عباس کیارستمی فیلمساز، عکاس، تدوینگر و در یک کلام هنرمند بزرگ ایرانی نیازی به معرفی ندارد. این که متولد اول تیر ۱۳۱۹ است و امسال اگر بود هشتاد ساله می‌شد و ۱۴ تیر ۱۳۹۵ بر اثر خطای پزشکی درگذشت اهمیت چندانی ندارد. مهم آثار و فیلم‌ها و افکار کیارستمی هستند که نه فقط در ایران که در پهنه‌ی هنر جهانی جایگاه والایی دارند. بهترین فیلم‌های عباس کیارستمی نه فقط به لحاظ سینمایی که علاوه بر آن به دلیل اندیشه‌های مردی که پشت دوربین است اهمیت زیادی پیدا می‌کنند.

کیارستمی قرن بیست و یکم فقط یک کارگردان مشهور نبود. البته از دهه‌ی شصت به بعد، درست بعد از ساختن سه‌گانه‌ی کوکر (سه فیلم «خانه‌ی دوست کجاست؟»، «زندگی و دیگر هیچ» و «زیر درختان زیتون؛) او از یک کارگردان معروف تبدیل به فیلمسازی صاحب سبک و اندیشه شده بود. ولی در هزاره‌ی سوم خواندن کتاب‌ها و دیدن عکس‌ها و فیلم‌هایش نشان می‌دهد که حتی از یک چهره‌ی سینمایی اندیشمند هم فراتر رفته و به نوعی تبدیل به متفکری جهان‌شمول شده است.

آرای او درباره‌ی عشق، مرگ، مهاجرت و شعر و عکس در کانال‌های تلگرامی دست به دست می‌شوند و از خلال همین‌ها می‌توانید ببینید که کیارستمی چه نگاه شاعرانه و توامان صریح و جسوری نسبت به زندگی داشت.

در کتاب «خانه‌ای با شیروانی قرمز» که در آن دو دوست قدیمی و دو هنرمند عباس کیارستمی و آیدین آغداشلو روبه‌روی هم نشسته‌اند و گپ می‌زنند کیارستمی درباره‌ی مرگی که آغداشلو از آن به عنوان مرگ باوقار یاد می‌کند می‌گوید:‌ «فکر نمی‌کنم ما به گریه و زاری بیفتیم و آویزان دیگران شویم. یکی بخشی از این نه به خاطر خرد، بلکه به خاطر کودکی است.»

این روحیه‌ی مشتاق به زندگی شبیه همان چیزی است که کارگر فیلم «طعم گیلاس» درکش می‌کرد. رسیدن به مقامی ورای یک فیلمساز صرف. درک هستی از نگاه منحصر به فرد خودش. شاید به همین دلیل فیلم‌های کیارستمی برعکس خیلی از هم‌نسلانش از جامعه‌ی اطراف ایده نمی‌گرفت بلکه خودش ایده‌ی نگاه به زندگی می‌داد.

در همان کتاب «خانه‌ای با شیروانی قرمز» کیارستمی می‌گوید: «از یک طرف به عنوان شهروند این سرزمین در همه‌ی مشکلات اعم از تورم، گرانی، آلودگی هوا، بی‌آیندگی، این همه ظلم و فشار سهیم هستیم. وجه دیگر ما این است که باید خلوت خودمان را هم داشته باشیم. من در خانه‌ام را به روی این چیزها باز نمی‌کنم و اجازه نمی‌دهم این مسائل وارد خلوتم شوند. چون مانند هر شهروندی همان رنج معمول را می‌کشم. اما نمی‌توانم آن را به زندگی شخصی‌ام راه دهم.»

همان‌طور که نگاه کیارستمی به فیلمسازی یگانه است ساختار منحصر به فرد خودش را هم دارد. سبکی که دائم نو می‌شود. زمانی استفاده از بازیگران کودک و نوجوان و نابازیگران بود. گاهی از دوربین در فضای بسته‌ای مثل ماشین یا کلوزآپ روی صورت بازیگران استفاده می‌کرد و این اواخر دوربین سیالی داشت که فضای شخصی آدم‌ها و روابط‌شان را بازتاب می‌داد.

سینمای کیارستمی مرز میان داستان و واقعیت را برمی‌دارد و آن‌ها را جوری در هم می‌آمیزد که تشخیص این که هر سکانس و هر دیالوگ داستان است یا واقعیت امکان‌پذیر نیست.

مروری داریم تنها روی تعدادی از بهترین فیلم‌های عباس کیارستمی چون حتی در فیلم‌های نه چندان خوبش مثل «ای.بی.سی آفریقا» هم می‌شود نکاتی درباره‌ی سینما و زندگی کشف کرد که در بهترین آثار خیلی از هنرمندان یافت می‌شود.

بهترین فیلم های عباس کیارستمی

تصویری از عباس کیارستمی به همراه آکیرا کوروساوا کارگردان بزرگ ژاپنی

گزارش

محصول ۱۳۵۶

خیلی‌ها معتقدند که اولین فیلم بلند عباس کیارستمی که بهمن فرمان آرا هم تهیه‌کننده‌اش بوده یکی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران درباره‌ی طبقه‌ی متوسط و مشکلات این طبقه است.

کوروش افشارپناه و شهره آغداشلو بازیگران اصلی فیلم هستند. محمد فیروزکوهی کارمند اداره‌ی دارایی است. اجاره‌ی خانه‌ای که او و همسرش در آن می‌نشینند رو به اتمام است اما مرد دنبال خوشگذرانی‌اش است تا این که به دلیل رشوه از کار معلق می‌شود و مشکلات خانوادگی‌اش آغاز می‌شوند.

حتی در همین اولین فیلم هم می‌شود علاقه‌ی کیارستمی را به گرفتن نماها در داخل ماشین دید. خیلی از سکانس‌های فیلم «گزارش» داخل ماشین گرفته شده‌اند. فیلم به نقد طبقه‌ی متوسط اجتماع می‌پردازد. کمتر کسی از این فیلم عباس کیارستمی صحبت می‌کند. اول به این دلیل که فیلم به خاطر بازی آغداشلو و فقط یک سکانس بعد از انقلاب اجازه‌ی اکران پیدا نکرد و دوم این که منتقدان خارجی کمتر این فیلم را دیده‌اند و به عنوان کاشفان بزرگ عباس کیارستمی کمتر روی آن مانور داده‌اند.

فیلم تصویری دقیق و با جزییات از جامعه‌ی ایران در اواخر دهه‌ی ۵۰ ارائه می‌دهد.

خانه‌ی دوست کجاست؟

محصول ۱۳۶۵

اولین فیلم از سه‌گانه‌ای که به نام کوکر مشهور است. این سه‌گانه به سه‌گانه‌ی زلزله هم شهرت دارند و محل فیلمبرداری آن‌ها در شمال کشور و اطراف روستای کوکر است. عباس کیارستمی این فیلم را با مشارکت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساخت. اواخر دهه‌ی پنجاه و اوایل دهه‌ی شصت کانون پرورش فکری نقشی انکار نشدنی و جدی در فرهنگ‌سازی داشت.

می‌گویند اگر می‌خواهید دیدن فیلم‌های کیارستمی را شروع کنید «خانه‌ی دوست کجاست؟» بهترین گزینه است. فیلم پیچیده‌ای که البته داستانش روی کاغذ سرراست است. یک پسربچه متوجه می‌شود که به اشتباه دفتر مشق دوستش را برداشته است. حالا می‌خواهد خانه‌ی دوستش را که در روستای مجاور است پیدا کند و دفتر او را پس بدهد تا معلم فردا دعوایش نکند. در این سفر اودیسه‌وار به آدم‌های مختلف برمی‌خورد و البته در نهایت هم خانه‌ی دوستش را پیدا نمی‌کند.

در لایه‌های زیرینش این فیلمی درباره‌ی وظایف اخلاقی است که همه‌ی ما نسبت به یکدیگر در جامعه داریم و البته بیشترمان هم رعایتش نمی‌کنیم.

کلوزآپ

محصول ۱۳۶۸

فیلمی که به انتخاب بنیاد فیلم بریتانیا توسط نشریه‌ی سایت اند ساوند در فهرست ۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما قرار گرفت و برنده‌ی جایزه‌ی بهترین فیلم و بهترین کارگردانی و جایزه‌ی ویژه‌ی هیات داوران از جشنواره‌ی فیلم فجر شد.

در دهه‌ی شصت محسن مخملباف کارگردان شناخته شده‌ای بود. فیلم براساس یک داستان واقعی است و بازیگر آن حسین سبزیان است. حسین سبزیان نقش خودش را بازی می‌کند. او به دلیل شباهت زیادش به محسن مخملباف به بهانه‌ی فیلم ساختن خودش را وارد یک خانه می‌کند. روز اول و دوم حسین سبزیان موفق می‌شود خودش را به جای مخملباف جا بزند و از خانه به عنوان لوکیشن استفاده کند اما روز سوم پدر خانواده که به او مشکوک شده متوجه دروغ او می‌شود و پلیس سبزیان را دستگیر می‌کند و قضیه دادگاهی می‌شود.

خانواده‌ی آهن‌خواه آخر کار رضایت می‌دهند و خود مخملباف هم به ملاقات سبزیان می‌رود تا با هم به دیدار خانواده‌ی آهن‌خواه بروند.

فیلمی در سبک سینما وریته یا سینما واقعیت که البته سکانس‌های آن کاملا مستند نیستند و برخی از آن‌ها توسط سبزیان و خانواده‌ی آهن‌خواه و حتی قاضی دادگاه بازسازی شده‌اند.

عباس کیارستمی در کنار مارتین اسکورسیزی

زیر درختان زیتون

محصول ۱۳۷۳

این آخرین فیلم از سه گانه‌ای است که با «خانه‌ی دوست کجاست؟» شروع شد، «زندگی و دیگر هیچ» قسمت دوم آن بود و قسمت سوم «زیر درختان زیتون» است که به صورت غیرمستقیم به زلزله‌ی رودبار می‌پردازد و البته کیارستمی نگاه منحصر به فرد خودش را به مقوله‌ی زلزله دارد. هم از دل آن عشق و زندگی زاییده‌ می‌شود و هم نشان می‌دهد که بعضی‌ها از ابتدا خانه خراب بوده‌اند و زلزله تازه تساوی طبقاتی برایشان به همراه می‌آورد!

حسین یکی از اهالی روستاست که عاشق طاهره شده و به خواستگاری او می‌رود. خانواده‌ی طاهره چون وضع مالی حسین خوب نیست به او جواب منفی می‌دهند. فردایش زلزله می‌شود و کل روستا ویران می‌شود. یک گروه فیلمسازی به روستا می‌آیند و حسین با آن‌ها کار می‌کند. از قضا آن‌ها طاهره را برای ایفای نقش زن حسین انتخاب می‌کنند اما طاهره جز جلوی دوربین حاضر نیست که با حسین حرف بزند.

نکته‌ی جالب این که در واقع این فیلم به «زندگی و دیگر هیچ» کیارستمی ارجاع دارد. محمدعلی کشاورز نقش کارگردانی را بازی می‌کند که قرار است فیلم «زندگی و دیگر هیچ» را بسازد. سبک ویژه‌ی کیارستمی در تلفیق واقعیت و مستند این‌جا در اوج خودش است.

طعم گیلاس

محصول ۱۳۷۶

اولین فیلمی که جایزه‌ی نخل طلای کن را برای سینمای ایران به ارمغان آورد. شاهکار کیارستمی داستان مردی به نام بدیعی است که دنبال کسی می‌گردد که وقتی او مرد خاکش کند.

فیلمی که در عین سادگی به لحاظ تماتیک و ساختاری پیچیده است. «طعم گیلاس» شروع یک مسیر جدید در کارنامه‌ی کیارستمی است. از این جا به بعد کیارستمی در فیلم‌هایش به سمت نوعی مینی‌مالیسم می‌رود.

این جا هم ماشین به نوعی نه فقط موتیف که یکی از کاراکترهای فیلم به شمار می‌رود. بدیعی آدم‌ها را سوار ماشینش می‌کند و نقشه‌اش را به آن‌ها می‌گوید و البته بیشترشان از ترس فرار می‌کنند. به علاوه فضای محصور ماشین احتمالا یادآور گور است.

اسم فیلم از آن جا می‌آید که یکی از کسانی که بدیعی سوار می‌کند و از او می‌خواهد درخواستش را در قبال ۲۰۰ هزار تومان انجام بدهد کارگر موزه است که کار خودش شکار پرندگان برای تاکسیدرمی در موزه بوده. کارگر خاطره‌ای می‌گوید که چه‌طور خودش قصد خودکشی داشته اما طعم یک توت باعث می‌شود که مرگ را فراموش کند و به زندگی بپردازد.

مجله‌ی تایم سال ۲۰۰۹ «طعم گیلاس» را یکی از ده فیلم برتری لقب داد که در جشنواره‌ی کن حضور داشته‌اند.

این یکی از فلسفی‌ترین فیلم‌های کیارستمی است که هم تلخ است و هم فرحناک.

باد ما را خواهد برد

محصول ۱۳۷۸

باز هم فیلم دیگری از کیارستمی که به مرگ و زندگی می‌پردازد. به نظر می‌رسد که در اواخر دهه‌ی هفتاد مرگ مساله‌ای بوده که ذهن کیارستمی را به خودش مشغول کرده.

نام فیلم برگرفته از شعر فروغ فرخزاد است. فیلم در بخش مسابقه‌ی جشنواره‌ی ونیز حضور داشت و برنده‌ی شیر نقره‌ای از این جشنواره شد.

داستان اعضای یک گروه فیلمسازی که برای ساخت فیلمی درباره‌ی سوگواری به شیوه‌های مختلف به روستاهای کرمانشاه می‌روند. آن‌ها منتظرند که یکی از اهالی روستا از دنیا برود و در این حال اهالی روستا فکر می‌کنند که آن‌ها برای پیدا کردن گنج آمده‌اند. در نهایت برخی از اعضای گروه از انتظار خسته می‌شوند و درست وقتی که پیرزنی در حال مرگ است آخرین عضو گروه فیلم را رها می‌کند و فقط چند عکس از اهالی روستا می‌گیرد.

این دومین فیلم عباس کیارستمی بود که در مجامع جهانی بسیار مطرح شد و جوایز مهمی کسب کرد. این جا هم مستند و درام در هم آمیخته شده‌اند. این آخرین فیلمی بود که کیارستمی با نگاتیو کار کرد و بعد از آن به سمت دوربین‌های دیجیتال رفت.

محمود کلاری مدیر فیلمبرداری «باد ما را خواهد برد» کار چشم‌نوازی انجام داده است.

کیارستمی

عباس کیارستمی کنار ایزابل هوپر بازیگر مشهور فرانسوی

ده

محصول ۱۳۸۰

در ابتدای‌ هزاره‌ی سوم کیارستمی انگار سینما را از نو کشف کرده باشد شروع به ساختن فیلم‌های تجربی کرد. «ده» اولین فیلم این سری و «شیرین» آخرینش بود. این اولین فیلم عباس کیارستمی است که کاراکتر محوری‌اش یک زن است. فیلمی که به نظر می‌رسد کارگردانی از آن تقریبا حذف شده است. دوربین جلوی یک ماشین کار گذاشته شده و زنی پشت فرمان نشسته است. بازیگران تقریبا بداهه صحبت می‌کنند. زن از شوهرش جدا شده و در طول فیلم پسرش یا زنان دیگر روی صندلی کنار او می‌نشینند و با آن‌ها درباره‌ی زندگی خودش یا زندگی آن‌ه اصحبت می‌کند.

در نظرسنجی سال ۲۰۰۸ مجله‌ی امپایر «ده» از سوی مخاطبان سینما جزو ۵۰۰ فیلم برتر تاریخ سینما قرار گرفت. کایه دو سینما فیلم را جزو ده فیلم برتر دهه‌ی اول قرن بیست و یکم معرفی کرد.

در این فیلم کیارستمی به یکی از ایده‌آل‌هایش می‌رسد. این که فیلمی را به صورت کامل در یک ماشین فیلمبرداری کند.

همه‌ی کسانی که جلوی دوربین او رفته‌اند نابازیگر بوده‌اند به جز نقش فاحشه که به ناچار از یک بازیگر برای ایفای این نقش کمک گرفته است.

فرش ایرانی

محصول ۱۳۸۵

سال ۱۳۸۵ از تعدادی از بزرگترین فیلمسازان ایران از بهرام بیضایی گرفته تا داریوش مهرجویی و عباس کیارستمی دعوت شد که فیلم‌هایی کوتاه درباره‌ی فرش بسازند که در مجموعه‌ای به نام «فرش ایرانی» گرد هم آمد. این مجموعه شامل پانزده اپیزود بود. اپیزود کیارستمی نشان می‌دهد که او چه کارگردان درخشانی در کار مینی‌مال است.

کل فیلم دوربین روی زوایای یک فرش می‌گردد و روشنک دوبلور مشهور شعری از سهراب سپهری می‌خواند. نزدیکترین کار کیارستمی به اپیزود «کجاست جای رسیدن» از مجموعه‌ی «فرش ایرانی» طراحی دکور کنسرت آخر پرویز مشکاتیان بود. وقتی از برگ درختان روی سن و عکس‌های خودش از درختان سرو استفاده کرده بود.

هم طراحی دکور کنسرت و هم این فیلم کوتاه به شدت وام‌دار نگاه عکاسی عباس کیارستمی هستند.

کپی برابر اصل

عباس کیارستمی

عباس کیارستمی به همراه ژولیت بینوش در پشت صحنه‌ی فیلم کپی برابر اصل

محصول ۱۳۸۹

بعد از ساخت چند فیلم تجربی کیارستمی این‌بار به ساحت فیلم داستانی برگشت. خبری از تلفیق مستند و درام نیست. «کپی برابر اصل» یک فیلم کاملا قصه‌گو درباره‌ی رابطه‌ی یک زن و یک مرد است.

خود کیارستمی درباره‌ی این فیلم حرف‌های زیادی زده که از خلال آن‌ها می‌شود به نظرگاهش درباره‌ی عشق و رابطه‌ی زن و مرد رسید. مشهورترین حرفش که این روزها در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود این است که قرار نیست زن و مرد همدیگر را درک کنند. آن‌ها از جهان‌هایی کاملا متفاوت می‌آیند. فقط کافی است کنار هم قرار بگیرند و از یک موسیقی لذت ببرند یا نبرند.

فیلم نامزد نخل طلای کن شد و ژولیت بینوش برای بازی در آن جایزه‌ی کن را از آن خودش کرد. در تمام طول فیلم زن و مردی با هم قدم می‌زنند و صحبت می‌کنند اما از جایی به بعد نمی‌دانید کدام بخش حرف‌های آن‌ها در واقعیت می‌گذارد و کدام در خیالشان است.

یک نویسنده‌ی انگلیسی برای سخنرانی درباره‌ی کتابش به نام «کپی برابر اصل» به ایتالیا رفته. کتابی که درباره‌ی مفهوم اصالت و اریجینال بودن است. یک زن فرانسوی که فروشنده‌ی عتیقه است چند نسخه از کتاب مرد را می‌خرد و از مرد می‌خواهد برایش امضا کند اما سخنرانی طول می‌کشد و زن شماره‌اش را برای مرد می‌گذارد و می‌رود. مرد سراغ زن می‌رود و بعد آن‌ها را می‌بینیم که مثل یک زوج با هم رفتار می‌کنند.

فیلم تقریبا در همه‌ی نظرسنجی‌های معتبر به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های قرن بیست و یکم تا امروز نامش را ثبت کرده است.

مثل یک عاشق

محصول ۱۳۹۱

و آخرین فیلم کامل استاد عباس کیارستمی که در ژاپن فیلمبرداری شد. ممکن است به اندازه‌ی فیلم‌های دیگرش طرفدار نداشته باشد اما در هر فیلمی از عباس کیارستمی می‌شود جزییاتی پیدا کرد که آن را تبدیل به یک اثر هنری می‌کند. فیلم نامزد نخل طلای جشنواره‌ی کن شد که همیشه از طرفداران فیلم‌های کیارستمی بود.

«مثل یک عاشق» به نوعی فیلم خواهر «کپی برابر اصل» محسوب می‌شود. شخصیت اصلی داستان یک دانشجوی جامعه‌شناسی است که گاهی به عنوان کارگر جنسی برای افراد متمول کار می‌کند. یکی از مشتریان او استاد بازنشسته‌ی دانشگاه است که دوست دارد وقتش را برای حرف زدن و غذا درست کردن با او بگذراند. دوست زن وقتی آن‌ها را با هم می‌بیند تصور می‌کند که پدربزرگش است و او را از مرد خواستگاری می‌کند.

فیلم جزو بهترین کارهای کیارستمی نیست اما پختگی نگاه او شما را وادار می‌کند وارد جهان داستان شوید و از خودتان سوال‌هایی بپرسید که شاید در شرایط عادی به آن‌ها فکر نمی‌کردید.

بیشتر بخوانید:
نقد سریال آخرین رقص؛ در ستایش مایکل جوردن بودن

The post بهترین فیلم‌های عباس کیارستمی؛ مردی که زیاد می‌دانست appeared first on دیجی‌کالا مگ.

منبع متن: digikala