سریال خسوف

چرا باید سریال خسوف را ببینیم؟

زمانی که موج سریال‌سازی در شبکه‌ی نمایش‌خانگی از اواسط سال ۹۹ به راه افتاد، هر روز خبر می‌رسید که یکی از کارگردان‌های سینما به جمع سازندگان سریال برای این رسانه خصوصی اضافه شده. در این میان دو کارگردان که پیش از این هم تجربه‌ی همکاری مشترک با هم داشتند، به این جمع پیوستند؛ همایون اسعدیان و مازیار میری. با اینکه فیلم «یک روز بخصوص» تجربه‌ی مشترک این دو در سینما، چندان در گیشه و نزد منتقدان مورد توجه قرار نگرفت، اما آنها تصمیم گرفتند شانس خود را در شبکه نمایش خانگی امتحان کنند. مازیار میری در دو دهه گذشته فیلم‌های سینمایی متفاوت اجتماعی و خانوادگی را ساخته و نشان داده، می‌داند مخاطب را چطور راضی نگه دارد. او تجربه سریال سازی برای تلویزیون را هم دارد، اما واقعیتش این است که آنقدری که در ساخت آثار سینمایی موفق بوده، به جز «گاو صندوق» سریال پرمخاطب دیگری در کارنامه‌اش نیست.

همایون اسعدیان در کنار حسین تراب‌نژاد فیلمنامه «خسوف» را به نگارش درآوردند. اسعدیان نامی آشنا در سینما و تلویزیون است و علاوه بر فیلم های پرمخاطبی که در دهه هفتاد و هشتاد در سینما کارگردانی کرده مانند «نیش»، «شوخی»، «مرد آفتابی» و «طلا و مس»، تجربه‌های موفقی در زمینه سریال‌سازی در تلویزیون هم در کارنامه دارد. مجموعه‌هایی مانند «چراغ جادو»، «راه بی پایان» و «لحظه گرگ و میش» که به عنوان آخرین حضور او در تلویزیون در سال ۹۷ در کارنامه کاری‌اش ثبت شده. حالا او پس از سال‌ها که بیشتر به عنوان کارگردان فعالیت می‌کرد و از حوزه نویسندگی فاصله گرفته بود، نامش علاوه بر تهیه‌کننده، به عنوان یکی از نویسندگان «خسوف» مطرح است. حسین تراب‌نژاد هم از آن نام هایی است که در سال های اخیر به عنوان فیلمنامه‌نویس در کنار بسیاری از پروژه ها دیده می‌شود. از فیلم اکشن و سیاسی «ماجرای نیمروز؛ ردخون» گرفته تا مجموعه‌های تلویزیونی مثل «پرده نشین»، «شاید برای شما هم اتفاق بیافتد»، «شوق پرواز»، «ترور خاموش» و… اما  این نکته را باید در نظر گرفت که بر فیلمنامه «خسوف» بیشتر سبک آثار همایون اسعدیان حاکم است. یعنی ترکیبی از مسایل عاشقانه و خانوادگی، با رگه‌هایی از موضوعاتی مانند مفاسد اقتصادی و شرایط اجتماعی جامعه.

سریال با یک قتل ناخواسته شروع می‌شود که در آن چند دختر و پسر حضور دارند، اما این اتفاق با یک بازگشت به گذشته به زمان شکل گیری رابطه‌‌ی این جوانان با هم، باز‌می‌گردد. داستان از جایی پی گرفته می‌شود که دختر و پسر جوانی به نام امیر و آتیه، به صورت اتفاقی سر راه هم قرار می‌گیرند و این آغازگر یک رابطه عاشقانه می‌شود. اما داستان‌هایی پشت پرده زندگی امیر است که کم‌کم ماجرای سریال را وارد پیچیدگی‌های جذابی می‌کند. تفاوت «خسوف» با عاشقانه‌های اصطلاحا آبکی این است که شکل‌گیری این رابطه احساسی خودش از ویژگی‌های جالب سریال است. اتفاقی که با یک شرط‌بندی شروع می‌شود و با سکانس‌های عاشقانه‌ای پیش‌ می‌رود که تکراری نیست و مخاطب را دچار خستگی نمی‌کند. از سوی دیگر تنها این عاشقانه نیست که داستان را پیش می‌برد، آدم‌های اطراف این زوج هر کدام خرده داستان‌هایی دارند که به اندازه‌ی پیچیدگی قصه‌ی اصلی ‌مخاطب را درگیر می‌کند. همچنین موضوعی در مسیر این عشق وجود دارد که آن را کمی خارج از عرف کرده و  مخاطب آن را از قسمت چهارم و پنجم می‌فهمد و مدام دنبال نتیجه گرفتن این ماجرای عجیب است. این ماجرا، دل بستن دایی محراب، دایی شخصیت امیر به آتیه است. اتفاقی که حالت برعکس آن پیش از انقلاب در فیلم «طوقی» ساخته علی حاتمی وجود داشت و در ذهن نسل‌های گذشته، خاطره‌ی آن باقی است. در این میان دست‌های آلوده به خون، مفاسد اقتصادی، منفعت طلبی و خیانت، هر کدام مسیری در داستان ایجاد کرده‌اند که اگر مخاطب دنبال‌کننده داستان «خسوف» باشد، نمی‌تواند به راحتی از کنار آن عبور کند.

معمولا سریال‌هایی که در شبکه نمایش‌خانگی ساخته می‌شوند، همه پرسوناژ‌های زیادی دارند و همین موضوع اهمیت شخصیت‌پردازی را در این محصولات بسیار بالا می‌برد. مخاطب پلتفرم‌های شبکه نمایش خانگی، هزینه می‌کند، تا یک محصول بهتر از آنچه به رایگان در اختیار است، ببیند و همین موضوع تیزبینی مخاطب را بالا می‌‌‌برد. اولین موضوعی هم که پس از داستان، مخاطب را درگیر می‌کند شخصیت پردازی است. تا اینجا که ۸ قسمت از سریال «خسوف» منتشر شده، اکثر شخصیت‌های آن شناسنامه‌ دار و با تعریف مشخصی هستند. احساسات و تصمیم‌گیری‌های دوران جوانی و ارتباط خانواده‌ها با نسل جدید، از مهم‌ترین چالش‌های شخصیت‌های داستان است. مخاطب هم مجموعه‌ای از شخصیت‌هایی را می‌‌بیند که برای همه‌ی آنها در جامعه و حتی در خانواده خود ما به ازای بیرونی وجود دارد.

از اصول نانوشته‌ای که برای سریال‌های شبکه نمایش‌خانگی وجود دارد حضور ستاره‌ها و چهره‌های پر مخاطب در این مجموعه‌ها است، تا بتوان به واسطه حضور آنها، هزینه‌های ساخت سریال را تامین کرد. اما مازیار میری و همایون اسعدیان، به جای استفاده از چهره‌های تکراری و پا به سن گذاشته‌ی پولساز، برای نقش‌های اصلی سریال خود سراغ بازیگران جوان تئاتری رفته‌اند. روشی که در مسیر استقبال از سریال ایجاد ریسک کرده، اما تا حد زیادی به باورپذیر بودن شخصیت‌ها کمک کرده‌است. بازیگران جوان اصلی «خسوف» یعنی مینو شریفی، سجاد بابایی، المیرا دهقانی، پریا مجللی، کسری پرتوی و نسیم یعقوبی همه سال‌ها در تئاتر کار کرده‌اند و هرکدام تجربه‌های کوتاه حضور در مقابل دوربین را هم داشته‌اند، اما اسعدیان و میری به آن‌ها اعتماد کرده‌اند و بخش عظیم و اصلی قصه سریال خود را به آنها سپرده‌اند. اگر منصف باشیم باید گفت که نتیجه این اعتماد هم خوب از کار درآمده و این جوانان که بیشترشان متولد اواخر دهه شصت و دهه هفتاد هستند، در «خسوف» در کنار چهر‌ه‌هایی مثل امین تارخ، علی عمرانی، مسعود کرامتی، ستاره اسکندری و… کاملا در چارچوب و حرفه‌ای شخصیت‌هایی که بر عهده دارند را به نمایش گذاشته‌اند. در کنار بازیگران جوان‌ سریال، باید از پوریا رحیمی‌سام هم نام ببریم. بازیگری که سال‌هاست در تئاتر فعالیت دارد و در فیلم‌های سنیمایی زیادی هم نقش‌های کوتاه و مکمل داشته، اما در «خسوف» نقش متفاوت و کلیدی با نام علیرضا را بر عهده دارد که در تضاد کامل با چهره معصوم اوست و رحیمی‌سام این نقش را دیدنی کرده است.

عنصر موسیقی یکی از مسایل قابل توجه در «خسوف» است. اگر طرفدار موسیقی و صدای محسن چاووشی  باشید، این سریال پیشنهاد خوبی است چون چاووشی چند قطعه اختصاصی برای این سریال خوانده. در کنار این یکی از قطعات قدیمی موسیقی ایرانی که به نام «بهار من گذشته شاید» شناخته می شود، به عنوان یک قطعه خاطره انگیز برای شخصیت هایی که با هم گذشته مشترکی دارند در این فیلم استفاده شده. اصل این قطعه ساخته و با صدای عماد رام است که بر روی شعری از رحیم معینی کرمانشاهی گذاشته شده، البته نسخه‌ای که در سریال استفاده شده، با صدای عبدالحسین مختاباد است.

چرا نباید سریال خسوف را ببینیم؟

خسوف

حالا با گذشت هفته ها از پخش سریال «خسوف»، به راحتی می توان گفت این مجموعه در میان مخاطب عام جای خود را پیدا کرده، اما این به آن معنا نیست که «خسوف» سریال بدون نقص و کاملی است.

شاید مهم ترین موضوعی که پس از دیدن چند قسمت از این مجموعه به صورت پررنگ خودنمایی می کند، تلویزیونی بودن این سریال است. مجموعه های ساخته شده در شبکه نمایش خانگی باید با سریال های تلویزیونی تفاوت داشته باشند. ساختار، نوع روایت و فضاسازی هایی که قابل ارائه در تلویزیون نیستند، در این رسانه خصوصی بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. اما «خسوف» از این منظر هیچ تفاوتی با سریال های تلویزیون ندارد. لوکیشن های معمولی، شخصیت های تعریف شده همیشگی و داستانی که به راحتی در صدا و سیما هم قابل روایت کردن بود، «خسوف» را تبدیل به یک مجموعه معمولی کرده. البته آنقدر سطح کیفی آثار تلویزیونی در سال های اخیر پایین آمده که این مجموعه، مخاطب عامِ دلزده از تلویزیون را متقاعد می‌کند، برای یک محصول اینچنینی که می‌شد به رایگان در اختیار داشته باشد، هزینه کند.

قاطی کردن تعصبات فوتبالی سازندگان این مجموعه با قصه، موضوع دیگری است که در قسمت دوم و سوم سریال «خسوف» به شدت در ذوق مخاطب زد و بسیاری از طرفداران تیم رقیب را برآشفته کرد. این موضوع علاوه بر اینکه در فضای مجازی واکشن‌های زیادی به همراه داشت به نوعی تبلیغ منفی برای سریال بود که نشان از عدم هوشمندی عوامل سازنده در این زمینه دارد.

یکی از موارد دیگری که می‌توان از آن به عنوان یک نقطه ضعف پررنگ سریال «خسوف» نام برد، عدم تصویرسازی درست از فضای دانشگاه است. اینکه تلفن همراه دانشجوها با صدای بلند سر کلاس زنگ می‌خورد و آنها به خود اجازه می‌دهند در حضور استاد تلفن را جواب بدهند، یا اینکه کسی که در رشته معماری درس می‌خواند در همان ساختمان و فضایی حضور دارد که یک دانشجوی رشته حقوق، ضعف اطلاعات فیلمنامه‌نویسان درباره فضای دانشگاهی را نشان می‌دهد. اما اینها تنها مشکلات سریال در در مواجهه با زندگی دانشجویان نیست، مثلا دختری ماه‌ها است خوابگاه نمی‌رود و خانواده و حراست دانشگاه در جریان قرار نگرفته‌اند اما از طرف دیگر دانشجویی خطا می‌کند و مدام از دفتر حراست دانشگاه به گوشی شخصی او تماس گرفته می‌شود. اینها همه مواردی است که اگر فردی تنها یک ترم در دانشگاه درس خوانده باشد، عجیب بودن و دور از واقعیت بودن آن را خواهد فهمید.

  • سمیرا در سریال «زخم کاری»؛ نقشی برای تولد دوباره‌ی رعنا آزادی‌ور

جمع بندی

خسوف

پلتفرم نماوا که سال گذشته با انتشار سریال «قورباغه» شروع طوفانی در رقابت با فیلیمو داشت، پس از پایان یافتن این مجموعه و عرضه سریال‌های با کیفیت پایین، نتوانست در بازار رقابتی چندان موفق ظاهر شود. اما از تابستان و با انتشار سریال «خاتون» دوباره نماوا به یکی از انتخاب‌های اصلی مخاطبان شبکه نمایش خانگی تبدیل شد. در ادامه پخش مجموعه‌های جدید، سریال «حرفه‌ای» ساخته مصطفی تقی‌زاده، نتوانست مخاطب را راضی کند و حالا چند هفته‌ای است در فاصله‌ی بین دو فصل «خاتون»، پخش «خسوف» مخاطبان نماوا دوباره به سوی این پلتفرم متمایل کرده‌است. این سریال متوسط، برگ بنده‌ای دارد به نام قصه‌گویی و همین بیشتر ضعف‌های آن را پوشش می‌دهد و واقعیتش این است که در میان سایر سریال‌هایی که در حال انتشار از دو پلتفرم بزرگ هستند، فعلا «خسوف» تنها انتخابی است که می‌توان یک ساعتی در کنار خانواده به تماشای آن نشست.

نوشته چرا باید سریال خسوف را ببینیم؟ اولین بار در دیجی‌کالا مگ. پدیدار شد.

منبع متن: digikala