کری گرانت متولد ۱۹۰۴، از نسل اول بازیگران خوشچهرهی سینمای ناطق آمریکا است. او تقریبا همزمان با بزرگانی مانند جیمز استیوارت، گاری کوپر، کلارک گیبل و اسپنسر تریسی و کمی بعد از جیمز کاگنی کارش را شروع کرد و بلافاصله به هنرپیشهی مورد علاقهی کارگردانها برای ساختن فیلمهایی با محوریت حضور شخصیتهای عاشقپیشه برای جلب مخاطبان زن سینما، تبدیل شد.
شروران بدخلق دیزنی مانند پرنسسهای خوش اخلاق و مقدس استودیو، به خودی خود، به نمادهای قابل تشخیصی، فراتر از فیلمهایی که خودشان از آنها سرچشمه گرفتهاند، تبدیل شدهاند و جزو محبوبترین شخصیتهای دیزنی هستند. آنها هزاران کالا و پارک موضوعی تولید کردهاند و حتی در داستانهای سینمایی خودشان مانند ملفیسنت در سال ۲۰۱۴ و کروئلا در سال ۲۰۲۱ حضور داشتهاند.
برای مثال، کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان، یک فیلم مهیج سیاسی پارانوئید و نگهبانان کهکشان یک اثر علمی تخیلی و کیهانی بود اما کلیت این آثار تحت تاثیر ژانر ابرقهرمانی است. این بدان معناست که قهرمانان و تبهکاران، ابرقدرتهای آنان برای تسلط بر یک تهدید خارجی و نجات حداقل یک سیاره، کهکشان یا کل جهان، همیشه جزئی از این فیلمها هستند.
کارگردان فیلم جیمز ساموئل یک هنرمند سیاهپوست آمریکایی است و با این فیلم اولین اثر بلند داستانیاش را جلوی دوربین برده است. هر چه سختتر زمینمیخورند یکی از معدود آثار وسترنی است که همه بازیگران اصلیاش سیاهپوستاند.
عملا تمام آثار موجود در این فهرست، بهعنوان شاهکارهای سینمای کلاسیک اسپانیا در نظر گرفته میشوند و پایه و اساس ساخت هر فیلم اسپانیایی پس از این دوره را تشکیل میدهند. سینهفیلهایی که با این دوره از سینمای اسپانیا آشنایی دارند نیز از دیدن خوزه لوئیس لوپس باسکِس در این فهرست خوشحال خواهند شد؛ بازیگر مطرحی که از او بهعنوان نمونهای از یک مرد معمولی اسپانیایی یاد میشود. در این مطلب بهسراغ ۱۰ فیلم اسپانیایی دیدنی خواهیم رفت که در دوران حکومت فرانسیسکو فرانکو ساخته شدهاند.
فیلمسازان خوب میدانند این لحظات، لحظات برنده است؛ اگر خوب از پس آن بربیایی، مخاطب را تا ابد بردهای. مخاطبان هم میدانند که هر آنچه در یکی دو ساعت قبل دیدهاند، در این صحنه رمزگشایی و حل خواهد شد. در زندگی واقعی، اختلافات به ندرت به این سرعت یا قاطعانه حل میشود؛ یا مشمول زمان میشوند یا زیر خاکستر پنهان میشوند تا بعدها دوباره سر بر آورند- که احتمالاً چیز خوبی است.
کمتر فیلمسازی در تاریخ سینما توانسته هنر و سرگرمی را چنین با هم عجین کند و هم مخطبان نخبه را غرق در لذت کند و به فکر وادارد و هم عامهی سینماروها را برای چند ساعت سرگرم کند. هوارد هاکس توانایی بسیار زیادی در استفاده از تکنیکهای مکتب تداومی سینما داشت؛ تا بدان جا که حتی مخاطب سختگیر سینما هم به سختی متوجه جلوهگریهای تکنیکی او میشود و اصلا گاهی کارگردانی را نمیبیند. همین عامل باعث می شود تا مخاطب غرق شده در قصه با تمرکز بر شخصیتهای جا افتاده در داستان او، از داستان فیلم لذت ببرد و به معنی دقیق کلمه گذر زمان را از یاد ببرد.
همه چیز خوب است اما یک مورد کوچک در این درام علمی تخیلی هیجان انگیز وجود دارد. نه این که صرفا بخواهیم فینچ را با فیلمهای دیگری که از آن بهتر هستند مقایسه کنیم اما به هر حال، فیلمهای مختلفی وجود دارند که شبیه این اثر هستند و الهامبخش فینچ بودهاند و فینچ در واقع کار جدیدی انجام نمیدهد. راحتترین کار این است که فیلمی مشابه سایر فیلمهای جذابتر بسازید و البته این کار از نظر گسترش محتوای جذاب، خوب است اما میتوان فیلمهایی را پیدا کرد که شباهتی شدید با فینچ دارند و باید گفت که فینچ حداقل از این لحاظ، چیز جدیدی به ارمغان نیاورده است.