی را کاوش میکردی که تا به حال جرئت فکر کردن به آن‌ها را نیز نداشتی! اما داستان به این اندازه ساده نبود که هرکس میخواست و اندکی تلاش میکرد به این جوایز ارزشمند برسد. برای فتح و پیروزی در هر یک از raidهای بازی، باید هفته‌ها تمرین میکردی و این تمرینات بدون حضور دیگر بازیکنان بی معنا بود! باید با حدود ۴۰ نفر به سمت این سیاهچال‌ها میرفتید و اگر هماهنگی نداشتید، کارتان ساخته بود! و این درست جایی بود که زندگی‌ها شکل می‌رفت و خاطرات خلق میشد. اما پس از مدتی، این سختگیری‌های شیرین و قهرمان‌پرور بازی، جای خود را به سخاوت‌هایی داد که بیشتر از آنکه بازیکنان را شکرگذارتر و مهربان‌تر از قبل بار بیاورد، به آن‌ها دلیلی داد تا دست از تلاش بردارند. انگار BLIZZARD دیگر به فکر پرورش گیمرها نبود و تنها میخواست جامعه‌ی هدف بازی اش بزرگتر از قبل شود. درست است که همچنان World of Warcraft سردمدار سبک خودش است و درست است که همچنان حماسه هایی که در جای جای دنیای زیبایش رخ میدهد مثال زدنی است، اما همیشه هنگام تجربه‌ی این اثر هنری، در گوشه‌های ذهنمان خاطراتی را مرور میکنیم که در آن زندگی‌مان با زندگی دیگران گره میخورد و این روابط اجتماعی در قالب یک بازی برایمان تجربه خلق میکردند، همیشه به حماسه‌ها و طمع‌ها و لحظاتی فکر میکنیم که دوستی ایجاد میکردند یا به روابط پایان میدادند. و این داستان غم انگیز چگونگی پایان دادن BLIZZARD به زندگی‌ها است، هرچند تا حدودی قابل درک است که BLIZZARD برای بقا و حفظ کیفیت خود مجبور به همچین کاری بوده است، اما گویا آن‌ها فراموش کرده بودند که کیفیت حقیقی را فدای کیفیتی دروغین کرده اند. و دردناکتر از همه این است که ویروس World of Warcraft به دیگر بازی‌های این استودیو دوست داشتنی نیز منتقل شد.

مگر میشود از سبک RTS (استراتژیک همزمان) صحبت کرد و نامی از سری بی‌نظیر و خوش ساخت Starcraft نبرد؟ سری بازی‌هایی که به شدت شما را به چالش میکشد و برای حرفه‌ای شدن در آن باید زمان زیادی صرف کنید.
در بلیزکان سال قبل بود که BLIZZARD اعلام کرد که از این پس گیمرها میتوانند نسخه دوم این مجموعه را به رایگان تجربه کنند و خب اگر بخواهیم به دور از احساسات این مسئله را بررسی کنیم … تا حدودی نگران کننده است!

بگذارید پس از روبرو شدن با این تراژدی تلخ در رابطه با World of Warcraft به سراغ اثری برویم که شاید کمترین ضربه‌ها را از این تغییر سیاست‌های کلی خورد، سری محبوب و حرفه ای Starcraft همیشه به عنوان یکی از پدران سبک RTS یا همان استراتژیک همزمان شناخته میشود و به معنای واقعی کلمه، ذهن شما را پرورش میدهد. حقیقت این است که نسخه جدید این سری یعنی Starcraft II هنوز ضربه ای بابت روش جدیدی که BLIZZARD در پیش گرفته است نخورده ، اما نکته ای وجود دارد که نباید آن را نادیده گرفت! در بلیزکان سال قبل بود که BLIZZARD تبدیل شدن بازی محبوب Starcraft II به یک بازی Free to Play را اعلام کرد، هرچند درست است که این امر تاثیر چندانی بر روی تجربه ای که بازی به مخاطب القا میکند نگذاشته است، اما نباید بدون بررسی از این موضوع گذشت ، چون به هر حال داریم در رابطه با سری بازی‌هایی صحبت میکنیم که از اثر گذارترین بازی‌های تاریخ به شمار میرود و دلیل چنین اقدامی از سوی BLIZZARD تا حدودی نگران کننده است. مسئله این است که صد در صد BLIZZARD برای گسترش جامعه مخاطبین این اثر دست به همچین اقدامی زده است و خب این تا حدود زیادی ما را به یاد سرنوشت World of Warcraft می‌اندازد! حال این که چرا BLIZZARD با این همه سرمایه، نیاز به انجام چنین کاری دارد بماند(پول و پول و پول) اما به طور حتم این مسئله میتواند خطرناک باشد ، زیرا جامعه‌ی بزرگتر، دردسرهای بزرگتری نیز به دنبال خود خواهد آورد و خودتان فکرکنید بزرگترین مشکلی که ممکن است عوام هنگام تعامل با بازی حرفه‌ای و سختگیرانه‌ای مانند Starcraft با آن مواجه شوند چه میتواند باشد؟ غیر از این است که دشوار بودن بازی باعث این میشود که مخاطبین به BLIZZARD در رابطه با آسان‌‌‌تر کردن آن فشار بیاورند؟ و خب اگر نمیدانید که این حرکت BLIZZARD تا چه اندازه میتواند خطرناک باشد، بهتر است نگاهی به جدیدترین اثر این استودیو ، یعنی Overwatch بیاندازید.

لیگ Overwatch که سری اول آن به پایان رسیده است ، نشان از این میدهد که BLIZZARD به هیچ عنوان ، وجه حرفه‌ای بازی خود را فراموش نکرده است و به فکر فراهم کردن بستری مناسب برای بازیکنان حرفه‌ای در بازی خود است.
هرچند این لیگ کمی دیر به داد بازی رسید!

متاسفانه باید بگویم که Overwatch نیز به طرز غیرمنصفانه‌ای، ترکش خورده ی این تغییر سیاست است. هر چند فکر نکنید که Overwatch بر خلاف دیگر آثار BLIZZARD از ابتدا با تفکرات جدیدی که در این استودیو شکل گرفته بود عرضه شد، خیر. Overwatch نیز مانند دیگر آثار این شرکت دوست داشتنی، پس از گذشت مدت زمانی به این حال و روز افتاد. البته درست است که این بازی همچنان در صدر لیست بهترین بازی‌های چندنفره نسل ۸ جاخوش کرده است، اما نباید فراموش کنیم که Overwatch سال ۲۰۱۶، با Overwatch امسال یکی نیست! وضعیت این بازی یکی از دلایل نگرانی من در رابطه با سری Starcraft و Diablo است. اگر بخواهیم صادق باشیم Overwatch در روز عرضه یک شاهکار واقعی بود، ۲۴ قهرمان متنوع و جذاب که به طریقی اعجاب انگیز، بالانس بی نظیری را شکل داده بودند و نقشه‌هایی که به معنای واقعی کلمه یک کلاس درس بازیسازی بودند! نقشه‌هایی که با مهارت‌های تک تک قهرمانان بازی به طرز زیبایی پیوند خورده بودند و در هرلحظه شما را شگفت‌زده میکردند. قهرمانان بازی هرکدام استایل بازی کردن مخصوص به خودشان را داشتند و حرفه‌ای شدن با هرکدام از آن‌ها نیازمند مهارت و تمرین زیادی بود. هرچند BLIZZARD به این رویه نیز رحم نکرد و پس از منتشر کردن سه چهار قهرمان جدید که تاثیر مخربی بر روی بازی نداشتند، شروع به اضافه کردن قهرمانانی کرد که نه تنها بالانس بازی را به طرز عجیبی به هم میزدند، بلکه حرفه‌ای شدن با آن‌ها نیز به هیچ وجه کار سختی نبود و خب این هرج و مرجی که در بازی به وجود آمد، BLIZZARD را مجبور کرد تا تغییراتی را بر روی همه‌ی قهرمانان بازی در طول این دوسال ایجاد کند. نقشه‌های جدید بازی نیز پس از مدتی رنگ و بوی تکراری شدن به خود گرفتند و دیگر شاهد آن جزئیات بی‌نظیری که در نقشه‌های اورجینال بازی میدرخشیدند نیستیم. البته خوشبختانه بازی در حال حاظر خیلی از قبل بهتر شده و امید اینکه بتواند خود را از موج عجیبی که BLIZZARD به سمت بازی‌هایش روانه ساخته نجات دهد ، زیاد است و خب این حرف با توجه به دو قهرمان آخری است که برای بازی منتشر شده اند، خوشبختانه این قهرمانان همان روش کلاسیک را پیش گرفته اند و حرفه‌ای شدن در آن ها زمان بسیار زیادی طلب میکند. البته در کنار قهرمانان جدید، همانطور که گفتیم دیگر قهرمانان بازی نیز میزبان تغییراتی جزئی بوده‌اند که به پایدار شدن روند بازی کمک شایانی کرده است.

اگر با دیدن عکس‌های بازی Dota2 از میزان پیچیده بودن آن سرگیجه میگیرید و از رفتن به سمت آن میترسید، حتما بازی Heroes of the Storm را تجربه کنید. این بازی با مکانیک‌های نسبتا ساده و در عین حال عمیق شما را شیفته ی خود خواهد کرد.

اجازه دهید تا کمی هم در رابطه با بازی Heroes of the Storm صحبت کنیم ، عنوانی که شاید بتوان گفت برای رقابت با Dota 2 ساخته شد، هرچند که BLIZZARD خود پدر معنویِ سری بازی‌های Dota است. اینکه در رقابت سه نفره‌ی Heroes of the Storm و Dota 2 و League of Legends کدام موفق و سربلند بیرون میاید، خود مطلبی جدا طلب میکند و ما نیز فعلا نمی‌خواهیم در این رابطه صحبت کنیم ، بحث ما در رابطه با این است که آیا Heroes of the Storm نیز به سیاست‌های جدید BLIZZARD تن داده است یا نه؟ و خب جواب این سئوال کمی دشوار است ، زیرا Heroes of the Storm در ابتدا نه به اندازه‌ای سخت بود که بتوانیم با قاطعیت درباره‌ی آن صحبت کنیم، و نه به قدری آسان بود که شروع تمام قضایا را بر گردن آن بیاندازیم ، اما با اینحال به نظر میرسد که Heroes of the Storm جزئی از قربانی‌های این تغییر نیست و هنوز همان تجربه‌ی مبتنی بر تیم را ارائه میکند، البته برخی از قهرمانان جدید این اثر نیز پتانسیل اندکی تغییر را دارند. دلیل اینکه دو بازیِ Overwatch و Heroes of the Storm توانسته‌اند همچنان همان تجربه‌ی لذت بخش قدیمی را به کاربر القا کنند، عنصر مهمی به نام “کار تیمی” است؛ چه در Overwatch و چه در Heroes of the Storm اگر هدفتان پیروزی است، باید با هم‌تیمی‌های خود همکاری کنید و این نیز یکی از زیبایی‌های آثار BLIZZARD است. در رابطه با بازی Hearthstone نیز حرف خاصی برای گفتن نیست، زیرا جامعه هدف این بازی به گونه‌ای مخاطبین عادی و به اصطلاح کژوال است و این بازی وظیفه‌ی خود را به عنوان سرگرم کردن و رشد دادن مخاطب خود، همچنان به خوبی ایفا میکند.

سری بازی های Diablo را میتوان یکی از جذابترین بازی هایی دانست که BLIZZARD در کارنامه کاری خود ثبت کرده است، اتمسفری خفقان آور، گیمپلی جذاب و چالشی، دشمنان و محیط‌های متنوع در کنار موسیقی‌هایی که با روح تان بازی میکنند.
هرچند اینطور به نظر میرسد که BLIZZARD دیگر علاقه‌ای به رایانه‌های شخصی ندارد، و برای اثبات این حرف نیز میتوان وارد youtube شد، نام Diablo : immortal را جستجو کرد، تریلر را تماشا و در آخر با یک دیسلایک به کار خود خاتمه داد.

اما تنها مجموعه‌ای که از آن صحبت نکردیم، مجموعه‌ی فوق العاده محبوب Diablo است. مجموعه‌ای که این روزها به دلیل معرفی نسخه جدید آن برای تلفن‌های همراه، صدای خیلی‌ها را درآورده است. البته بگویم که از نظر من این به معنی آن نیست که مجموعه Diablo نیز به دام سیاست جدید BLIZZARD افتاده است (و من به شخصه برای بازی Diablo : immortal بسیار هیجان زده‌ام و منتظرم تا هرچه سریعتر آن را تجربه کنم) بلکه بیشتر به معنای آن است که این تغییر سیاست باعث شده است که BLIZZARD دیگر قادر به درک مخاطبین‌اش نباشد و از آن‌ها فاصله بگیرد و خب این مسلماً میتواند در آینده مشکلات زیادی برای آثار این استودیو درست کند، زیرا توقعات از BLIZZARD این بود که در کنار معرفی این نسخه، نسخه‌ی جدید و شماره دار این مجموعه را نیز معرفی کند و قطعاً دلیل این موج منفی بر علیه Diablo : immortal این است که طرفداران از این نوع رفتار BLIZZARD ناامید شده‌اند و نقشه‌هایشان برای تجربه‌ی نسخه‌ای جدید از یک مجموعه‌ی بی نظیر نقش بر آب شده است! البته شایعاتی نیز مبنی بر آن که قرار بود نسخه ی چهارم این مجموعه هم معرفی شود در سطح نت منتشر شده است، اما مسئله مهم این است که این اتفاق رخ نداده است و حال ما مانده‌ایم و علامت‌های سئوال که آخر چگونه میشود که چنین استودیوی باشکوهی، به نکاتی این‌چنینی توجه نکند؟ اوضاع وقتی بدتر می‌شود که خبرهای اخیر که گویی صحبت‌های کارمندان استودیوی مسئول ساخت نسخه‌ی اصلی مجموعه‌ی Diablo است را بر روی سایت‌ها می‌بینیم و کاری جز افسوس خوردن از دست‌مان برنمی‌آید. اینکه Diablo III برخی از طرفدارلن قدیمی خود را راضی نکرد درست است، اما این نکته به معنای بد بودن Diablo III نیست. درست است که نسخه‌ی سوم این مجموعه بیشتر به سمت فانتزی بودن گرایش پیدا کرد و عناصر ترسناک آن نسبت به نسخه‌های قبلی کم شده بود، اما با این حال Diablo III یک بازی فوق‌العاده بود. البته این نکته که استانداردهای BLIZZARD بسیار بالاست و اثری مثل Diablo III آن‌ها را راضی نمی‌کند یک نکته‌ی واقعا جذاب است، اما اینکه تیم سازنده را سرزنش کرده و اجازه ندهیم دومین بسته الحاقی بازی که در حال ساخت است و امید زیادی به آن دارند کامل گشته و منتشر شود، از عوارض تیم مدیریتی و سیاست جدیدی است که BLIZZARD در پیش گرفته است، سیاستی که خیلی‌ها آن را از عوارض همنشینی با Activision می‌دانند! طبق مصاحبه‌های منتشر گشته از اعضای سازنده‌ی Diablo III آن‌ها ایمان داشته اند که دومین بسته الحاقی این بازی می‌تواند مهر تاییدی باشد بر توانمند بودن آن‌ها، اما تیم مدیریتی BLIZZARD جلوی ساخت این بسته الحاقی را می‌گیرد‍! طبق دیگر اخبار، نسخه ای فرعی از مجموعه‌ی Diablo نیز در دست ساخت بود که سبک و سیاق آن، همانند مجموعه‌ی فوق العاده‌ی Souls بود! چشمانتان را ببندید و گشت و گذار به سبک استاد میازاکی را در دنیای فانتزی بی نظیر Diablo تصور کنید! این پروژه Hades نام داشت، پروژه ای که به دلیل مشکلاتی که در روند توسعه برای تیم سازنده پیش آمده بود کنسل شد. البته کنسل شدن پروژه ها در BLIZZARD بسیار طبیعی است، وسواس زیاد BLIZZARD در ساخت و انتشار پروژه‌هایش از عمده دلایل کیفیت بسیار بالای آثار این شرکت است، وسواسی که من آن را می‌ستایم اما مطمئن نیستم که توسعه دهندگان مشغول در این شرکت نیز چنان حسی داشته باشند! باز هم میگویم که این به معنای سقوط BLIZZARD از قله‌ی این صنعت نیست، بلکه به معنای آن است که شاید این ها همه نشانه‌ای باشند برای نشان دادن پایان راه پیشرفت این استودیو ، به طور حتم از این پس نیز شاهد شاهکارهایی از این استودیو خواهیم بود اما اگر BLIZZARD بخواهد به همین رویه ادامه دهد ، شاید دیگر هرگز شاهد انقلاب هایی نظیر World of Warcraft و Starcraft نباشیم.

اگر میتوانید یکی از بازی‌های بالا را با کلمه‌ای کمتر از شاهکار توصیف کنید!

BLIZZARD همیشه به مشتری مداری معروف بوده و همچنان نیز یکی از قطب‌های بزرگ این مدیوم هست و مسلماً خواهد بود، هدف از این نوشته چیزی نبود جز آگاه‌سازی از این که شاید روزی بزرگترین‌ها نیز دست از پیشرفت بردارند، BLIZZARD با شکست هایش نیز به ما درس میدهد (حال بماند چیزی که برای BLIZZARD شکست است، برای خیلی از استودیوها آرزو است!) این که هرکس در هرجایگاهی ممکن است پایش بلغزد ، مهم این است که بتوان دوباره محکم و استوار روی پای خود ایستاد و به مسیر پیشرفت ادامه داد، اتفاقی که امیدواریم برای شرکت محبوب و بااستعداد BLIZZARD رخ دهد. Overwatch دوباره در مسیر درست خود قرار گرفته است و Starcraft و Diablo با اینکه هنوز لغزشی نداشته اند اما وضعیت‌شان تا حدودی نگران کننده است. تنها ناامیدی بزرگی که باقی میماند، World of Warcraft میباشد که متاسفانه از جادوی قهرمان ساز خود دور شده است، امیدوارم که BLIZZARD هرچه زودتر این بازی بی‌نظیر را در مسیر قدیمی خودش قرار دهد تا بتوانیم برای باری دیگر ، در سرزمین های مسحور کننده‌ی Azeroth قدم بزنیم، تجربه کنیم ، لذت ببریم و یا به عبارتی بهتر… زندگی کنیم.

منبع متن: gamefa