شکی وجود ندارد که بازی‌های ویدئویی نقش مهمی در شکل‌گیری طرز فکر نسل‌های آینده دارند. در حال حاضر قشر عظیمی از مردم دنیا مشغول تجربه‌‌ی بازی‌های ویدئویی هستند و این قشر نسل آینده را تشکیل خواهند داد. بنابراین باید دیر یا زود یاد بگیریم که چطور بازی‌های ویدئویی را مثل ادبیات و سینما «تفسیر» کنیم تا ذهنیت نسل‌ها را بهتر درک کنیم.

در ادبیات، «خوانش»های زیادی از یک اثر ادبی وجود دارد: خوانش فرمالیستی، سیاسی، فرهنگی، تاریخی و… ولی کم پیش می‌آید که بازی‌های ویدئویی نیز با چنین جدیتی بررسی شوند. در این مقاله هدف جا انداختن چنین نوع خوانش‌هایی است.

قبل از خواندن ادامه‌ی مقاله چند نکته را در نظر داشته باشید:

  1. این مقاله نقد کیفی این بازی‌ها نیست. صرفاً از زاویه‌ی دیدی خاص آن‌ها را بررسی می‌کند.
  2. ملاک برای انتخاب بازی‌ها میزان «برجسته» بودن مسئله‌ی اشاره‌ شده در بازی است (به‌عبارت دیگر، ملاک این است که خوانش انجام‌ شده زورچپانی‌ شده به نظر نرسد). البته شاید این خوانش با نیت سازندگان همسو نباشد.
  3. شماره‌ی اول فهرست بازی‌ای است که نسبت به بازی‌های دیگر سیاسی‌تر است.

مقدمه

سیاست و صنعت سرگرمی، از تاریخ آغازشان، رابطه‌ای درهم‌تنیده با هم داشتند. گاهی رابطه‌یشان علنی است. حکومت‌ها همیشه سعی کرده‌اند از طریق سرگرمی پروپاگاندا به وجود بیاورند، خصوصاً در دوران جنگ. معروف‌ترین مثال مکتب رئالیسم اجتماعی (Social Realism) در شوروری است که نویسندگان مجبور بودند با پیروی از آن حکومت شوروی را بی‌نقص و مُحِق جلوه دهند. بعضی‌وقت‌ها پروپاگاندا ظرافت‌مندانه‌تر و زیرپوستی‌تر پیاده می‌شود. مثلاً فیلم‌های جیمز باند به‌طور علنی بلوک غرب را تحسین نمی‌کنند، بلکه این کار را زیر پوشش سرگرمی انجام می‌دهند. در این فیلم‌ها غربی‌ها آدم خوب و شرقی‌ها آدم بد قصه هستند. در بازي‌های ویدئویی نیز زیاد پیش می‌آید در ترسیم خوبی یک جناح و بدی جناح مقابل اغراق شود. مثلاً بازی‌های زیادی با موضوع جنگ جهانی دوم وجود دارند که در آن‌ها نقش آمریکا و اهمیت نبرد نورماندی بزرگ‌نمایی شده است.

ولی پروپاگاندا تنها راه ارتباطی حکومت‌ها با آثار هنری نیست. سانسور جنبه‌ی دیگر این رابطه است. مثلاً سازندگان بازی مدال افتخار (Medal of Honor 2010) تحت فشار دولتی مجبور شدند نام طالبان را در بازی‌شان عوض کنند.

یکی دیگر از درون‌مایه‌های علنی سیاسی کنش‌گری (Activism) است که مطابق با آن، افرادی که با حکومت مشکل دارند، به‌طور مستقیم در انتقاد از ان اثر خلق می‌کنند.

ولی گاهی هم این رابطه پنهانی است. شاید یک بازی در نگاه اول خنثی به نظر برسد، ولی در بطن آن پیامی سیاسی نهفته است. از یک نظر، با توجه به این‌که همه «حیوان‌های سیاسی» هستیم، هر کاری که انجام می‌دهیم و هر چیزی که می‌سازیم جنبه‌ی سیاسی هم دارد. بنابراین خوانش سیاسی از همه‌ی بازی‌ها، در همه‌ی سبک‌ها، ممکن است.

در ادامه ده بازی که درون‌مایه‌ی سیاسی‌شان علنی است معرفی شده‌اند:

۱۰. مجموعه‌ی تروپیکو (Tropico Series) / دیکتاتوری مطلق

پلتفرم: کامپیوترهای شخصی (برخی از عناوین مجموعه روی کنسول‌ها هم منتشر شده‌اند)
سال انتشار: از ۲۰۰۱ تاکنون

tropico 5

اساساً دو نوع دیکتاتوری وجود دارد. در نوع اول هدف دیکتاتور از حفظ قدرت صرفاً حفظ قدرت است. چنین دیکتاتوری فاسد، بی‌اخلاق و عوام‌گراست و ایدئولوژی‌اش را بنا بر نیازهای لحظه‌ایش تغییر می‌دهد و سعی می‌کند با ایجاد کیش شخصیت ایگوی خودش را ارضا کند. قدرت او هیچ کاربردی ندارد جز حفظ حکومت خودش. مشروعیت او به اسلحه‌ای که در دست نوچه‌هایش قرار دارد بستگی دارد. شیوه‌ی حکومتی او ترکیبی از جنایت، تجارت و معامله‌های سیاسی کثیف است. نیات او پلید هستند. این دیکتاتور عموماً سابقه‌ای نظامی دارد. در خیلی موارد کیش شخصیت او آنقدر شدت می‌گیرد که در آن واحد هم طنزآمیز می‌شود، هم ترسناک.

مثال معروفی از چنین دیکتاتوری عیدی امین از اوگاندا و آگوستو پینوشه از شیلی است. آمریکای لاتین چنین دیکتاتورهایی را زیاد به خود دیده است.

در سری بازی‌های تروپیکو شما نقش چنین دیکتاتوری را بازی می‌کنید.

بازی اول تروپیکو در سال ۲۰۰۱ منتشر شد و شبیه‌ساز ساخت‌وساز مثل سیم‌سیتی (Simcity) بود که شرکت پاپ‌تاپ سافتور (PopTop Software) آن را ساخته بود. در این بازی نقش «El Presidente» یا رییس‌جمهور را بازی می‌کنید، دیکتاتور جزیره‌ای در کاراییب در دوران جنگ سرد. هدف اصلی شما این است که هرطور شده قدرت خود را حفظ کنید. حال‌وهوای طنزآمیز بازی به‌خوبی تنش سیاسی چنین رژیم‌های دیکتاتوری را به‌خوبی نشان می‌دهد و هرآن‌چه به چنین رژیم‌هایی مربوط می‌شود در بازی حضور دارد.

اول از همه، شما باید هردو ابرقدرت زمانه یعنی آمریکا و شوروی را از خود راضی نگه دارید. شما حق انتخاب دارید تا یا نیازهای مردم‌تان را برطرف کنید یا آن‌ها را سرکوب کنید. محتمل‌ترین مسیر برای حکومت کردن، مسیری است که تمام رژیم‌های تمامیت‌خواه طی می‌کنند: سوءاستفاده از ارتش به‌عنوان ابزار قدرت‌نمایی، کودتا، انتخابات تقلبی، حکومت نظامی و فساد. حتی موفقیت شما در انتهای بازی بر اساس میزان پولی که بتوانید به حساب بانکی‌تان در سوییس بریزید تعیین می‌شود.

دو عامل باعث شده‌اند این بازی بسیار جالب شود. عامل اول طنزآمیز بودن آن و عامل دوم واقع‌گرایی آن است. کاملاً مشخص است که سازندگان بازی درک خوبی از مفهوم دیکتاتوری داشته‌اند.

شاید هیچ‌چیز به‌اندازه‌ی بازی کردن در نقش یک دیکتاتور فاسد ما را با دیکتاتورهای فاسد آشنا نکند. می‌توان ادعا کرد این کاری است که بازی سعی دارد انجام دهد: نشان دادن ساز و کار این دیکتاتوری‌ها به صورت گام‌به‌گام.

۹. بایوشاک ۱ و ۲ (Bioshock 1 & 2) / دیکتاتوری با نیت خیر

پلتفرم: کامپیوترهای شخصی،  ایکس‌باکس ۳۶۰ و ایکس‌باکس وان، پلی‌استیشن ۳ و ۵، سوییچ
سال انتشار: ۲۰۰۷ (بایوشاک)، ۲۰۱۰ (بایوشاک ۲)

bioshock

ولی دیکتاتورهای پلیدی که فقط دنبال کسب قدرت‌اند خطر اصلی نیستند. وحشتناک‌ترین مستبدان تاریخ کسانی هستند که پیروی ایدئولوژی هستند و از صمیم قلب باور دارند دارند حقیقت را می‌گویند و در جناح خوبی مبارزه می‌کنند. همچنین آن‌ها کلیدی دارند که همه‌ی درها را باز می‌کند: هدف وسیله را توجیه می‌کند. این افراد هم بی‌اخلاقی انسان‌های پلید را دارند، هم اعتمادبه‌نفس انسان‌های خوب. هیتلر چنین نوع دیکتاتوری بود. او چشم‌اندازی برای آینده داشت. استالین از صمیم قلب باور داشت کارهایش در نهایت دنیا را به جای بهتری تبدیل می‌کند. اعضای القاعده فکر می‌کنند مبارزان منتخب خدا هستند. همان‌طور که می‌بینید، این نوع دیکتاتورها از نوع قبلی خطرناک هستند

اندرو رایان (Andrew Ryan) و سوفیا لمب (Sofia Lamb)، شرورهای بایوشاک ۱ و بایوشاک ۲ نیز چنین نوع دیکتاتورهایی هستند. هردویشان اشخاصی با نیت خیر هستند. رایان قصد دارد مردم را از ظلم خدا، دولت و نهادهای دولتی دیگر رها کند و حکومت عقل و منطق را برقرار کند و اطمینان حاصل کند که هرکس فقط به‌اندازه‌ی زحمت و تلاشش دستمزد می‌گیرد. سوفیا لمب فقط یک هدف دارد: خوشحال کردن همه. هدف آن‌ها شرافت‌مندانه و والا به نظر می‌رسد.

متاسفانه مشکل این دو دیکتاتور و کیش شخصیتی و اثرات مخرب‌شان نیت‌شان نیست؛ بلکه کارهایشان است. رایان در راستای رسیدن به هدفش رپچر را به شهری کابوس‌وار تبدیل می‌کند و لمب نیز کودکان را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهد. هردویشان دست به کارهایی وحشتناک می‌زنند. در نهایت پلیدی آن‌ها از همه ی دیکتاتورهای سری تروپیکو بیشتر است.

این دو بازی نشان می‌دهد که اهداف حق‌طلبانه چطور شما را پلیدتر می‌کنند، خصوصاً وقتی که قدرت در دست داشته باشید. قدرت می‌تواند خوش‌نیت‌ترین افراد را نیز فاسد کند.

بنابراین می‌توانیم این دو بازی را از این منظر سیاسی تفسیر کنیم. این دو بازی پروسه‌ی تبدیل شدن یک فرد به یک دیکتاتور را با دقتی مثال‌زدنی به تصویر می‌کشند.

۸. دستگاه سیاسی (The Political Machine) / انتخابات

پلتفرم: کامپیوترهای شخصی
سال انتشار: ۲۰۰۴

the political game

اجازه دهید موضوع بحث را از دیکتاتوری به دموکراسی ببریم. بسیاری از کشورها ترجیح می‌دهند به مردم اجازه دهند رهبرشان را خودشان انتخاب کنند تا با مشکلات ناشی از استبداد مواجه نشوند. با این‌که دموکراسی راه بهتری برای حکومت است، ولی مشکلات خود را هم دارد. یکی از این مشکلات این است که می‌توان انتخابات را، که قرار است راهی برای انتخاب رهبر بعدی کشور باشد، به یک بازی تبدیل کرد. یک بازی مثل دستگاه سیاسی.

به‌ندرت بازی‌هایی را دیده‌ام که یک پدیده را تا این حد دقیق شبیه‌سازی کنند. در این بازی باید یکی از حزب‌های بزرگ آمریکا را انتخاب کنید و کارزاری برای پیروزی در انتخابات راه بیندازید و رییس‌جمهور آمریکا شوید. در این بازی باید مراکز تبلیغاتی راه بیندازید، سخنرانی کنید، کادر تدارکاتی استخدام کنید و نظر مثبت صنف‌های مهم را جلب کنید. اگر همه‌ی این کارها را درست انجام دهید، در انتخابات پیروز خواهید شد.

عنصری که بازی را جالب می‌کند این است که برای پیروزی می‌توانید از حقه‌های کثیف استفاده کنید. حقه‌های کثیف، ولی نه غیرقانونی؛ مثلاً می‌توانید به رقیب‌تان حمله‌ی شخصی کنید. جالب اینجاست که پس از مدتی متوجه می‌شوید موفقیت شما به پولی که خرج می‌کنید بستگی دارد. بنابراین مدریریت بودجه یکی از مکانیزم‌های اصلی بازی است. نیازی نیست نظرات یا موضع‌هایتان را مدیریت کنید؛ چیزهایی که باید مدیریت کنید بودجه، مشاورها و ساختمان‌هایتان است. موفقیت شما به این بستگی دارد که چطور خود را عرضه کنید. بنابراین انتخابات در بازی کم‌عمق به نظر می‌رسد، چون موفقیت در آن فقط به تصویرسازی، پول و مدیریت منابع بستگی دارد، نه داشتن ایده‌های سیاسی و مدیریتی.

همه‌چیز حول محور سیاست واقعی (Real Politik) می‌چرخد. حتی وقتی که سخنرانی می‌کنید، طولی نمی‌کشد که یاد می‌گیرید از حرف زدن درباره‌ی موضوع‌های جنجال‌برانگیز پرهیز کنید و درباره‌ی مسائل کلی مثل «بهبود وضعیت اقتصادی» که همه می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند صحبت کنید.

این بازی شبیه‌سازی ساده، ولی هجوی قوی از ضعف‌های یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای بشریت یعنی دموکراسی است.

۷. سری تمدن (Sid Meier’s Civilization) / دیپلماسی

پلتفرم: کامپیوترهای شخصی (و پلتفرم‌های بسیار دیگر)
سال انتشار: ۱۹۹۱ تاکنون

civilization v

سری تمدن متشکل از بازی‌های پیچیده‌ای است که عناصر سیاسی بسیاری را شبیه‌سازی می‌کنند. در این بازی نیازی نیست که از دیپلماسی استفاده کنید. در واقع می‌توانید چپ و راست جنگ راه بیندازید و راه دیپلماسی را به رقیب‌هایتان ببندید. ولی اجازه دهید فعلاً روی یکی از جنبه‌های آن تمرکز کنیم: همان دیپلماسی. چون با وجود این‌که دیپلماسی در بازی‌های زیادی وجود دارد، در سری تمدن به بهترین شکل به کار رفته است.

دیپلماسی یکی از پدیده‌های دنیای مدرن است که در ابتدا نیت پشت به وجود آمدن آن مثبت بود، ولی در نهایت به بازی‌ای کثیف تبدیل شد. وقتی کشورهای پیروز جنگ جهانی اول پایه‌واساس نهادی را به وجود آوردند که در نهایت به سازمان ملل‌های متحد تبدیل شد، اهداف دیگری در سر داشتند. هدف اشخاصی مثل وودرو ویلسون (Woodrow Wilson)، رییس‌جمهور وقت آمریکا، ایجاد برادری بین ملت‌ها، صلح و حل کردن مشکل‌ها از راه گفتگو و توافق و نه خشونت و جنگ بود.

اما اگر قرار باشد از انتشار مدارک محرمانه‌ی دولت‌ها از راه ویکی‌لیکس (WikiLeaks) درسی یاد گرفته باشیم، آن درس این است که دیپلماسی به‌عنوان یک آرمان با  جلوه‌اش در واقعیت تفاوت دارد. در دیپلماسی دنیای واقعی، توافق‌های پنهانی و گردش پول حرف اول و آخر را می‌زنند. در نهایت انگیزه‌ی پشت فعالیت‌های فردی و جمعی انسان‌ها پول است.

در این بازی نیز دیپلماسی چنین جلوه‌ای دارد. هدف بازی این است که تمدنی را از بدو وجودش پرورش دهید و تاریخ آن را آنطور که مایلید بنویسید. در این مسیر می‌توانید راه تعامل با تمدن‌های همسایه را انتخاب کنید. یکی از این راه‌ها جنگ است.

موارد زیر عواملی هستند که باید در نظر داشته باشید:

  1. قدرت کلی شما. هرچه قدرت‌تان بیشتر باشید، توانایی بیشتری برای جوش دادن معامله‌ی ایده‌آل‌تان را خواهید داشت.
  2. تجارت شما با همسایه‌هایتان. تمدنی که دوستی‌اش با شما بیشتر است، تمدنی است که از این دوستی سود بیشتری کسب می‌کند.
  3. قوای نظامی شما. اگر می‌خواهید بقیه تمایل بیشتری به موافقت با پیشنهادهای شما داشته باشند، باید از شما حساب ببرند.

همان‌طور که می‌بینید، این بازی تصویرسازی دقیقی از ساز و کار دیپلماسی در دنیای امروز است.

۶. فیبل ۳ (Fable III) / انقلاب

پلتفرم: ایکس‌باکس ۳۶۰ و کامپیوترهای شخصی
سال انتشار: ۲۰۱۰

fable 3

بسیار خب، اجازه دهید به‌جای مسائل حکومتی، روی مسائل مربوط به مردم تمرکز کنیم. مسئله‌ای که در این مدخل می‌خواهم درباره‌اش حرف بزنم انقلاب است، یعنی تلاش برای براندازی نظام قدرت از جانب مردم.

یکی از القاب قرن بیستم قرن انقلاب‌هاست. این لقب شایسته‌ای است، چون انقلاب‌های بسیار زیادی در این قرن اتفاق افتادند. اولین انقلاب بزرگ قرن انقلاب سرخ روسیه در سال ۱۹۱۷ بود که ولادیمیر لنین، پیروی مکتب کمونیسم، آن را رهبری کرد و آخرین انقلاب بزرگ قرن، انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ بود که امام خمینی رهبری آن را بر عهده داشت. تقریباً همه‌ی انقلاب‌های قرن بیستم انقلاب‌های چپ‌گرایانه بودند و هدف‌شان به چالش کشیدن سلطه‌ی ابرقدرت‌های زمانه بود. با این حال، موفقیت‌شان به یک عامل بستگی داشت: کاری که رهبران انقلاب پس از به دست گرفتن قدرت انجام دادند.

متاسفانه انقلاب‌ها، به‌خاطر ذات آشوب‌ناک و غیرقابل‌کنترل‌شان، پتانسیل زیادی دارند تا به دیکتاتوری‌ای بدتر از آنچه که با آن مبارزه می‌کردند تبدیل شوند. سوال اینجاست: کسانی که پس از انقلاب در راس قدرت قرار دارند چه تصمیمی می‌گیرند؟ آیا قدرت مردم را محدود می‌کنند و جنایت مرتکب می‌شوند؟ آیا زبان‌شان از گفتمان مردم به گفتمان قدرت تغییر پیدا می‌کند؟ انقلاب فرانسه، اولین انقلاب مدرن در تاریخ بشریت در نهایت شکست خورد. این انقلاب به حکومت وحشت (Reign of Terror) و بعد از آن، استبداد ناپلئون منجر شد. لنین خودش دیکتاتوری سنگدل بود، ولی جانشین او استالین کاری کرد که تزار رژیم قبلی در مقایسه با او شبیه قدیس‌ها به نظر برسد. از جمله انقلاب‌های شکست‌خورده‌ی دیگر می‌توان به انقلاب کاسترو در کوبا و انقلاب مائو در چین اشاره کرد.

ولی انقلاب‌های موفق چه؟ انقلاب موفق انقلابی است که در آن، انقلابی‌ها آرمان‌هایی را که برایشان انقلاب کردند فراموش نمی‌کنند و قدرت فاسدشان نمی‌کند. یکی از مثال‌های موفق در این زمینه جورج واشنگتون است که طبق توصیف زیبای ماهنامه‌ی آتلانتیک: «یک پادشاه را شکست داد، ولی خودش حاضر نشد جای او را بگیرد.» از دیگر انقلابی‌های موفق می‌توان ماندلا در آفریقای جنوبی، لخ والنسا در لهستان و کیم دای جونگ در کره‌ی جنوبی اشاره کرد.

انقلاب ایده‌ی پشت داستان فیبل ۳ است. در این بازی باید پادشاه آلبیون (Albion) را سرنگون کنید. این کار را با برقراری اتحاد و جذب حمایت برای نهضت‌تان انجام می‌دهید. ولی بازی با سرنگون کردن پادشاه آلبیون تمام نمی‌شود. وقتی انقلاب به موفقیت منجر شود، شما به پادشاه تبدیل می‌شوید. پس از به دست آوردن سکان قدرت، انتخابی پیش رویتان قرار داده می‌شود: این‌که به حاکمی خوب یا بد تبدیل شوید؛ این‌که آرمان‌هایتان را به یاد بیاورید یا به قدرت اجازه دهید شما را فاسد کند.

مثلاً می‌توانید از خزانه‌یتان برای منفعت خود یا کمک به بقیه استفاده کنید. می‌توانید عدالت را رعایت کنید یا بی‌عدالتی کنید.

مثال‌ها اینقدر واضح‌اند که نیازی به توضیح ندارند. نقطه‌ی قوت بازی این است که پس از نقطه‌ی کم‌عمق «رسیدن به پیروزی» به پایان نمی‌رسد و خط روایی را به‌شکلی واقع‌گرایانه ادامه می‌دهد تا به شما نشان دهد با قدرتی که به دست آورده‌اید چه می‌کنید. از این نظر، این بازی به‌طور شایسته به یکی از مهم‌ترین وقایع تاریخی برای هر کشوری می‌پردازد.

۵. مبارزان آزادی (Freedom Fighters) / مقاومت مسلحانه

پلتفرم: کامپیوترهای شخصی، پلی‌استیشن ۲، گیم‌کیوب، ایکس‌باکس
سال انتشار: ۲۰۰۳

freedom fighters

در ادامه‌ی صحبت‌مان درباره‌ی انقلاب‌ها، باید به نکته‌ای مهم اشاره کرد: چگونه باید در برابر حکومت‌های پلید مقاومت کرد؟ جواب گاندی به این سوال مقاومت صلح‌آمیز بود. ولی پیاده کردن این ایده در بازی‌های ویدئویی سخت و نیازمند به خلاقیت است. بنابراین بازی‌های ویدئویی به نقطه‌ی مقابل گاندی علاقه نشان داده‌اند: چه گوارا، که راه مقاومت مسلحانه را انتخاب کرد. در واقع یک بازی وجود دارد که اسم آن از افرادی مثل چه گوارا برگرفته شده است: مبارزان آزادی.

این بازی در تاریخ موازی‌ای اتفاق می‌افتد که در آن شوروی پیروز جنگ جهانی دوم است و دنیا را از نازی‌ها نجات داد، نه آمریکایی‌ها (البته هر شخص غیرآمریکایی‌ای می‌داند که حقیقت تاریخی همین است، ولی خب این بازی برای مخاطبان آمریکایی ساخته شده است). حالا شوروی به ابرقدرت اول دنیا تبدیل شده و کمونیست‌های پلید به آمریکا حمله کرده‌اند.

پروتاگونیست‌های اصلی بازی دو لوله‌کش هستند. بنابراین این دو نه‌تنها همکار ماریو هستند (!)، بلکه شهروند عادی نیز به حساب می‌آیند. این بازی درباره‌ی ارتش حرفه‌ای و مزدورهای تعلیم‌دیده نیست، بلکه قهرمانان آن شهروندان عادی هستند که اسلحه به دست گرفته و برای پیروزی نهضت‌شان می‌جنگند. از این نظر، این بازی تصویرسازی دقیقی از مقاومت‌های مسلحانه در تاریخ است: مثل مقاومت فرانسوی‌ها در برابر نازی‌ها، سرنگونی رژیم کوبا به‌دست مردم و…

شخصیت اصلی بازی علاوه بر عشق به وطن، انگیزه‌های شخصی نیز برای مقاومت دارد: دوستان او دستگیر شده‌اند. او از یک لوله‌کش ساده به مقام رهبر نامی گروه مقاومت چریکی می‌رسد که رسانه نام آن را شبح آزادی (Freedom Phantom) گذاشته است.

تصویرسازی بازی از روند تغییر شهروندان عادی به مبارزان آزادی، تغییر شرایط برای حکومت و مردم و واکنش آن‌ها به این مسئله دقیق است. همچنین تصویرسازی بازی از زندگی مردمی که که در مبارزات مسلحانه گرفتار شده‌اند و تاثیر موقعیت سیاسی روی زندگی و روابط آن‌ها عالی است.

مبارزان آزادی بازی عالی‌ای است که به‌اندازه‌ی کافی به آن توجه نشان داده نمی‌شود؛ این بازی را می‌توان هم از منظر سیاسی بررسی کرد، هم از منظر زندگی فردی شخصیت‌های آن.

۴. لبه‌ی آینه (Mirror’s Edge) / مقاومت صلح‌آمیز

پلتفرم: کامپیوترهای شخصی، پلی‌استیشن ۳، ایکس‌باکس ۳۶۰
سال انتشار: ۲۰۰۸

mirrors edge

لبه‌ی آینه نزدیک‌ترین تصویرسازی از مقاومت صلح‌آمیز در بازی‌های ویدئویی است. البته می‌دانم دارید به چه چیزی فکر می‌کنید. در این بازی پلیس‌ها را می‌کشید! کلی آدم می‌کشید! این را می‌دانم، ولی در عین حال، نوع اصلی مقاومت در این بازی غیرخشونت‌آمیز است و خشونتی که شخصیت اصلی دست به انجام آن می‌زند برای دفاع از خودش است. بنابراین لطفاً در این مورد خاص سخت‌گیر نباشید!

این بازی در شهری دیستوپیایی واقع شده که حکومتی تمامیت‌خواه با مشتی آهنین مردم را کنترل می‌کند و مثل برادر بزرگ در ۱۹۸۴ همه‌ی کارهای آن‌ها را زیر نظر دارد و جلوی گردش آزاد اطلاعات را می‌گیرد تا مردم نادان بمانند.

اینجاست که «دونده‌ها» وارد داستان می‌شوند. دونده‌ها گروهی از شهروندان کنش‌گر هستند که با استفاده از حرکات باحال پارکور روی پشت‌بام‌های شهر، اطلاعات را در سطح شهر جابجا و به دست مردم می‌رسانند. پارکور روش آن‌ها برای پشت‌سر گذاشتن سانسور حکومتی است.

از این لحاظ، شیوه‌ی کنش‌گری دونده‌ها شبیه به همه‌ی نهضت‌های صلح‌آمیز در تاریخ است. مبارزه با نادانی از راه انتشار دانش، مبارزه با سانسور از راه آگاهی‌رسانی. اگر دونده‌ها را با مبارزان آزادی در بازی قبلی مقایسه کنید، متوجه این تمایز خواهید شد. هدف مبارزان آزادی صرفاً جنگیدن و سرنگون کردن است. آن‌ها می‌کشند و کشته می‌شوند. ولی هدف دونده‌ها آگاهی‌بخشی به مردم است. سروکار آن‌ها با مردم است، نه حکومت. رویکرد آن‌ها مثبت و سازنده است، نه منفی و نابودگر.

همه‌ی انقلاب‌های مخملی را می‌توان به‌عنوان مثالی مرتبط استفاده کرد. امروزه به‌لطف گسترش دسترسی به گوشی‌های همراه مخفی نگه داشتن جنایت‌های حکومت‌ها سخت شده است، چون هرکس با فیلمبرداری از اتفاقاتی که در کف خیابان می‌افتد، می‌تواند به‌تنهایی به یک رسانه تبدیل شود.

حتی اگر جنایت حکومت ماهیتی نداشته باشد که بتوان آن را فیلم‌برداری کرد، افشاسازی‌های ویکی‌لیکس و همچنین سوت‌زن‌هایی مثل ادوارد اسنودن (Edward Snowden) و چلسی منینگ (Chelsea Manning) نشان می‌دهد که دیگر راهی برای مخفی شدن وجود ندارد؛ دیگر نمی‌توان بدون اطلاع از مردم کشور معامله‌های کثیف پشت پرده جوش داد. دیگر نمی‌توان کسانی را که به شما رای داده‌اند گول زد. یک جایی، یک نفر، جنایت شما را افشا خواهد کرد.

اگر قرن بیست‌ویکم عصر اطلاعات باشد، مقاومت در آن نیز جنبه‌ی اطلاعاتی دارد. از یک طرف دروغ‌گوهایی را داریم که می خواهند مردم را نادان نگه دارند (حکومت دنیای لبه‌ی آینه)، و در طرف دیگر مردمی را داریم که به آزادی ایمان دارند (دونده‌ها).

برای به تصویر کشیدن این رابطه، این بازی لایق ستایش است.

۳. فراتر از خوبی و بدی (Beyond Good & Evil) / آزادی بیان

پلتفرم: کامپیوترهای شخصی، پلی‌استیشن ۲، گیم‌کیوب، ایکس‌باکس، ایکس‌باکس ۳۶۰، پلی‌استیشن ۳
سال انتشار: ۲۰۰۳

beyond good and evil

خیلی از نکاتی را که درباره‌ی لبه‌ی آینه مطرح کردم به این بازی نیز قابل‌تعمیم‌اند. این بازی هم درباره‌ی شفافیت است. منتها تفاوت اینجاست که در آن از جنبش مردمی خبری نیست. در این بازی، یک خبرنگار به نام جید (Jade)، تک‌وتنها تلاش می‌کند تا راز یک توطئه را کشف کند. از این لحاظ، بازی درباره‌ی آزادی بیان است.

اگر لبه‌ی آینه با مورد ویکی‌لیکس قابل‌مقایسه باشد، این بازی را می‌توان به رسوایی واترگیت (Watergate Scandal) نسبت داد که در جریان آن، دو گزارش‌گر به‌تنهایی رییس‌جمهور ریچارد نیکسون را رسوا کردند و باعث استعفای او شدند. مورد قابل‌مقایسه‌ی دیگر مدارک پنتاگون (Pentagon Papers) است. این اسم به انتشار مدارک فوق‌سری وزارت دفاع ایالات متحده درباره‌ی دروغ‌هایی که درباره‌ی جنگ ویتنام به خورد مردم داده شد اشاره دارد. چرا این دو حادثه در آمریکا اتفاق افتادند؟ چون در آنجا آزادی بیان وجود دارد و مطبوعات می‌توانند حقیقت را به اطلاع مردم برسانند.

بازی فراتر از خوبی و بدی نیز درباره‌ی اهمیت آزادی بیان است. در این بازی همچنان که در نقش جید با دشمنان مبارزه می‌کنید و پازل حل می‌کنید، باید مدارکی که نشان‌دهنده‌ی توطئه‌ی موجودات بیگانه در سرتاسر سیاره است جمع کنید. در این سیاره حکومت تمامیت‌خواهی پلید در راس قدرت است و جید باید راز نقشه‌هایی مبنی بر قاچاق سیستماتیک انسان‌ها را کشف کند.

این بازی به‌کلی یک قیاس سیاسی است. در آن اشارات زیادی به حوادث روز زمان انتشار بازی وجود دارد (مثلاً پیامد یازده سپتامبر) و برای همین به‌لطف داستان عالی‌اش میراثی قوی در صنعت گیم به جا گذاشته و ارزش بازی کردن دارد.

۲. سری فال‌اوت (Fallout) / جنگ

پلتفرم: کامپیوترهای شخصی، ایکس‌باکس ۳۶۰، پلی‌استیشن ۳
سال انتشار: ۱۹۹۷ تاکنون

fallout 3

حالا بیایید به یکی از مهم‌ترین موضوع‌های سیاسی بپردازیم: جنگ. در حال حاضر (زمان نوشته شدن مقاله، یعنی دسامبر ۲۰۱۰) ۱۹ جنگ رسمی در سرتاسر کره‌ی زمین جریان دارند. به این ۱۹ جنگ، جنگ‌هایی را هم اضافه کنید که روی کاغذ تمام شده‌اند، ولی هنوز ادامه دارند. تازه درگیری‌های مسلحانه که رسماً جنگ به حساب نمی‌آیند هم جای خود دارند. فرهنگ مدرن هیچ کاری نکرده تا عادت ما برای کشتن همدیگر را از سرمان بیندازد.

بازی‌های بسیار زیادی هستند که با این موضوع سر و کار دارند. چرا سری فال‌اوت را به‌عنوان گل سرسبد بازی‌هایی انتخاب کردم که به‌طور جدی به موضوع جنگ می‌پردازند؟

چون یکی از معدود سری‌هایی است که به‌طور جدی به موضوع جنگ می‌پردازد. در بیشتر بازی‌های ویدئویی، جنگ یک موضوع سیاسی جدی نیست که بتوان جدی آن را تحلیل کرد یا هنرمندانه به تصویر کشید. برای این بازی‌ها، جنگ صرفاً بهانه‌ای برای کشتن یک عالمه آدم است. البته درست است که در واقعیت جنگ چنین ماهیتی دارد، ولی ویژگی آن به همین یک مورد محدود نمی‌شود. همچنین بیشتر این بازی‌ها ضدجنگ نیستند، بلکه آن را خواسته یا ناخواسته بزرگ و باشکوه جلوه می‌دهند؛ یا حداقل یکی از جناح‌های آن را (اغلب جناحی که آمریکا در آن قرار دارد). شاید این بازی‌ها عالی باشند، ولی تنها فهرست ده برتری که لایق حضور در آن را دارند، این فهرست است: «ده بازی برتر که با باشکوه جلوه دادن کشتار جمعی به انسانیت توهین می‌کنند.»

ولی فال‌اوت حسابش جداست.

بازی‌های فال‌اوت همه‌ی چهره‌های جنگ را نشان می‌دهند و رویکردی جدی به این موضوع دارند. در بازی‌های فال‌اوت هر جا که می‌روید، اثر نابودی، عذاب، فقر و غصه را می‌بینید. شما بین ویرانه‌ها قدم می‌زنید و هر شخصی که می‌بینید به‌خاطر جنگ وضعیت بدتری پیدا کرده است. همه‌جا بی‌قانونی حکم‌فرماست و انسان‌هایی که به هر شکلی در این جنگ‌ها شرکت می‌کنند صرفاً عذاب بیشتری به دنیا تحمیل می‌کنند.

در فال‌اوت: نیو وگاس (Fallout New Vegas)، بین جمهوری جدید کالیفرنیا (New California Republic) – ملتی که تا حد زیادی شبیه به آمریکای امروزی است – و لژیون – یک ملت مستبد و خون‌خوار – جنگی جریان دارد. با این‌که وقوع این جنگ اجتناب‌ناپذیر است و یکی از جناح‌ها از دیگری بهتر و خوب‌تر به نظر می‌رسد، ولی جناح بهتر به شکل قهرمان به تصویر کشیده نمی‌شود. در بازی همه‌ی تاثیرات منفی جمهوری جدید کالیفرنیا به بازیکن اطلاع داده می‌شود.

برای همین این بازی‌ها تحلیلی دقیق و تصویرسازی صادقانه‌ای از جنگ هستند. در نتیجه ذاتاً ضدجنگ هستند و نیاز پلید ما برای جنگیدن را بی‌رحمانه نقد می‌کنند. همچنین این بازی‌ها هجوی از ذات بشریت هستند.

«جنگ. جنگ هرگز تغییر نمی‌کند.»

این جمله‌ای است که در تمام بازی‌ها تکرار می‌شود. همیشه حکومت‌ها برای سود شخصی و کسب قدرت بیشتر یک مشت دروغ به مردم نادان می‌خورانند و بعد کشتار، عذاب، فقدان و درد شدیدی به آن‌ها تحمیل می‌کنند.

چرخه‌ی جنگ، چرخه‌ای وحشتناک است. در همه‌ی مدخل‌های بالا مثال‌هایی از دنیای واقعی آوردم. در اینجا جا دارد به پاکستان اشاره کرد. پاکستان سرزمینی است که در آن تروریسم حضور فعالی دارد و از پتانسیل حمله به آمریکا برخوردارند. آمریکا هر از گاهی با استفاده از پهبادها به پاکستان حمله می‌کند. این پهبادها از راه دور کنترل می‌شوند و بمب‌اندازی می‌کنند. ۹۸ درصد قربانیان حمله‌ها شهروندان بی‌گناه هستند. مردمی که شاهد وضعیت مردم در پاکستان هستند، از آمریکا متنفر می‌شوند و نفرت آن‌ها باعث می‌شود به تروریسم روی بیاورند، مکتبی که پتانسیل آن‌ها را برای حمله به آمریکا افزایش می‌دهد.

حقیقتاً جنگ هرگز تغییر نمی‌کند.

۱. سری متال گیر سالید (Metal Gear Solid) / بازی سیاسی کامل

پلتفرم: کنسول‌های پلی‌استیشن و کامپیوترهای شخصی
سال انتشار: ۱۹۸۷ تا ۲۰۱۵

metal gear solid 2

و حالا می‌رسیم به مجموعه‌ای که به همه‌ی موضوع‌های اشاره‌شده می‌پردازد و می‌توانیم آن را یک قیاس سیاسی کامل در نظر بگیریم. البته سری متال گیر اثری فراتر از «بازی سیاسی» است و در آن به درون‌مایه‌هایی چون عشق، حماسه‌آفرینی، تلاش برای پیدا کردن هویت و تنهایی قهرمان‌ها نیز پرداخته می‌شود. ولی پس‌زمینه‌ی متال گیر، پس‌زمینه‌ای سیاسی است. این سری تقریباً به همه‌ی درون‌مایه‌های اصلی ممکن می‌پردازد. موضوع آن چهره‌های مختلف جنگ، چهره‌های زشت و زیبای شرکت‌کننده‌های آن، حکومت‌های فاسد و توطئه‌های بزرگ است. متال گیر درباره‌ی تراژدی زمانه و در عین حال، حماسه‌آفرینی ناشی از تلاش‌های فردیت‌هاست.

در نظر من درون‌مایه‌ی این داستان طولانی احساس‌برانگیزترین و مهم‌ترین موضوعی است که می‌توانیم حین صحبت درباره‌ی سیاست به آن بپردازیم. این درون‌مایه سیاست، به‌عنوان یک بازی کثیف، در برابر فرد است.

شخصیت‌های این سری همیشه خود واقعی‌شان باقی می‌مانند و هیچ‌وقت به کهن‌الگوی «قهرمان» و «شرور» نزول نمی‌کنند. آن‌ها افرادی واقعی هستند که باید با تاریخ واقعی دست‌وپنجه نرم کنند. ولی نکته‌ی مهم اینجاست که زمینه‌ی سیاسی‌ای که در آن قرار دارند، شخصیت‌شان را تعریف می‌کند.

در متال گیر سالید ۱، شخصیت اسنایپر وولف (Sniper Wolf) مثالی از این بیانیه است. او دختری است که شاهد قتل‌عام خانواده‌اش بود. برای همین خودش هم به قاتلی بی‌رحم تبدیل شده است. بیشتر شرورها هم عذری برای شرارت‌شان دارند: دد سل (Dead Cell) در متال گیر سالید ۲، جوخه‌ی کبرا (Cobra Unit) در متال گیر سالید ۳ و گروه دیو و دلبر (Beauty and the Beast) در متال گیر سالید ۴ همه گذشته‌ای وحشتناک را پشت‌سر گذاشته‌اند و رگ‌وریشه‌یشان به کشورهایی رنج‌دیده مثل رومانی، روسیه و… برمی‌گردد.

این بازی به شکلی صادقانه اثر وحشتناک جنگ، درگیری و توطئه‌های سیاسی را روی مردم بی‌گناه نشان می‌دهد، مردم بی‌گناهی که به‌خاطر رنجی که به آن‌ها روا داشته شده، خودشان هم به هیولا تبدیل می‌شوند. به همین خاطر است که متال گیر داستانی ضدجنگ دارد و منتقدی جدی از سیاست‌های کثیف دوران ماست.

ولی همه‌چیز به اینجا ختم نمی‌شود. این مجموعه همچنین سرودی در ستایش قهرمانان است. اسنیک و شخصیت‌های دیگر حاضر نمی‌شوند در جنگی کثیف شرکت کنند و برای همین به یک قهرمان تبدیل می‌شوند. آن‌ها در جنگ خودشان شرکت می‌کنند و در برابر سیستم مقاومت می‌کنند. آن‌ها خشم خود را علیه ماشین ابراز می‌کنند (Rage Against the Machine – اشاره به آهنگی معروف). از همه مهم‌تر، آن‌ها فردیت خود را در برابر سیستمی مستبد، تمامیت‌خواه و ظالم حفظ می‌کنند. دلیل این‌که اسنیک قهرمان است مهارت او در جنگیدن و کشتن نیست. او قهرمان است، چون به آرمان‌ها و رویاهایش وفادار می‌ماند.

به سخنرانی طولانی باس در پایان بازی سوم یا سخنرانی اسنیک در پایان بازی دوم گوش کنید. متوجه می‌شوید که منظورم چیست.

اگر در آینده کسی قصد داشته باشد که درباره‌ی رنج‌ها و امیدهای سال‌های پرفرازونشیب دوران ما اطلاعات کسب کند، کافی‌ست بازی‌های سری متال گیر را دانلود کند (تا آن موقع بازی‌ها رایگان خواهند شد و دانلود کردنشان چند دقیقه بیشتر طول نخواهد کشید)، آن‌ها را روی شبیه‌ساز کنسول‌های قدیمی اجرا کند و پس از تجربه‌یشان، پیش خود بگوید: «پس اواخر قرن بیست و اوایل قرن بیست‌ویکم چنین حال‌وهوایی داشت. چقدر غم‌انگیز… و چقدر آروم.»

 

موخره: همه‌ی بازی‌ها را می‌توان از دید سیاسی تفسیر کرد. تاکید می‌کنم: همه‌ی بازی‌ها را. حتی تتریس. می‌توانید درباره‌ی گرایش‌ها و موضع‌گیری‌های سیاسی بازي هایی مثل ماریو، رزیدنت اویل (Resident Evil)، متروید (Metroid) یا نیمه‌عمر (Half-Life) فکر کنید یا درباره‌یشان بنویسید. بعضی بازی‌ها هم هستند که مثل بازی‌های اشاره‌شده به‌طور واضحی سیاسی هستند. مثل گروه سرخ (Red Faction)، فاینال فانتزی (Final Fantasy) یا قاتل ۷ (Killer 7). حتی اگر به‌جای ده بازی، می‌توانستم هزار بازی را فهرست کنم، باز هم نمی‌توانستم به همه‌ی مثال‌های ممکن بپردازم.

خلاصه، وقتی پای ارتباط سیاست و ویدئوگیم در میان است، به‌راحتی می‌توان سر صحبت را باز کرد، ولی به‌سختی می‌توان به نتیجه‌ای رضایت‌بخش رسید. بنابراین مهم‌تر از رسیدن به نتیجه، به اشتراک گذاشتن ایده‌هایتان در این زمینه است.

منبع: GameFAQs.com

صفحه اصلی بازی - اخبار بازی - تریلر بازی - نقد و پیش نمایش | دیجی‌کالامگ

نوشته ۱۰ بازی سیاسی برتر؛ بازی‌هایی که ذهن مخاطب را به چالش می‌کشند اولین بار در دیجی‌کالا مگ. پدیدار شد.

منبع متن: digikala