با تمام این اوصاف، از همان ابتدا تصمیم اصلی بر این بود که اصلی‌ترین موارد مصرف آیفون، در قالب نرم‌افزار ارائه شوند. از جمله‌ی این موارد مصرف، مرور ای‌میل‌ها، بازدید از صفحات اینترنتی و دسترسی به نقشه بود که همگی در قالب نرم‌افزار بر روی دستگاه قرار داشتند. علت اتخاذ این تصمیم، تا حدی این بود که بیشتر این نرم‌افزارها از روی سیستم‌عامل مک می‌خواست به آی‌او‌اس منتقل شود. گاناترا می‌گوید: «ابزارهای مناسبی برای ساخت نرم‌افزارها و برنامه‌های این چنینی تعبیه کرده بودیم که می‌شد با استفاده از آن ابزارها، به‌سرعت نرم‌افزاری تازه ساخت. در داخل شرکت، همه‌ی ما می‌دانستیم که این‌همه زحمات و مشقات را متحمل نشده‌ایم تا بتوانیم این ابزارها را بسازیم و بعد دست روی دست بگذاریم، منتظر بنشینیم تا فکر ساخت برنامه ای تازه به ذهن استیو برسد و ما هم درست همان برنامه را بسازیم.»

به عبارت دیگر، باید گفت که سازندگان نرم‌افزارهای نصب‌شده بر روی نخستین آیفون، نوعی رابط برنامه‌نویسی کاربردی مخصوص نرم‌افزارها و برنامه‌های آی‌او‌اس ساخته بودند که می‌شد با این رابط، به‌آسانی برای آی‌اواس برنامه نوشت. هرچند این رابط، هنگام رونمایی از آیفون کاملاً آماده نبود، اما برنامه‌نویسان اپل آن را ساخته بودند و داشتند بر روی ساخت و توسعه‌ی آن کار می‌کردند. گاناترا می‌گوید: «الآن که به گذشته نگاه می‌کنم، می‌بینم که چه خوب شد که چنین کاری انجام دادیم و این رابط را ساختیم. اما حقیقت امر این است که انگیزه‌ی اصلی‌مان از ساخت چنین رابطی، این بود که کار خود را راحت و دردسر خودمان را کم کنیم.»

در ماه اکتبر سال ۲۰۰۷، حدوداً چهار ماه بعد از رونمایی از آیفون و عرضه‌ی آن به بازار، جابز تغییر عقیده و مسیر داد.

طی چندین ماه، برنامه‌نویسان دائماً خواستار صدور مجوز برای نوشتن برنامه از طرف برنامه‌نویسان طرف ثالث بودند. از سوی دیگر هکرها نیز لحظه‌ای برای نفوذ به این سامانه‌ی جدید از پا نمی‌نشستند و مخالفان تصمیم جابز نیز، از برنامه‌نویس و مدیر، در داخل شرکت اپل بر او فشار می‌آوردند تا از تصمیمش برگردد. طی تمام این مدت، هم جابز و هم دیگر مدیرانی که طرفدار محصور نگه‌داشتن آیفون بودند، توجه‌شان به مسئله‌ای دیگر نیز جلب شد.

بیلبری می‌گوید: «وقتی از آیفون برای نخستین بار رونمایی شد، تمام پروژه تقریباً شکست خورد. خیلی از مردم اصلاً متوجه این مسئله نیستند. من که داخل شرکت بودم، از آمار اولیه‌ی فروش آن خبر دارم… وقتی از آیفون رونمایی شد، آمار فروشش واقعاً مأیوس‌کننده بود. همه فکر می‌کردند این تلفن همراه تازه، زیادی گران‌قیمت است. چندان اقبالی به آن نشان ندادند. طی سه الی شش ماه بعد از رونمایی از آیفون، وضع به همین منوال بود. در دو فصل اول، تقریباً هیچ تغییری در این وضعیت به وجود نیامد. اصلاً خوب پیش نمی‌رفت.»

بیلبری می‌گوید دلیل این مسئله و فروش پایین، کاملاً آشکار بود. به‌عقیده‌ی بیلبری، دلیلش این بوده که «هیچ نرم‌افزار اضافه‌ای در کار نبود.»

بیلبری می‌گوید: «اسکات فورستال دائم با استیو بر سر این قضیه بحث می‌کرد. بالاخره اسکات توانست او را قانع کند. به او گفت که ببین، باید به برنامه‌نویس‌ها اجازه بدهیم که برای این تلفن همراه، برنامه بنویسند و آن را منتشر کنند. استیو اصلاً خوش نداشت چنین اتفاقی بیفتد. به‌هیچ‌وجه نمی‌خواست که نرم‌افزاری معیوب، در عملکرد آیفون اختلال ایجاد کرده و مکامله‌ی کاربر را قطع کند. چنین چیزی را ابداً نمی‌پذیرفت و نمی‌خواست. اجازه نمی‌داد که چنین اتفاقی برای یکی از تلفن‌های همراه ساخت شرکت اپل بیفتد.»

بیلبری می‌گوید: «اسکات فورستال گفت که استیو، نرم‌افزار را بسپار به من. خودم به آن رسیدگی می‌کنم و ترتیبی می‌دهم که اگر نرم‌افزاری معیوب بود و از کار افتاد، ایرادی در کار تلفن پید نشود. نرم‌افزارها را محصور و دسترسی‌شان را محدود می‌کنیم؛ تلفن هیچ عیب و ایرادی پیدا می‌کند.»

در ماه اکتبر سال ۲۰۰۷، حدوداً چهار ماه بعد از رونمایی از آیفون و عرضه‌ی آن به بازار، جابز تغییر عقیده و مسیر داد.

جابز در اکتبر سال ۲۰۰۷، در اعلانی عمومی که بر روی وبسایت اپل منتشر شد، چنین نوشت: «بگذارید خیلی صریح و بی‌پرده بگویم. می‌خواهیم برنامه‌نویس‌های بومی طرف ثالث، برای آیفون برنامه بنویسند. ضمناً می‌خواهیم به‌زودی کیت توسعه‌ی نرم‌افزار برای برنامه‌نویس‌ها تدارک ببینیم و در اختیارشان بگذاریم و آن را در ماه فوریه عرضه کنیم. بسیار هیجان‌زده‌ایم و مشتاقانه می‌خواهیم که جامعه‌ای از برنامه‌نویسان طرف ثالث را برای آیفون دور هم گرد بیاوریم و تدرتیبی بدهیم که کاربران محصول ما، از صدها کاربرد جدید و برنامه‌ی تازه بر روی این دستگاه بهره‌مند شوند.» دقت کنید که در آن برهه‌ی زمانی، حتی جابز نیز درست مانند باقی مردم، توانایی‌های بالقوه‌ی برنامه‌های تلفن همراه را برای تبدیل‌شدن به غولی بزرگ از لحاظ اقتصادی، دست‌کم می‌گرفت.

حتی اعضای گروهی که سازندگان اصلی آیفون به حساب می‌آیند نیز، همواره اصلی‌ترین علت تغییر نظر جابز را میل و خواهش عمومی می‌دانند. آن‌ها معتقدند که مردم نهایتاً توانستند دیوارهای باغِ محصورِ اپل را فرو بریزند و نظر جابز را تغییر دهند.

لامیرو می‌گوید: «کار اصلی هم همین بود. اصلاً مشخص بود باید چنین کاری کنیم. خیلی زود فهمیدیم که نمی‌توانیم تمام نرم‌افزارهایی را که مردم می‌خواهند، ما به‌تنهایی بنویسیم. خودمان نرم‌افزاری مخصوص تماشای ویدیوهای یوتیوب درست کردیم، چرا؟ چون نمی‌خواستیم بگذاریم که گوگل چنین نرم‌افزاری درست کند. اما بعدش چه؟ باید دور می‌افتادیم و خودمان برای تک‌تک محصولات تمامی شرکت‌ها، نرم‌افزار می‌ساختیم و نمی‌گذاشتیم خود آن شرکت‌ها برای محصولات‌شان نرم‌افزار تولید کنند؟»

صدالبته که خیر. تصمیم جابز برای صدور اجازه‌ی ساخت نرم‌افزار برای برنامه‌نویسان طرف ثالث، احتمالاً مهم‌ترین تصمیمی است که شرکت اپل، بعد از رونمایی آیفون راجع به این دستگاه گرفته. علت اخذ چنین تصمیمی نیز هیچ نبود جز اصرار پشت اصرار از جانب برنامه‌نویسان، هکرها، مهندس‌ها و مدیران خود شرکت اپل. این تصمیم از جانب اپل، تصمیمی بود منفعلانه. ضمناً همین تصمیم، مسئله‌ای مهم را نشان‌مان می‌دهد. اینکه وقتی اپل حصار را از میان خود و کاربرانش برمی‌دارد، موفق می‌شود. حتی اگر تنها کمی حصار را برداشته باشد.

همواره اصلی‌ترین علت تغییر نظر جابز را میل و خواهش عمومی می‌دانند. آن‌ها معتقدند که مردم نهایتاً توانستند دیوارهای باغِ محصورِ اپل را فرو بریزند و نظر جابز را تغییر دهند.

گرینین می‌گوید: «آیپاد اولی که به بازار آمد، حسابی چرت بود. اصلاً خوب نفروخت. وقتی آمار فروش آیپاد بالا رفت که آمدند و برای ویندوز، آیتیونز را عرضه کردند. علتش هم این بود که در آن زمان، عده‌ی زیادی هنوز اصلاً مک نداشتند. با عرضه‌ی آیتیونز برای ویندوز، همه توانستند ببینند که محیط کار اپل چطوری است و چه ویژگی‌هایی دارد و چشم‌شان به ارزش‌های این محیط باز شد. در آن موقع، اگر کسی یکی از همین دستگاه‌های پخش‌کننده را می‌داشت، به فروشگاه قطعات موسیقی دسترسی داشت و یک دستگاه ویندوزی هم می‌داشت که موسیقی را خوب و باکیفیت پخش می‌کرد، دیگر جنسش جور بود. همین موقع بود که آیپاد خیلی گُل کرد و فروشش بالا رفت. می‌شود همین حرف را راجع به تلفن همراه ساخت اپل هم زد. همین مسئله راجع به آیفون هم صدق می‌کند. بعد از رونمایی از آیفون، خیلی نقدهای مثبت در تحسین و تمجید از آن منتشر شد. اما وقتی به برنامه‌نویسان اجازه دادند که برای آن برنامه بنویسند، آن‌وقت تازه جای اصلی خود را پیدا کرد و فرهنگ حاکم بر جوامع را تغییر داد. تازه وقتی اثر واقعی‌اش را گذاشت که برنامه‌نویس‌ها اجازه یافتند که خودشان، برنامه بنویسند و منتشر کنند. اصل مطلب هم همین است دیگر، مگر نه؟ خود شما چندوقت‌ یک‌بار از تلفن‌تان به‌عنوان تلفن استفاده می‌کنید؟ آدم بیشتر وقت‌ها توی صف فروشگاه نشسته و دارد راجع به مسائل چرت‌وپرت و بی‌اهمیت توئیت می‌نویسد. آدم که از آیفونش به‌عنوان تلفن استفاده نمی‌کند.»

بله، همین است. ما از نرم‌افزارهاست که بسیار استفاده می‌کنیم. از فیس‌بوک استفاده می‌کنیم. از اینستاگرام و اسنپ‌چت و توئیتر استفاده می‌کنیم. از نرم‌افزار مپس استفاده می‌کنیم. البته پیام هم برای یکدیگر می‌فرستیم، اما اغلب با استفاده از نرم‌افزارهایی که از ابتدا بر روی آیفون نبوده‌اند. یعنی با استفاده از نرم‌افزارهایی نظیر مسنجر، وی‌چت و واتس‌اپ پیغام‌های خود را ارسال می‌کنیم.

در ابتدا، اپل برای این محصول تازه‌اش، یه استفاده‌ی کاربردی در نظر داشت. یکی از آن‌ها، استفاده به‌عنوان تلفن بود، دیگری به‌عنوان آیپاد و سومی به‌عنوان وسیله‌ای ارتباطی برای اتصال به اینترنت. از میان این سه مورد مصرف، تنها یکی از آن‌ها بود که باعث شد آیفون، اهمیتی به این پایه پیدا کند و همه‌چیز را تغییر دهد.

هورس ددیو[۱]، تحلیلگر مسائل اپل می‌گوید: «استیو جابز از محصول ساخته‌ی شرکت خودش، همین طوری استفاده می‌کرد.» آدم اگر بنشیند و با خودش فکر کند که مردم، از تلفن‌های همراه هوشمندشان چه استفاده می‌کنند، برقراری تماس تلفنی اصلاً و ابداً جزو اولین گزینه‌هایی نیست که به فکر انسان می‌رسد. ددیو می‌گوید: «امروزه اولین مورد مصرف تلفن‌های همراه، استفاده از رسانه‌های اجتماعی است. مورد استفاده‌ی دوم، به احتمال خیلی زیاد مربوط به سرگرمی است. مورد سوم مصرف هم احتمالاً مربوط به جهت‌یابی یا استفاده از نقشه یا چنین چیزهایی است. در زمان رونمایی از آیفون، ابزار اتصال به اینترنت و مرور ای‌میل روی تلفن قرار داشت، اما در آن هنگام هیچ خبری از رسانه‌های اجتماعی نبود و چیزی به این اسم اصلاً وجود نداشت. البته رسانه‌های اجتماعی ابداع و ساخته شده بودند، اما هنوز به تلفن‌های همراه راه پیدا نکرده و همه‌چیز را تغییر نداده بودند. اگر اجازه داشته باشم، باید به‌صورت کنایی عرض کنم که دست‌آخر، این فیس‌بوک بود که وارد میدان شد و تعیین کرد که مورد مصرف اصلی یک تلفن همراه، اصولاً چیست.»

کیت ساخت نرم‌افزار در اواخر زمستان سال ۲۰۰۸ عرضه شد. در تابستان همان سال، شرکت اپل نخستین نسخه‌ی روزآمدشده‌ی آیفون را رونمایی کرد. آیفون ۳جی. بالاخره در همین دستگاه بود که آیفون از اپ استور رونمایی کرد. اپ استوری که عده‌ای فراوان چشم‌انتظارش بودند. برنامه‌نویس‌ها می‌توانستند نرم‌افزارهای خود را به ثبت برسانند تا کارشناسانی داخل شرکت اپل، برنامه‌های ساخته‌شده‌ی آن‌ها را بررسی کنند. در این بررسی‌ها، کارشناسان اپل کیفیت ساخت نرم‌افزار و محتوای آن را از نظر می‌گذراندند و به‌دنبال ایرادات و نواقص احتمالی می‌گشتند. اگر نرم‌افزار به‌وسیله‌ی کارشناسان اپل تأیید می‌شد و هدف از انتشار آن برنامه، کسب درآمد بود، ۳۰ درصد از مبلغ به‌دست‌آمده به جیب شرکت اپل می‌رفت. در همین هنگام بود که تلفن‌های همراه هوشمند نظر عامه‌ی مردم را به خود جلب کرد و بدل به جریان اصلی در حوزه‌ی ساخت و مصرف تلفن همراه شد. در همین زمان بود که سازندگان آیفون فهمیدند اصلی‌ترین و محبوب‌ترین برنامه‌ی این تلفن همراه، برنامه‌ی برقراری تماس تلفنی نیست. بلکه برنامه‌ای است که کاربر می‌تواند با استفاده از آن، برنامه‌های دیگر و اضافی دریافت و بر روی تلفن همراه خود نصب کند.

بیلبری می‌گوید: «وقتی سروکله‌ی نرم‌افزارهای تازه روی آیفون پیدا شد، آمار فروشش هم به‌شدت بالا رفت و شروع کرد به اوج‌گرفتن. ناگهان این تلفن همراه، تبدیل شد به پدیده‌ای بزرگ و مهم. نه مرورگر صفحات اینترنتی‌اش دیگر اهمیت چندانی داشت. نه آن پخش‌کننده‌ی آیپادی‌اش. نه اینکه تلفنی همراه بود و می‌شد آن را به‌آسانی این‌طرف و آن‌طرف برد و نه هیچ‌کدام از ویژگی‌های دیگرش مایه‌ی این اقبال عمومی بودند.»

کیت ساخت نرم‌افزار در اواخر زمستان سال ۲۰۰۸ عرضه شد.

از بیلبری پرسیدم که چطور این‌قدر مطمئن است که عامل محبوبیت آیفون، نرم‌افزارهای آن بوده‌اند و لاغیر.

بیلبری می‌گوید: «ارتباط این دو مسئله، ارتباطی است یک‌به‌یک. درست وقتی که اعلام کردیم قرار است نرم‌افزارهایی تازه بر روی آیفون داشته باشیم و به برنامه‌نویس‌ها اجازه دادیم که برای آیفون برنامه بنویسند، آمار فروش دستگاه هم افزایش پیدا کرد و مردم بیشتر از قبل آیفون خریدند.» آخر مسئله فقط به افزایشِ صِرف و معمولی ختم نمی‌شود. بلکه آمار فروش آیفون، افزایشی خیره‌کننده و شدید داشته. بیلبری می‌گوید: «نمودار فروش آیفون شبیه انحنای چوب هاکی بود. می‌دیدیم که افتان‌وخیزان فروشی نسبی دارد و کم‌کم دارد بالا می‌رود. اما بعد به نقطه‌ای خاص رسید و از آن نقطه به بعد، آمار فروشش دائم بالا و بالاتر رفت و حسابی گُل کرد.»

گرینین می‌گوید: «نرم‌افزارهایی که برای آیفون عرضه شدند، حکم معدن طلا را داشتند.»

گرینین می‌گوید در همان اوایل، شاهد این بودند که نرم‌افزاری بسیار معمولی آمد و همه‌ی تلفن‌های همراه را به قبضه‌ی خود در آورد. این نرم‌افزار نه محصولی کاربردی بوده، نه بازی پرجزئیاتی که از تکنولوژی چندلمسی بهره ببرد. این نرم‌افزار، شبیه‌ساز صدای باد معده بوده.

گرینین می‌گوید: «کسی که نرم‌افزار آی‌فارت[۲] را نوشت، از این نرم‌افزار لعنتی‌اش یک میلیون دلار پول در آورد. صدالبته که امروز ما به این قضیه حسابی می‌خندیم، ولی واقعاً بحث یک میلیون دلار پولِ بی‌زبان وسط است. آن هم از نرم‌افزاری که صدای باد معده را شبیه‌سازی می‌کند.» آخر چطور چنین چیزی ممکن شده؟ همه‌چیز برمی‌گردد به زمان‌بندی؛ در واقع همه‌چیز برای تحقق این امر، دست به دست هم داده بود. گرینین می‌گوید: «از دیدگاه مسائل فرهنگی اگر بخواهیم صحبت کنیم، باید بگویم که نرم‌افزار او، اولین نرم‌افزاری بود که در برنامه‌های آخر شب که همه‌ی مردم به تماشای آن می‌نشینند، راجع بهش صحبت شد. همه داشتند نرم‌افزار این بابا را مسخره می‌کردند و به او می‌خندیدند. اما درواقع او بود که داشت در راه رفتن به‌سمت بانک، به ریش همه می‌خندید. آن موقع بود که فهمیدیم این قبیل چیزها چقدر سریع مورد توجه عامه‌ی مردم قرار می‌گیرند و توجه همه‌ی جامعه را به خود معطوف می‌کنند. هر جا می‌رفتی صحبت از این بود که آیفون دستگاه باحالی است، ولی داداش، آن نرم‌افزار باد معده را دیده‌ای چقدر محشر است.»

[۱] Horace Dediu

[۲] iFart

مطلب پاورقی دنباله‌دار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل دهم/بخش هفتم) برای نخستین بار در دیجی‌کالا مگ منتشر شده است.

منبع متن: digikala