عید امسال وعده وعید برای تماشای سریال‌های کمدی شبکه‌ی نمایش خانگی زیاد بود. همه هم سریال‌هایی بودند که اسامی مشهوری پشت صحنه و جلوی دوربین‌شان حضور داشتند. سه نمونه‌ی پررنگترین سریال «خوب، بد، جلف: رادیواکتیو» نوشته‌ی پیمان قاسم‌خانی، «دراکولا» ساخته‌ی مهران مدیری و «مردم معمولی» ساخته‌ی رامبد جوان بود. سه اثر که از فرط بد بودن با یکدیگر رقابت تنگاتنگی داشتند و به زور می‌توانستند حتی لب‌های مخاطبانشان را به لبخندی باز کنند.

خوب بد جلف رادیواکتیو

تماشای حماقت‌های قهرمانان این سریال بیشتر از آنکه خنده‌دار باشد عصبی‌کننده می‌شود

اول از همه برویم سراغ سریالی که پیمان قاسم‌خانی نوشت و ادامه‌ی دو فیلمی است که خود او کارگردانی کرده بود و این‌بار محسن چگینی که تهیه‌کننده‌ی فیلم‌های قبلی بود در مقام کارگردان شریک او شده است. این جا به جایی تهیه‌کننده و کارگردان از فیلم به سریال خودش البته نکته‌ای است. قسمت اول «خوب، بد، جلف» کمدی چفت و بست داری بود که به هر حال مخاطب را می‌خنداند. شخصیت‌هایش برآمده از دل ماجرای سریال «پژمان» بودند که خود پیمان قاسم‌خانی آن را نوشته بود و سروش صحت کارگردانی کرده بود.

قاسم‌خانی ترجیح داد برای اولین تجربه‌ی کارگردانی‌اش روی شخصیت‌های همان سریال متمرکز شود. نتیجه اینکه قسمت اول آدمی پشت دوربین بود که دلش می‌خواست اولین فیلمش اثر استانداری از کار دربیاید و موفق هم شد. اما موفقیت مالی قسمت اول متاسفانه بیراهه‌ای برای سازندگانش باز کرد که فکر کردند این کاراکترها کلا می‌توانند جلوی دوربین خنده‌دار باشند. نتیجه‌اش شد فیلم عصبانی کننده‌ی «خوب، بد، جلف ۲: ارتش سری» که شبیه یک کلاهبرداری بود. فیلم بی‌سر و تهی که پایانش توهین به مخاطبانش بود وقتی قصه را، یا لااقل آن چیزی که به عنوان قصه ارائه داده بود، وسط زمین و هوا رها کرد و نوشت ادامه‌ی داستان را در فیلم بعدی ببینید.

همان موقع البته حدس می‌زدیم که این تلاش شکست‌خورده به فیلم دیگری منجر نشود. به جایش تصمیم گرفتند آن را به شبکه‌ی نمایش خانگی ببرند و به شکل سریال دربیاورند. فیلم «احمق و احمق‌تر» را دیده‌اید؟ سام درخشانی و پژمان جمشیدی قرار است نسخه‌ای از آن احمق و احمق‌تر باشند. تمام خنده‌های فیلم هم روی حماقت‌هایشان استوار است. با این تفاوت که در نسخه‌ی غربی خرده‌پیرنگ‌های دیگری هم وجود داشت که باعث می‌شد داستان پیش برود. تماشای حماقت بیش از اندازه‌ی کاراکترهای درخشانی و جمشیدی نه تنها خنده‌دار نیست که بیشتر مخاطب را عصبانی می‌کند.

در بهترین دوئت‌هایی که خنده‌ها بر مبنای حماقت بنا شده‌اند مثل لورل و هاردی یکی عاقل‌تر است (مثل لورل) که از حماقت‌های دیگری به تنگ می‌آید اما تلاش‌هایش با بدشانسی مواجه می‌شود. اینجا ولی دو شخصیت روی حماقت هم سور می‌زنند و آن خرده‌پیرنگ کیک زرد و مواد مخدر و گروه فیلمسازی هم آن‌قدر ضعیف و نحیف است که کمکی به کمدی نمی‌کند.

البته از قسمت هشتم و با آمدن افسر وظیفه‌شناس باهوشی به نام سروان شکوری (با بازی خوب محمد بحرانی) کورسوی امیدی در سریال پدیدار شده. به نظر می‌رسد که اگر سازندگان سریال تمرکزشان را روی کاراکتر سروان شکوری و حسام بوالهوس بگذارند با نتیجه‌ی آبرومندترین مواجه خواهیم شد. به هر حال هفت قسمت اول سریال درست شبیه فیلم قسمت دوم بود. بی سر و ته و بدون فیلمنامه‌ای منسجم که فقط امیدش به بازیگرانش بود.

دراکولا

به نظر می‌رسد مهران مدیری بیش از حد به کاراکتری که در همه‌ی این سال‌ها ریخته اعتماد دارد و لزومی به کارگردانی و فیلمنامه نمی‌بیند.

اگر قرار باشد به «خوب، بد، جلف: رادیواکتیو» یک ستاره بدهیم و آن را ضعیف قلمداد کنیم فصل دوم از سریال «هیولا» ساخته‌ی مهران مدیری که با نام «دراکولا» از عید پخش شد قطعا سزاوار دایره‌ی سیاه به معنای بی‌ارزش است. قسمت اول این سریال کافی است تا ببینید مهران مدیری چطور از محبوبیتی که در سال‌های گذشته کسب کرده سوءاستفاده می‌کند و سریال‌هایی بی‌کیفیت را به خورد تماشاگر می‌دهد.

این میزان اعتماد به نفس مدیری که به خودش و کاراکترهایی که بازی می‌کند تا این حد مطمئن است که می‌توانند روی مخاطب تاثیر بگذارند، حیرت‌انگیز است. بدون فیلمنامه، بدون کارگردانی دقیقا یک «مشت» بازیگر را گذاشته جلوی دوربین و دکمه‌ی ضبط را فشار داده. آن مهمانی کاریکاتوری اول سریال و بازی بد گرفتن از ویشکا آسایش کار هر کسی نیست. اگر قرار است سریال فضایی فانتزی داشته باشد که خود کاراکتر مهران مدیری هم باید در همان فضا قرار بگیرد. شوخی‌های اجتماعی و سیاسی هم باید همان حال کاریکاتوری و فانتزی را داشته باشد. نمی‌شود سریال دو پاره باشد و یک قسمت برای به چشم آمدن فضای فانتزی داشته باشد و قسمت دیگر برای گرفتن امتیاز تند و تیز و انتقادی بودن کاملا رئالیستی باشد.

اینکه جمعیتی جلوی دوربین دست بزنند و راه بروند و برقصند و خلاصه شیرین‌کاری کنند اسمش کارگردانی نیست.

مردم معمولی

مردم معمولی سریالی توهین‌آمیز است که حتی قابل نقد هم نیست

اما «خوبد، بد، جلف: رادیواکتیو» و «دراکولا» را فراموش کنید چون رامبد جوان محصولی داده به نام «مردم معمولی» که درباره‌اش همان چیزی را باید گفت که مسعود فراستی می‌گوید که ماقبل فیلم است و اصلا به نقد درنمی‌آید. با آن اووراکت‌های خود رامبد جوان و داستانی که وجود ندارد. با شوخی‌هایی که به غایت بیمزه هستند. با جهانی که هیچ منطقی نمی‌شود برایش متصور شد.

متاسفانه چیزی که به نظر می‌رسد این است که رامبد جوان و مهران مدیری و پیمان قاسم‌خانی مخاطبشان را زیادی دست کم گرفته‌اند یا تصور می‌کنند ما مقهور اسم و رسمشان می‌شویم یا بابت خاطرات خوب گذشته ممکن است این آثار نازل را ببینیم و دم نزنیم و تشویقشان هم بکنیم که زهی خیال باطل البته!

  • چرا باید سریال «می‌خواهم زنده بمانم» را ببینیم؟

The post نگاهی کوتاه به فجایعی که کمدی‌سازها در عید برایمان رقم زدند appeared first on دیجی‌کالا مگ.

منبع متن: digikala