این اتفاق هر جای دنیا و برای هر کسی که رخ بدهد، حال‌وروز آن شخص با دیگر کسانی که این واقعه را از سر گذرانده‌اند، کاملاً یکسان خواهد بود. دل آدم از استرس به‌هم می‌پیچد، چرا که گوشی تلفن همراه از دستش سُر خورده و درست کمی آن‌سوتر از دست‌های کشیده و جنون‌زده‌اش به‌سمت زمین سقوط می‌کند و با صدای ترق دردناک و زجرآوری روی کف زمین می‌افتد. بعد، وقتی آدم خم می‌شود تا تلفنش را بردارد، سرتاپا غرق اضطرابی طوفانی است… به‌دشواری می‌تواند بر خودش مسلط شده و نگاهی به دستگاه بیندازد… نگاهی بیندازد و ببیند که بله، هیچ اتفاقی برای صفحه‌ی نمایشگرش نیفتاده است. وقتی آدم می‌بیند که صفحه‌ی نمایش تلفن همراهش جان سالم به در برده چه آهی که از سر آسودگی خیال می‌کشد. اگر به این فکر کنیم که صفحه‌ی نمایش تلفن همراه‌مان چه شرایط مشقت‌باری را تحمل می‌کند، حسابی شگفت‌زده می‌شویم؛ تلفن همراه‌مان را توی جیب شلوار می‌گذاریم و صفحه‌ی شیشه‌ای آن، با دسته‌کلید خانه که توی جیب داریم تماس پیدا می‌کند. تلفن‌مان را تقریباً همیشه روی سطوح خشن و زبر این‌سووآن‌سو هُل می‌دهیم و اغلب وقتی می‌خواهیم آن را روی میز کار و میز غذاخوری و هر جای دیگری بگذاریم، تقریباً پرتش می‌کنیم. با تمام این اوصاف، حفاظ شیشه‌ای صفحه‌ی نمایشگر، انگار خم به ابرو نمی‌آورد. جا دارد بپرسیم که شیشه‌ی روی صفحه‌ی نمایشگر تلفن همراه‌مان از کجا می‌آید؟

فصل ۳

ضدخش

ظهور گوریلاگلاس

نمی‌دانم تابه‌حال پدربزرگ یا مادربزرگ‌تان برای شما کَسِرول پخته و توی آن ظرف سفیدرنگ برای‌تان آورده‌اند یا نه. منظورم همان ظرف‌های سفیدرنگی است که به‌نظر فناناپذیر می‌آیند و کنارشان به تصویری از ذرت مزین شده. اگر از توی چنین ظرف‌هایی کسرول میل کرده باشید، باید خدمت‌تان عرض کنم که کسرول‌تان را دقیقاً در همان ماده‌ای پخته و برای‌تان آورده‌اند که هر روز و در هر شرایطی، از شیشه‌ی نمایشگر آیفون شما محافظت می‌کند. این ظرف‌ها محصول شرکت تولید ظروف کورنینگ[۱] هستند. جنس این ظرف‌های سفیدرنگ ترکیبی است از سرامیک و شیشه و شرکت کورنینگ که یکی از قدیمی‌ترین، بزرگ‌ترین و خلاق‌ترین شرکت‌های حوزه‌ی شیشه‌گری و تولید ظروف است، آن‌ها را به بازار عرضه کرده.

یکی از شیمی‌دان‌های شرکت کورنینگ که دان استوکی[۲] نام داشت، در اوایل دهه‌ی ۱۹۵۰ در آزمایشگاه خود واقع در دفتر مرکزی این شرکت در شمال ایالت نیویورک، به انجام آزمایش‌هایی مختلف در زمینه‌ی شیشه‌های حساس‌به‌نور پرداخت. یک بار استوکی نمونه‌ای محصول را در کوره قرار داد. جنس محصول ترکیبی و لیتیم سیلیکات بود. استوکی دمای کوره را روی ۶۰۰ درجه‌ی سانتی‌گراد، معادل ۱۱۰۰ درجه‌ی فارنهایت، قرار داد. این دما، تقریباً به‌اندازه‌ی دمایی است که پیتزا در آن پخته می‌شود. وقتی استوکی کوره را به‌حال خود گذاشت و رفت، یکی دیگر از همکاران او سر رسید. این همکار وظیفه‌ی نظارت بر آزمایش‌های درحال انجام را داشت و برای همین، بی‌آنکه به استوکی بگوید، دمای کوره را تا ۹۰۰ درجه‌ی سانتی‌گراد، معادل با ۱۶۵۰ درجه‌ی فارنهایت، بالا برد. ۹۰۰ درجه‌ی سانتی‌گراد دمای ماگمای نیمه‌مذابی است که از زمین خارج می‌شود. وقتی استوکی برگشت سر کوره و متوجه‌ شد که دمای آن را بالا برده‌اند، انتظار داشت که بعد از بازکردن در کوره، ببیند که هم ماده‌ی تازه و هم مواد آزمایشگاهی‌اش، همه یک‌سره سوخته‌اند و نابود شده‌اند. اما با نهایت تعجب متوجه شد که سیلیکات در دمای بالا تغییر شکل داده و به صفحه‌ای سفید و رنگ‌پریده بدل شده است. وقتی استوکی می‌خواست سیلیکات سفیدرنگ را از کوره خارج کند، صفحه‌ی سیلیکاتی از لای گیره‌ی فلزی لغزید و به زمین افتاد. این صفحه به‌شکلی عجیب‌وغریب نشکست، بلکه بالا پرید.

بندیکتوس با مشاهده‌ی این صحنه غرق حیرت شد و به مشاهده‌ی شیشه پرداخت.

وقتی استوکی به این کشف نائل آمد، حدود نیم قرن از تلاش مخترعان و مکتشفان برای ساخت شیشه‌ی نشکن می‌گذشت. ادوارد بندیکتوس[۳] که شیمی‌دان و هنرمندی اهل فرانسه بود، در سال ۱۹۰۹ داشت از نردبانی در آزمایشگاهش بالا می‌رفت که سهواً دستش به ظرفی شیشه‌ای خورد و ظرف شیشه‌ای هم از روی قفسه به زمین افتاد. ظرف شیشه‌ای از هم نپاشید و خرده‌ریزه‌های شیشه هم به هوا بلند نشده و به‌ هر سو پرتاب نشدند. ظرف تنها ترکی بزرگ برداشت، اما ظاهر یک‌پارچه‌ی خود را حفظ کرد. بندیکتوس با مشاهده‌ی این صحنه غرق حیرت شد و به مشاهده‌ی شیشه پرداخت. وی متوجه شد که پیش‌تر کمی در این ظرف نیترات سلولز ریخته بود. نیترات سلولز نیز نوعی مایع کشسان بود. با گذشت زمان نیترات سلولزی که توی ظرف قرار داشت، تبخیر شده و تنها لایه‌ای بسیار نازک از خود روی جداره‌ی داخلی ظرف شیشه‌ای برجای گذاشته بود. همان لایه‌ی نازک تکه‌شکسته‌های شیشه را کنار هم نگه داشته و به‌خاطر همان لایه‌ی نازک بود که ظرف، بعد از اصابت با زمین از هم نپاشید.

این دانشمند و مخترع، تمام بیست و چهار ساعت بعدی عمر خود را صرف آزمایش‌های بسیار متنوع و جنون‌آسا کرد؛ بندیکتوس می‌دانست که صنعت ساخت شیشه‌ی جلوی خودرو هنوز بسیار نوپاست و شیشه‌های خودرو در آن زمان، با کوچک‌ترین ضربه‌ای می‌شکنند و ذرات‌شان برای سرنشینان خودرو بسیار خطرناک است. با وجود اتفاقی که کمی پیش‌تر برای او رخ داده بود، بندیکتوس فکر می‌کرد بالاخره راه‌حل این مشکل را پیدا کرده است. یک سال بعد از آن واقعه، ادوارد بندیکتوس نخستین شیشه‌ی نشکن جهان را به‌نام خود ثبت و گواهی ثبت اختراع آن را دریافت کرد. اما خودروسازان اصلاً علاقه‌ای نداشتند که در ساخت خودروهای خود از شیشه‌ای گران‌قیمت‌تر استفاده کنند. امنیت بیشتر این شیشه هم اصلاً برای‌شان مهم نبود. بهای تولید شیشه‌ی نشکن تا زمان جنگ جهانی اول، کماکان بالا ماند. با وقوع جنگ جهانی اول، شیشه‌ی اختراعی بندیکتوس به تولید انبوه رسید و از آن برای ساخت چشمی‌های گازهای ضدماسک ارتش آمریکا استفاده شد. معمولاً ارتش روی هر جنسی که دست می‌گذارد و آن را به تولید انبوه می‌رساند، قیمت تولید آن جنس هم پایین می‌آید. در سال ۱۹۱۹، درست یک‌دهه بعد از وقوع آن اتفاق خوش‌آیند و جذاب برای شخص بندیکتوس، هنری فورد[۴] شیشه‌ی نشکن او را در ساخت خودرو به‌کار برد.

اما از شیشه‌ی نشکن که بگذریم، دان استوکی بود که برای نخستین بار ترکیب شیشه‌سرامیک را کشف کرد. شرکت کورنینگ اما نام این جنس شیشه را پایروکریم[۵] گذاشت، چرا که جهان در آستانه‌ی دهه‌ی ۱۹۶۰ قرار داشت و همه‌ی شرکت‌های دیگر هم روی اجناس خود، اسم‌های مرکب و دوبخشی می‌گذاشتند که به گوش، طنینی نسبتاً فوتوریستی داشتند و غریب می‌آمدند. این نوع شیشه سبک بود و از پولاد محکم‌تر و ضمناً استقامتی داشت بسیار بسیار بیش از شیشه‌های معمولی. شرکت کورنینگ این محصول را به ارتش ایالات متحده فروخت و ارتش هم از پایروکریم برای ساخت دماغه‌ی مخروطی‌شکل موشک‌هایش استفاده کرد. اما استفاده از شیشه‌سرامیک جدید کورنینگ وقتی بسیار رواج یافت و اقبال به آن افزون شد که در کنار استفاده از تکنولوژی رایج دیگری مربوط به همان دوره قرار گرفت، یعنی مایکروویو. خط تولیدی ظرف‌وظروف خانگی کورنینگ محصولاتی به بازار عرضه می‌کرد که وقتی در این اجاق‌گاز فوتوریستی قرار می‌گرفتند، اتفاقی برای‌شان نمی‌افتاد و خیلی خوب شرایط آن را تاب می‌آوردند. در همین زمان بود که ظروف شیشه‌سرامیکی کورنینگ عین نقل‌ونبات می‌فروختند.

یکی از داستان‌های معروفی که همه‌ی کارمندان شرکت کورنینگ آن را می‌دانند، مربوط به دیداری است در اواخر دهه‌ی ۱۹۵۰. می‌گویند که یک روز بیل دکر[۶]، رئیس شرکت کورنینگ، با ویلیام آرمیستد[۷]، مدیر بخش تحقیق‌وتوسعه‌ی شرکت، دیدار می‌کند و به او می‌گوید: «ظرف‌های شیشه‌ای وقتی به زمین می‌افتند، می‌شکنند. چرا ترتیبی نمی‌دهید که دیگر نشکنند؟»

ظرف‌وظروف تولیدی شرکت کورنینگ اصلاً نمی‌شکست، اما شفاف هم نبود، بلکه جنسی داشت مات.

ظرف‌وظروف تولیدی شرکت کورنینگ اصلاً نمی‌شکست، اما شفاف هم نبود، بلکه جنسی داشت مات. با توجه به آمار بسیار بالای فروش این جنس، مدیران شرکت بلافاصله بودجه‌ی بخش تحقیق‌وتوسعه‌ را دو برابر کردند. با افزایش بودجه‌ی تیم تحقیق‌وتوسعه، شرکت کورنینگ پروژه‌ای را آغاز کرد که نامی باشکوه و دهان‌پرکن داشت، پروژه‌ی شیشه‌ی قدرتمند؛ هدف این پروژه آن بود که به فرمول شیشه‌ای دست پیدا کنند که شفاف بوده و استحکام و مقاومتش بسیار بیشتر از شیشه‌سرامیک فعلی باشد. تیم پژوهشی شرکت کورنینگ تمام تمهیداتی را که در آن زمان برای استحکام‌بخشی شیشه در دسترس بود، در آزمایش‌های خود روی شیشه‌های مختلف پیاده کردند. شیوه‌هایی که در آن زمان به‌وسیله‌ی آن‌ها استحکام شیشه را بالا می‌بردند، غالباً بر دو نوع بود. یک راه آن، راه بسیار قدیمی استحکام‌بخشی به‌وسیله‌ی دما بود که در آن شیشه را در معرض حرارت بسیار شدید قرار می‌دادند و راه تازه‌تر، ساخت شیشه‌ای چندلایه بود که وقتی دمای شیشه بالاوپایین می‌رفت، هر لایه به‌شکل متفاوتی و متناسب با دیگر لایه‌ها، به تغییر دمایی واکنش نشان می‌داد و منقبض یا منبسط می‌شد. محققان امیدوار بودند که وقتی لایه‌های مختلف شیشه‌ی چندلایه سرد می‌شوند، محصولی نهایی به‌دست بدهند که از مقاومت بسیار بالایی برخوردار است. پروژه‌ی شیشه‌ی قدرتمند در سال‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۶۱ به اوج خود رسید. پژوهشگرانی که در این پروژه دخیل بودند، شیوه‌ی حرارت‌دهی و ساخت شیشه‌ی چندلایه را با هم ترکیب کرده و انتظار داشتند که به‌زودی زود، به شیشه‌ای تازه برسند که فراتر از حد تصور قدرتمند بوده، بی‌نهایت دربرابر شکستگی مقاومت دارد و اصلاً هم نمی‌شود روی آن خط‌وخش انداخت و به‌عبارتی ضدخش است.

براین گاردینر[۸] خبرنگاری است که درزمینه‌ی ارتباط شرکت کورنینگ با اپل در سال ۲۰۱۲ تحقیقی مفصل انجام داده است. او می‌گوید: «وقتی پژوهشگران شرکت کورنینگ، به شیوه‌ای بسیار جدید برای افزایش استحکام شیشه برخوردند، همه‌چیز متحول شد. در این روش جدید، می‌بایست شیشه را در محلولی از نمک داغ پتاسیم می‌خواباندند. دانشمندان شرکت کورنینگ متوجه شدند که اگر پیش از خواباندن شیشه در آن محلول، کمی آلومینیم اکسید به شیشه بیفزایند، میزان استحکام و دوام شیشه بسیار بسیار بالا خواهد رفت.»

این روند استحکام‌بخشی شیمیایی جدید، بر شیوه‌ای متکی بود که با نام تبادل یونی شناخته می‌شود. پیش از هر چیز باید شِن را با موادی شیمیایی ترکیب می‌کردند تا نوعی آلومینوسیلیکات سدیمی با میزان سدیم بسیار بالا پدید بیاید. علتش این بود که شن، ماده‌ی اولیه و بنیادین ساخت بسیاری انواع شیشه است. بعد از به‌دست‌آمدن آلومینوسیلیکات سدیم‌بالا، شیشه را در محلول نمک پتاسیم می‌خواباندند و آن را تا ۴۰۰ درجه‌ی سانتی‌گراد، معادل با ۷۵۲ درجه‌ی فارنهایت، گرما می‌دادند. از آنجایی که در ترکیب اولیه، پتاسیم از سدیم سنگین‌تر است، «یون‌های بزرگ‌تر در سطح شیشه «تجمع» می‌کنند و نوعی حالت فشردگی به آن می‌بخشند.» متخصصان شرکت کورنینگ، علت استحکام پدید‌آمده‌ی شیشه را همین موضوع می‌دانند. نام این شیشه‌ی جدید را کِمکُر[۹] گذاشتند. استحکام کِمکُر از شیشه‌ی معمولی بسیار بسیار بیشتر بود. ضمناً، برخلاف شیشه‌سرامیک قبلی، شفافیت داشت و می‌شد آن‌طرفش را دید.

آزمایش‌هایی ترتیب دادند و شیشه را تحت شرایط بسیار دشوار آزمودند.

شیشه‌ی کمکر پانزده برابر قوی‌تر از شیشه‌ی معمولی بود. می‌گفتند که هر یک‌ اینچ مربع شیشه‌ی کمکر که مساحتی است حدود ۲.۵ سانتی‌متر مربع، می‌تواند وزنی برابر با حدود ۴۵ تُن را تحمل کند و هیچ اتفاقی برای آن نیفتد. صدالبته که پژوهشگران شرکت کورنینگ باید از هر جهت مطمئن می‌شدند، برای همین آزمایش‌هایی ترتیب دادند و شیشه را تحت شرایط بسیار دشوار آزمودند. لیوان‌هایی از جنس شیشه‌ی کِمکُر ساختند و آن را از روی سقف مرکز تحقیقاتی‌شان به روی صفحه‌ای فولادین پرتاب کردند. لیوان‌ها نشکستند. برای همین، کمی سطح آزمایش را بالاتر برده و بر میزان سختی شرایط افزودند و قطعاتی مرغ یخ‌زده را روی لایه‌هایی از شیشه قرار دادند که تازه داغ‌داغ بود. خوشبختانه مشخص شد که کِمکُر دربرابر تغییرات دمایی و چیزهای سرد هم بسیار مقاوم است و اصلاً نمی‌شکند.

مدیران شرکت کورنینگ تصمیم گرفتند که از این محصول در سال ۱۹۶۲ رونمای کنند. اما برای شیوه‌ی رونمایی از کِمکُر و عرضه‌ی آن به بازار، هیچ برنامه‌ای در سر نداشتند… یا بهتر است بگویم که آن‌قدر برنامه در سر داشتند که نمی‌دانستند کدامش را انتخاب کنند و مطابق کدام‌یک پیش بروند. این شد که مدیران تصمیم گرفتند در مرکز محله‌ی منهتن نیویورک، نشستی خبری برگزار کرده و از محصول‌شان در آن نشست رونمایی کنند و استقبال از شیشه‌ی نشکن جدیدشان را کاملاً بگذارند برعهده‌ی بازار. در این نشست خبری، محکم به شیشه ضربه زدند، خمش کردند و تا می‌توانستند آن را به‌ این‌سو و آن‌سو کوبیدند، اما وقتی هرچه در توان داشتند، انجام دادند، شیشه باز هم نشکست که نشکست. آن نشست خبری محصول جدید شرکت را نزد مشتریان بسیار محبوب کرد و هزاران درخواست خرید به دفتر شرکت رسید. شرکت تلفن‌سازی بِل می‌خواست از شیشه‌ی کِمکُر در ساخت بدنه‌ی باجه‌های تلفن خود در سطح شهرها استفاده کند، چرا که نمی‌شد این شیشه‌ را شکست و به باجه‌ی تلفن عمومی آسیب رساند. عینک‌سازان هم برای مصارفی متفاوت به‌سراغ این شیشه آمدند. خود شرکت کورنینگ هم فهرستی تهیه کرد از حدود هفتاد مورد مصرف گوناگون که می‌شد در همه‌ی آن‌ها شیشه‌ی کِمکُر را به‌کار برد. یکی از این موارد هفتادگانه، تهیه‌ی پنجره‌های نشکن و محکم برای زندان‌ها بود و صدالبته که ساخت شیشه‌ی جلوی خودرو نیز در این فهرست جای داشت.

اما شیشه‌ی کِمکُر نیز درست مانند اختراع بندیکتوس، به‌رغم علاقه‌مندان بسیار فراوانی که پیدا کرد، چندان فروش خوبی نداشت. شرکت‌های خودروسازی در آن زمان داشتند با استفاده از شیوه‌ی ابداعی مخترع فرانسوی، شیشه‌های خود را محکم می‌کردند و کِمکُر به‌نظرشان بسیار محکم‌تر از آن بود که بشود از آن برای ساخت شیشه‌ی جلوی خودرو استفاده کرد. شرکت کورنینگ آزمایش‌های ترتیب داد تا میزان استحکام شیشه‌ی خود را در تصادفات رانندگی بسنجد… گاردینر می‌گوید: «وقتی جمجمه‌ی سرنشینان مصنوعی توی آزمایش، به شیشه می‌خورد، استخوان سر هیچ‌کدام‌شان سالم نمی‌ماند.» به‌منظور حفظ جان سرنشینان خودرو، شیشه‌ی جلویی ماشین باید به‌نحوی طراحی شود که در هنگام تصادف رانندگی، بشکند، نه اینکه محکم سر جای خود بماند. از شیشه‌ی کِمکُر تنها در ساخت تعدادی از خودروهای کلاسیک شرکت امریکن موتورز[۱۰] استفاده شد و از آن، فقط شیشه‌ی جلوی خودروهای جَوِلین را ساختند. دیری نگذشت که تولید این خودرو نیز متوقف شد.

تا سال ۱۹۶۹ برای ساخت محصول کِمکُر ۴۲ میلیون دلار پول هزینه شده بود و حالا می‌شد با این شیشه، پنجره‌هایی محکم و بادوام ساخت. اما بازار دست رد خود را به سینه‌ی این محصول زده بود و کاری هم نمی‌شد کرد؛ هیچ‌کس تمایلی نداشت که در ساخت محصولات خود، از شیشه‌ای ابرقدرتمند و گران‌قیمت استفاده کند. زیادی گران‌قیمت بود و زیادی منحصربه‌فرد. در سال ۱۹۷۱ شرکت کورنینگ به تولید کِمکُر و پروژه‌ی شیشه‌ی قدرتمند پایان داد.

[۱] CorningWare

[۲] Don Stookey

[۳] Édouard Bénédictus

[۴] Henry Ford

[۵] Pyrocream

[۶] Bill Decker

[۷] William Armistead

[۸] Bryan Gardiner

[۹] Chemcor

[۱۰] American Motors Corporation

 

قسمت‌های گذشته:

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (مقدمه/بخش اول)

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (مقدمه/بخش دوم)

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل اول/بخش اول)

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل اول/بخش دوم)

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل اول/بخش سوم)

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل دوم/بخش اول)

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل دوم/بخش دوم)

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل دوم/بخش سوم)

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل دوم/بخش چهارم)

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل سوم/بخش اول)

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل سوم/بخش دوم)

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل سوم/بخش سوم)

پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل سوم/بخش چهارم)

مطلب پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل چهارم/بخش اول) برای نخستین بار در دیجی‌کالا مگ منتشر شده است.

منبع متن: digikala