کمتر کارگردانی در سینما حضور دارد که تعداد زیادی از فیلمهایش امتیازهای بالایی گرفته باشد. بهویژه اگر فیلمهایشان در ژانر اکشن باشد که معمولا قصههای هوشمندانهای ندارند و منتقدان روی خوشی نسبت به آنها نشان نمیدهند. با این حال جان وو موفق شده دقیقا همین کار غیرممکن را شدنی کند، یعنی فیلمهای اکشن با کیفیتی بسازد که هم تماشاگران را حسابی ذوقزده میکند و هم امتیازهای خوب و بالایی از منتقدان میگیرد.
اسکار وایلد میگوید: «یک اثر هنری هیچوقت تمام نمیشود، یکجا خالق از آن دست میکشد.» این گزاره خبر از حقیقتی غمانگیز میدهد. حقیقتی که شامل حال همهی هنرمندان میشود. فیلمساز، نقاش یا آهنگساز فرقی نمیکند. همه جایی مجبورند و تصمیم میگیرند که یکجا اثر را رها کنند. و این شاید برای عدهای خوشایند نباشد؛ شاید، نتیجه، نارضایتی از اثر نهایی باشد. معروف است که میگویند تولستوی از «آنا کارنینا»، که از نگاه جهان شاهکاری ادبی است، بیزار بود. ویکتور فرانکشتاینِ مری شلی از هیولایی که درست کرده بود، بیزار بود. تلخیاش در فرایند پیچیده و دشواری است که هنرمند در خلق اثری هنری باید پشت سر بگذارد. صبر و تلاشی فراوان میطلبد تا الهامات خلاقانه هنرمند از میان آشوب احساسی و روانیاش عبور کند و آنچه فقط در ذهنش جرقه زده است، به واقعیت تبدیل شود.
از شان آستین در نقش سم وایز گمجی وفادار گرفته تا کریستوفر لی در نقش سارومان شیطانی که در سهگانهی ارباب حلقههای پیتر جکسون اجراهای شگفتانگیزی از خود به یادگار گذاشتند، تعداد کمی از آنها به پای بازی درخشان ایان مک کلن در نقش گندالف، جادوگری که به فرودو و یاران حلقه در سفر خطرناک آنها کمک کرد، میرسند. مک کلن با بازی در سهگانهی هابیت به کارگردانی جکسون بازگشت (که بر اساس رمان اصلی جی.ار.ار تالکین ساخته شده بود)، اما آینده او به عنوان گندالف مبهم باقی مانده است، به ویژه هنگامیکه صحبت از مجموعه تلویزیونی ارباب حلقههای آمازون میشود.
پنجاهوپنجمین دورهی جشنواره فیلم بینالمللی کارلووی واری از ۲۹ مرداد تا ۶ شهریور (۲۰ تا ۲۸ آگوست) در جمهوری چک برگزار شد. جایزهی اصلی بهترین فیلم یا همان گوی بلورین به همراه یک جایزهی ۲۵ هزار دلاری سهم فیلم صربستانی و فرانسوی تا جایی که میتوانم راه بروم شد. این کمک هزینه میبایست بین کارگردان و تهیهکننده تقسیم شود. علاوهبر اینها، ابراهیم کوما هم بهخاطر بازی در این فیلم جایزهی بهترین بازیگر مرد را به خانه برد.
از زمان آغاز دنیاگیری کرونا فیلمهای ترسناک عملکرد خوبی در گیشه داشتهاند. در ابتدای سال ۲۰۲۰ و با شیوع کروناویروس فیلم «مرد نامرئی» با بازی الیزابت ماس حسابی دیده شد و پس از آن، طی ماههای اخیر «احضار ۳: شیطان مرا وادار کرد»، «یک مکان ساکت: بخش ۲» و «نفس نکش ۲» با توجه به شرایط فعلی جهان به فروش قابل قبولی دست پیدا کردند و رضایت کلی سینمادوستان و منتقدان را هم به دست آوردند.
پیدا کردن یک فیلم یا سریال خوب برای تماشا گاهی وقتها کار سختی است. خیلی از سینما دوستان ترجیح میدهند به جای اینکه ساعتها بگردند و خلاصه داستان بخوانند و بین عناوین متفاوت انتخاب کنند، سراغ منابع آنلاینی مثل IMDb بروند و به امتیازهای آن رجوع کنند.
با توجه به اینکه این جنگ بزرگ ویرانگر جان ۴۰میلیون انسان را گرفته است، اکثر فیلمهای مربوط به این جنگ در راستای تجلیل از کسانی است که مجبور به جنگ شدند یا در میانهی آن قرار گرفتند و جان باختند. در مورد فیلمهایی صحبت میکنیم که دربارهی انسانهایی است که همهچیزشان را (جسما و بهلحاظ مادی) در این جنگ از دست دادهاند.
علیرغم تاثیر زیاد دیالوگها بر صنعت فیلم که با فیلم خوانندهی جاز ( The Jazz Singer) در سال ۱۹۲۷ آغاز شد، یک مکتب فکری وجود دارد که ادعا میکند «سینمای ناطق» به نوعی ماهیت سینما را به خطر انداخته است. تسلط سریع کلمات گفتاری از پتانسیل بصری منحصر به فرد فیلم کاسته و آن را به سمت تیاتر یا حتی ادبیات تصویری کشانده است. هیچ فیلمسازی علیه اهمیت صدا در تصاویر متحرک بحث نمیکند و منکر تاثیر مثبت آن نیست، اما حقیقتی که در تصور اصولگراها وجود دارد این است که اگر یک تصویر به اندازهی هزار کلمه ارزش داشته باشد، آیا سینما به طور کل به دیالوگ هیچ وابستگی دارد؟