اتفاقات زیادی ممکن است در هواپیما بیفتد. می‌توانید عاشق بشود، مچ یک دزد را بگیرید، هواپیما می‌تواند ربوده شود یا سقوط کند. البته قرار است درباره‌ی فیلم‌ها صحبت کنیم. فیلم‌هایی که اتفاقات آن‌ها در فرودگاه یا هواپیما رخ می‌دهد و به نظر می‌رسد این محیط کیفیت خاص و منحصر به فردی به این فیلم‌ها می‌دهد.

سفر در آسمان کمدی-رمانتیک‌ها را رمانتیک‌تر، فیلم‌های اکشن را هیجان‌انگیزتر و درام‌ها را غم‌انگیزتر و برانگیزاننده‌تر می‌کنند شاید چون همه چیز در ارتفاع ۳۶ هزار پایی از سطح زمین رخ می‌دهد.

در فیلم‌های مربوط به هواپیماها به شکل طبیعی یک‌جور تعلیق وجود دارد. به خصوص که ایده‌ی بودن وسط یک بحران در هوا برای ایجاد یک درام ساخته شده است. حتی فیلم‌های ترسناکی مثل «هدف نهایی» هم در هواپیما ساخته شده‌اند.

البته قرار نیست همه‌ی فیلم‌های هواپیمایی هم منجر به فاجعه و تنش یا عملیات قهرمانانه شوند. گاهی اوقات مثل فیلم «هواپیما!» می‌توانند شما را بخندانند.

فیلم‌های هواپیمایی دسته‌بندی‌های مختلفی دارند. از بین چند مطلب ده فیلم برتر درباره‌ی هواپیما را انتخاب کردیم.

۱. تاپ گان (Top Gun)

تاپ گان

  • کارگردان: تونی اسکات
  • بازیگران: تام کروز، وال کیلمر
  • امتیاز متاکریتیک: ۵۰ از ۱۰۰
  • محصول ۱۹۸۶

فیلمی که قرار است امسال دنباله‌ی آن به نام «تاپ گان: ماوریک» را به کارگردانی جوزف کوزینسکی ببینیم. میراثی که از تونی اسکات مرحوم به جا مانده خیلی بیشتر از امتیازی که از منتقدان گرفته ارزش دارد.

جرقه‌ی تولید فیلم با خواندن مقاله‌ای با تیتر «تاپ گان» در مجله‌ی کالیفرنیا به فکر سازندگان آن رسید.

تام کروز نقش اصلی فیلم را بازی می‌کند:‌ سروان پیت ماوریک که خلبان جوان نیروی هوایی آمریکاست. او و افسر مسئول رادار نیک این فرصت را پیدا می‌کنند که در مدرسه‌ی هواپیماهای جنگنده (که به تاپ گان شهرت دارد) آموزش ببینند. ماوریک در آن‌جا شیفته‌ی زنی می‌شود که بعدتر می‌فهمد استاد اختر فیزیک آن‌هاست. کم‌کم رابطه‌ای میان او و زن شکل می‌گیرد. از آن طرف ماوریک رقیب دانشجوی برتر کلاس یعنی تام می‌شود. در یک عملیات نیک کشته می‌شود و به دلیل تصمیم اشتباه ماوریک را مقصر مرگ او اعلام می‌کنند. ماوریک در نهایت تبرئه می‌شود اما به لحاظ روحی از مرگ نیک به هم می‌ریزد. توانایی‌های او در پرواز به شکل چشم‌گیری کاهش پیدا می‌کند و ماوریک تصمیم به بازنشستگی می‌گیرد. او دست به دامن مردی می‌شود که همراه پدرش در جنگ حضور داشته. جنگی که پدر ماوریک در آن کشته شده بود.

صحنه‌های اکشن فیلم ستودنی است و جلوه‌های ویژه‌ی آن بعد از نزدیک به ۳۰ سال هنوز هم طبیعی و هیجان‌انگیز به نظر می‌رسد. بازی تام کروز در فیلم تحسین منتقدان را برانگیخت و توانست هم جوانی جاه‌طلب و مغرور و هم پسرکی در هم‌شکسته و سرگردان را به خوبی تصویر کند.

فیلم در چند رشته‌ی فنی نامزد دریافت اسکار شد و درنهایت اسکار بهترین موسیقی متن را دریافت کرد.

۲. مردان واقعی (The Right Stuff)

مردان واقعی

  • کارگردان: فیلیپ کافمن
  • بازیگران: سام شپارد، اد هریس
  • امتیاز متاکریتیک: ۹۱ از ۱۰۰
  • محصول ۱۹۸۳

فیلم سال ۱۹۴۷ در کالیفرنیا آغاز می‌شود زمانی که خلبان‌های آزمایشی هواپیماهای پرسرعت از جمله هواپیمایی مجهز به موشک را آزمایش می‌کنند. مرگ بخشی از زندگی آن‌هاست. چاک ایگر افسر شجاع و از قهرمانان جنگ جهانی دوم است که حاضر به پروازی می‌شود که در آن دیوار صوتی را می‌شکند در حالی که خیلی‌ها تصور می‌کنند هواپیمای او منفجر شده است و وقتی هم دستاورد او تایید می‌شود برخی فکر می‌کنند که امکان ندارد چنین اتفاقی با هواپیما بیفتد.

شش سال بعد همچنان کالیفرنیا مقر پروازهای پرخطر و رقابتی است و ایگر و رفیق رقیبش اسکات پشت سر هم رکوردهای یکدیگر را می‌شکنند.

سال ۱۹۵۷ ماهواره‌ی اسپاتنیک شوروی زنگ‌های بحران ایالات متحده‌ی آمریکا را به صدا درمی‌آورد. با فشار سیاستمدارانی مثل لیندون جانسون ناسا بنیان گذاشته می‌شود و درصدد است تا اولین فضانوردان آمریکایی را تربیت کند. ایگر جزو داوطلبان است اما آن‌ها می‌گویند که به خلبان نیازی ندارند و بعد هم علی‌رغم توانایی‌های اثبات شده‌اش به خاطر نداشتن مدرک دانشگاهی او را کنار می‌گذارند. یک گروه دیگر برای فرستادن به فضا انتخاب می‌شوند.

فیلم در چند بخش فنی و بخش بهترین فیلم نامزد جایزه‌ی اسکار شد و چهار اسکار فنی را هم به خانه برد. فیلمی که موفق می‌شود همه‌ی ابهام و تنش‌های منبع اقتباس‌اش را به تصویر بکشد. فیلیپ کافمن یک فیلم حماسی بزرگ می‌سازد که البته به شدت آمریکایی است.

۳. پا در هوا (Up in the air)

پا در هوا

  • کارگردان: جیسون ریتمن
  • بازیگران: جورج کلونی، ورا فارمیگا
  • امتیاز متاکریتیک: ۸۳ از ۱۰۰
  • محصول ۲۰۰۹

کمدی-رمانتیک جیسون ریتمن داستان مردی به نام رایان است که برای منابع انسانی یک شرکت مشاوره‌ی فیلم کار می‌کند. کار او باعث شده که دائم در کشور در حال سفر باشد و نیمی از هفته را در آسمان در حال پرواز است. او سخنرانی‌های انگیزشی انجام می‌دهد اما زندگی خودش در یک کوله‌پشتی خلاصه شده و روابطش هم به همین منوال است. در حین سفرهایش با زنی به نام الکس آشنا می‌شود که کارش در هواپیمایی است. آن‌ها رابطه‌ای را شروع می‌کنند و هر وقت که برنامه‌هایشان اجازه بدهد در شهرهای مختلف یکدیگر را می‌بینند.

در شرکت رایان زنی به نام ناتالی استخدام می‌شود که می‌خواهد از هزینه‌ها کم کند و اولین قدمش کم کردن سفرهاست. اتفاقی که رایان با آن مخالف است. رئیس‌شان پیشنهاد می‌دهد این دو نفر با هم همراه شوند تا بتوانند یکدیگر را متقاعد کنند.

نویسنده‌ی کتابی که فیلم از روی آن اقتباس شده گفته بود که زمانی ایده‌ی کتاب به ذهنش رسیده که در یک زمستان سخت در مونتانا گیر افتاده بود و دائم به فرودگاه‌ها و پرواز فکر می‌کرد و آدم‌هایی که در شهر بودند و به رایان شباهت داشتند.

منتقدان بازی‌های آنا کندریک و جورج کلونی و تدوین فیلم را ستایش کردند. آن‌ها معتقد بودند سه بازیگر اصلی فیلم به شدت کاریزماتیک هستند و ریتمن توانسته خیلی خوب شوخ‌طبعی و هوشمندی را در این فیلم با هم ترکیب کند.

۴. فرودگاه (Airport)

فرودگاه

  • کارگردان: جورج سیتون
  • بازیگران: برت لنکستر، دین مارتین
  • امتیاز متاکریتیک: ۴۲ از ۱۰۰
  • محصول ۱۹۷۰

این فیلم کلاسیک دهه هفتادی احتمالا یکی از اولین آثاری است که درباره‌ی فجایع مربوط به هواپیماها ساخته شده است. برت لنکستر، ژاکلین بیسه و دین مارتین بازیگران فیلم هستند. با وجود امتیاز کمی که از منتقدان گرفته فیلم نامزد چندین جایزه‌ی اسکار از جمله بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم و بهترین فیلمبرداری شد و دو نامزدی هم برای بهترین بازیگر نقش مکمل زن به دست آورد که یکی از بازیگران مکمل آن هم جایزه‌ی اسکار را به خانه برد. آخرین فیلمی بود که آلفرد نیومن موسیقی متنش را ساخت.

در شرایطی که یک هواپیما از مسیر خودش به خاطر طوفان و برف منحرف شده معلوم می‌شود که بمبی در آن کار گذاشته‌اند. خیلی از مسافران دچار مشکلات شخصی هستند و در این حین خدمه‌ی پروازی به فکر هستند که چطور هواپیما و مسافرانش را سالم به مقصد برسانند. فیلم الان کمی کهنه به نظر می‌رسد اما برای آن‌هایی که طرفدار دیدن فیلم‌های هواپیمایی هستند دیدنش جذاب خواهد بود.

این فیلم اقتباسی از رمان آرتور هیلی بود و به گفته‌ی منتقد ورایتی به لحاظ بصری فیلم جذابی است اما فاقد آن حس تعلیقی است که در داستان وجود دارد چون احتمالا تماشاگران از همان اول می‌دانند که فیلم چطور تمام خواهد شد.

۵. سالی (Sully)

سالی

  • کارگردان: کلینت ایستوود
  • بازیگران: تام هنکس، آرون اکهارت
  • امتیاز متاکریتیک: ۷۴ از ۱۰۰
  • محصول ۲۰۱۶

ژانویه‌ی سال ۲۰۰۹ کاپیتان چلسی سالنبرگر که سالی صدایش می‌کنند، خلبان قرار است هواپیمای مسافربری را از فرودگاه لاگاردیا به شارلوت داگلاس برساند. سه دقیقه بعد از پرواز هر دو موتورها از کار می‌افتد. سالی هواپیما را روی رودخانه‌ی هادسن به سلامت فرود می‌آورد. خدمه و مسافران هیچ‌کدام آسیبی نمی‌بینند. مطبوعات و مردم سالی را در حد یک قهرمان ستایش می‌کنند. اما این اتفاق ذهن او را تسخیر می‌کند و دائم خواب می‌بیند که هواپیما به یک ساختمان برخورد کرده است.

بعدتر سالی را برای بازجویی احضار می‌کنند چون به نظر می‌رسد که کل ماجرا خطای خلبان ارزیابی شده است. حالا جایگاه سالی تغییر می‌کند.

فیلم براساس کتاب زندگینامه‌ی سالنبرگر به نام «بزرگترین وظیفه» ساخته شده است. به گفته‌ی منتقدان «سالی» از قدرت ستاره و کارگردانش استفاده می‌کند تا به قهرمانان هر روزه ادای احترام کند. بازی تام هنکس توسط منتقدان ستایش شد و فیلم را اصلا فرصتی برای نمایش توانایی‌های فوق‌العاده‌ی تام هنکس نامیدند. فیلمی که به شدت درگیرکننده از کار درآمده است.

مانولا دارجیس نوشته بود که کارگردانی کلینت ایستوود مقتصدانه و محکم بوده است. فیلم با کشف ترس و شک درون مردی که هرگز خودش را قهرمان نمی‌دیده از کلیشه‌های رایج اجتناب می‌کند.

۶. پرواز (Flight)

پرواز

  • کارگردان: رابرت زمه‌کیس
  • بازیگران: دنزل واشنگتن، دان چیدل
  • امتیاز متاکریتیک: ۷۶ از ۱۰۰
  • محصول ۲۰۱۲

کاپیتان ویپ ویتاکر خلبان خط هوایی است که بعد از یک شب بی‌خوابی در اتاق هتلش کوکایین مصرف می‌کند تا بتواند بیدار بماند. او قرار است پروازی را به سمت آتلانتا ببرد که در تیک‌آف مشکلاتی دارد. کن ایوانز کمک خلبان در شرایطی که ویتاکر در آب پرتقالش الکل مخلوط کرده و چرت می‌زند، هدایت هواپیما را برعهده می‌گیرد. هواپیما دچار مشکل می‌شود و ویتاکر از خواب بیدار می‌شود و سعی می‌کند هواپیما را کنترل کند. درنهایت از ۱۰۲ نفر ۹۶ نفر در برخورد هواپیما با زمین نجات پیدا می‌کنند. ویتاکر در بیمارستان چشم باز می‌کند و با چند نفر که در حال ترک اعتیاد هستند آشنا می‌شود.

بعد از بیرون آمدن از بیمارستان به مزرعه‌ی پدرش می‌رود و در آن‌جا معلوم می‌شود زمانی که بیهوش بوده از او آزمایش اعتیاد گرفته‌اند و متوجه وجود کوکایین در خونش شده‌اند. دوستانش به او قول می‌دهند که گزارش را بگیرند و نابود کنند. همسر ویتاکر به خاطر اعتیاد او به الکل تقاضای طلاق می‌دهد و ویتاکر روز به روز بیشتر در منجلاب فرو می‌رود.

دنزل واشنگتن و فیلمنامه‌ی فیلم نامزد جایزه‌ی اسکار شدند. رابرت زمه‌کیس بعد از ساخت انیمیشن «قطار سریع‌السیر قطب» بازگشت قدرتمندی با این فیلم به سینمای لایو اکشن داشت. فیلم روی کاراکتر قهرمانش مطالعه‌ی اندیشمندانه و برانگیزاننده‌ای دارد که البته بازی متقاعدکننده‌ی دنزل واشنگتن هم کمک می‌کند تا مخاطب کاملا با او آشنا شود و همذات‌پنداری کند.

۷. یونایتد ۹۳ (United 93)

یونایتد ۹۳

  • کارگردان: پل گرین‌گرس
  • بازیگران: دیوید آلن باشی، اولیویا ترلبای
  • امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
  • محصول ۲۰۰۶

فیلمی که داستان تراژیک واقعی بزرگترین هواپیماربایی تاریخ یعنی واقعه‌ی یازده سپتامبر را روایت می کند. فیلمی جسورانه که این‌بار درباره‌ی بازماندگان یازده سپتامبر یا آن‌هایی که در برج تجارت جهانی بودند و ناگهان خاکستر شدند را روایت نمی‌کند بلکه سراغ وحشت کسانی می‌رود که در هواپیمای ربوده‌شده‌ی دیگری حضور داشتند.

صبح روز یازده سپتامبر ۲۰۰۱ چهار نفر از اعضای گروه القاعده به فرودگاه نیویورک می‌روند و سوار پرواز شماره‌ی ۹۳ می‌شوند. آن‌ها قصد دارند هواپیما را بدزدند و به عنوان بخشی از نقشه‌ی حمله‌ی آن روز آن را به کاخ کنگره‌ی آمریکا بزنند. بعد از تیک آف ارتباط برج کنترل با پرواز قطع می‌شود. آن‌ها حدس می‌زنند که هواپیما دزدیده شده است. ۱۷ دقیقه بعد هواپیمای دیگر با برج‌های دوقلوی تجارت جهانی برخورد می‌کند. در هواپیما یکی از اعضای گروه القاعده هنوز مردد است. این قصه‌ی هواپیمایی است که هر چند همه‌ی مسافران و خدمه‌ی آن کشته می‌شوند اما اجازه نمی‌دهند تروریست‌ها به هدفشان برسند.

نقش مسافران را بازیگران حرفه‌ای اما ناشناخته بازی می‌کردند. دیالوگ‌های نوشته شده براساس گفت‌وگوهایی بود که گرین‌گرس و بازیگران با خانواده‌ی قربانیان داشتند. فیلم یکی از تحسین‌شده‌ترین آثار سال ۲۰۰۶ است. فیلمی که به گفته‌ی منتقدان استادانه ساخته شده اما قلبتان را می‌شکند. یک فیلم باشکوه برای ادای دین به قربانیان آن فاجعه. فیلمی که قطعا احساساتی‌تان می‌کند.

۸. هوانورد (The Aviator)

هوانورد

  • کارگردان: مارتین اسکورسیزی
  • بازیگران: لئوناردو دی‌کاپریو، کیت بلانشت
  • امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
  • محصول ۲۰۰۴

درام بیوگرافیک سه ساعته‌ی اسکورسیزی در همه‌ی بخش‌های مهم از جمله کارگردانی و فیلمنامه و بهترین فیلم و بازیگری نامزد جایزه‌ی اسکار شد و درنهایت ۵ جایزه‌ی اسکار کسب کرد که یکی از آن‌ها متعلق به کیت بلانشت برای بازی در نقش مکمل زن بود و چهار اسکار دیگر فنی بودند. فیلم داستان هاوارد هیوز خلبان و هوانورد ثروتمندی است که بعدتر وارد کار سینما هم می‌شود.

سال ۱۹۱۴ هاوارد هیوز هشت سال دارد. مادرش به او یاد می‌دهد که چه خطراتی در کمینش است. ۱۴ سال بعد او مشغول ساخت اولین فیلمش است. نوآ را استخدام می‌کند تا به کارهای روزانه‌ی امپراطوری تجاری بزرگش برسد. فیلم هیوز اولین فیلمی است که بخشی از آن به شکل ناطق ساخته شده است. فیلم تبدیل به یک موفقیت تجاری بزرگ می‌شود اما هیوز از نتیجه‌ی آن چندان راضی نیست.

سال ۱۹۳۵ هیوز یک هواپیمای جدید را تست می‌کند و با آن رکورد جدیدی در سرعت ثبت می‌کند. هر چند سوخت هواپیما تمام می‌شود و با زمین برخورد می‌کند. سه سال بعد او با پرواز در دور دنیا در چهار روز رکورد جهانی را می‌شکند. هیوز که به هوانوردی علاقه‌ی بسیاری پیدا کرده یک شرکت هواپیمایی می‌خرد. در میانه‌ی دهه‌ی چهل و جنگ جهانی دوم با نیروی هوایی آمریکا قرارداد می‌بندد. او یکی از آن مردانی بود که دست به هر چه می‌زد طلا می‌شد.

بازی قوی لئوناردو دی‌کاپریو در نقش هاوارد هیوز جزو نقاط مثبت فیلم بود و البته مگر می‌شود کارگردانی درخشان مارتین اسکورسیزی را نادیده گرفت؟ فیلمی که درباره‌ی نبوغ و جنون و فاصله‌ی باریک این دو با هم است. اسکورسیزی به هیوز نگاهی همدلی‌برانگیز دارد و به نظر می‌رسد که بینش او را درک می‌کند و در یک فیلم بیوگرافیک این نکته از اهمیت زیادی برخوردار است. فیلمی به شدت سرگرم‌کننده که مثل یکی از همان هواپیماهای هاوارد هیوز سرعت فوق‌العاده‌ای در روایت دارد.

۹. پرل هاربر (Pearl Harbor)

پرل هاربر

  • کارگردان: مایکل بی
  • بازیگران: بن افلک، کیت بکینسل
  • امتیاز متاکریتیک: ۴۴ از ۱۰۰
  • محصول ۲۰۰۱

این یکی فیلم شاید به لحاظ سینمایی ارزش چندانی نداشته باشد اما از آن فیلم‌هایی است که می‌تواند تبدیل به گیلتی پلژر و لذت گناه‌آلودتان شود. یک فیلم رومانتیک سانتی‌مانتال با موسیقی متن خیلی خوب خاطره‌انگیز که شیمی میان کاراکترهایش باعث می‌شود در ذهنتان باقی بماند.

سال ۱۹۲۳ در تنسی دو رفیق صمیمی با هم جلوی یک هواپیما قدیمی ملخی بازی می‌کنند و وانمود می‌کنند که با آلمان‌ها در جنگ جهانی اول مبارزه می‌کنند. ژانويه‌ی سال ۱۹۴۱ می‌شود و آتش جنگ جهانی دوم همه جا را فرا گرفته است و دو رفیق باید به میدان جنگ بروند. رافی با اسکادران هوایی همراه می‌شود اما پیش از آن رابطه‌ای میان او و یک پرستار شکل می‌گیرد. آن‌ها عاشق یکدیگر می‌شوند اما رافی مجبور می‌شود برای ماموریتش برود. هواپیمای او مورد اصابت موشک قرار می‌گیرد و در کانال سقوط می‌کند و همه تصور می‌کنند مرده است. ئولین که از مرگ او غمگین است توسط دوست صمیمی او یعنی دنی دلداری داده می‌شود و مدتی بعد رابطه‌ی عاطفی میان این دو نفر شکل می‌گیرد.

یک شب سر و کله‌ی رافی پیدا می‌شود که نجات پیدا کرده و اسیر نازی‌ها بوده است. او متوجه رابطه‌ی ئولین و دنی می‌شود و آن‌جا را ترک می‌کند. دنی سراغش می‌رود و دو مرد با هم دعوا می‌کنند. صبح روز بعد ژاپنی‌ها به پرل هاربر حمله می‌کنند. رافی و دنی فراخوانده می‌شوند تا با هواپیماها به جنگ دشمن بروند.

۱۰. باد برمی‌خیزد (The Wind Rises)

باد برمی‌خیزد

  • کارگردان: هایائو میازاکی
  • امتیاز متاکریتیک: ۸۳ از ۱۰۰
  • محصول ۲۰۱۳

مهم‌ترین حاشیه‌ی فیلم وقتی رقم خورد که هایائو میازاکی، انیماتور بزرگ ژاپن و سازنده «باد برمی‌خیزد» اعلام کرد که این آخرین فیلم او به عنوان کارگردان است و بعد از ادای دین توسط «باد برمی‌خیزد» به کشورش می‌خواهد بازنشسته شود.

ژیرو هوریکوشی از همان بچگی همیشه رویای پرواز با هواپیما را در سر دارد. در خواب‌هایش همیشه خلبان است و در آسمان پرواز می‌کند اما اتفاق ناخوشایندی برایش می‌افتد و از خواب می‌پرد. ژیرو بزرگتر می‌شود و کاشف به عمل می‌آید که به خاطر مشکل بینایی نمی‌تواند به عنوان خلبان پرواز کند اما عشق به پرواز باعث می‌شود تصمیم جدیدی بگیرد: حالا او می‌خواهد هواپیما طراحی کند. او بعد از خواندن یک مجله در مدرسه با جیووانی باتیستا کاپرونی مهندس ایتالیایی هوافضا آشنا می‌شود و بعد از آن همیشه در خواب‌هایش، کاپرونی را در خواب می‌بیند که با ژیرو درباره طرح‌ها و ایده‌هایش حرف می‌زند.

«باد برمی‌خیزد» هرچند یک فیلم ملی‌گرای ژاپنی محسوب می‌شود اما منتقدان زیادی بخصوص میان ملی‌گرایان، فعالان سیاسی و پزشکان ژاپنی داشت. آن‌ها میازاکی را متهم کردند که خالق یکی از نمادهای بارز میلیتاریسم (ارتش‌سالاری و نظامی‌گری) ژاپنی را ستایش کرده است. البته میازاکی در پاسخ به آن‌ها گفت چون هیروکوشی در زمان جنگ زندگی می‌کرده و هواپیماهایش برای مقاصد جنگی استفاده شدند نمی‌شود همه تقصیرها را به گردن او انداخت.

منتقدان فیلم را بسیار ستایش کردند و ورایتی درباره‌ی آن نوشت: «میازاکی در این فیلم در قله‌ی کارنامه خودش از نظر بصری قرار دارد. او به تناوب بین تصاویر رنگارنگ و شاداب و جسورانه‌ی روستایی و نقاشی‌های شلوغ و حماسی شهری در رفت‌وآمد است. موسیقی فیلم که کار همکار فیلم‌های اخیر میازاکی،‌ جو هیسایشی است با استفاده از آکاردئون و ماندولین یادآور شاهکارهای نینو روتای بزرگ است.»

  • ۱۰ فیلم که کارنامه‌ی فیلم‌سازان بزرگشان را احیا کردند

منبع: travel and leisure

The post  ۱۰ فیلم برتر درباره‌ی پرواز، هواپیما و رویای پریدن appeared first on دیجی‌کالا مگ.

منبع متن: digikala