دنیا، جای غریبی است. سرد، پرسروصدا و کسالتبار. ساکنینش، تنها، فرسوده و بیحوصله. میان تمامِ دستها، فرسنگها راهی که باید رفت و شاید دستخالی بازگشت. جهانی که مدام با بوق ممتدی از ما میخواهد که حواسمان باشد تا برخورد نکنیم، تا نزدیک نشویم؛ اما هر طور که هست باید سوار آن قطار شویم. قطاری که […]
دنیا، جای غریبی است. سرد، پرسروصدا و کسالتبار. ساکنینش، تنها، فرسوده و بیحوصله. میان تمامِ دستها، فرسنگها راهی که باید رفت و شاید دستخالی بازگشت. جهانی که مدام با بوق ممتدی از ما میخواهد که حواسمان باشد تا برخورد نکنیم، تا نزدیک نشویم؛ اما هر طور که هست باید سوار آن قطار شویم. قطاری که یک سرش ناپیداست و انگار قرار نیست هیچوقتِ دیگری بایستد. مقصد کجاست؟ نامعلوم. قطاری که مدرنیته آن را به راه انداخت و انگار بعد از مدتی خوابش برد و یادش رفت ترمزش را بکشد…همین شد که آدمها سر از جایی درآوردند که نمیدانستند کجاست با مایلها و کیلومترها فاصلهای که بین خودشان با خودشان افتاده بود. حالا دیگر بوق ممتد را آدمها میکشند که به آنها برخورد نکنیم. که مبادا پایمان را از خط زردِ روبرویمان جلوتر بگذاریم.
لینک مطلب: همهمهی یک سکوتِ ممتد | یادداشتی بر فیلم این زنان
با تلگرام سینماگیمفا (سینما فارس) اخبار روز سینما را دنبال کنید.
منبع متن: gamefa