سرانجام و به تازگی از ششمین قسمت فرنچایزِ اسلشرِ «جیغ» در سینماهای جهان رونمایی شد. فرنچایزی نوستالژیک که البته این قسمت را میتوان دومین پارت از ریبوت آن [البته نه کاملاً] در نظر گرفت که هستهی مرکزیِ کاراکترهایش با بازیگران جوانی چون «ملیسا باررا» و «جنا اورتگا» در سال ۲۰۲۲ بازسازی شده و البته با […]
نقد فیلم Scream VI | کی بود، کی بود؟ من نبودم!

سرانجام و به تازگی از ششمین قسمت فرنچایزِ اسلشرِ «جیغ» در سینماهای جهان رونمایی شد. فرنچایزی نوستالژیک که البته این قسمت را میتوان دومین پارت از ریبوت آن [البته نه کاملاً] در نظر گرفت که هستهی مرکزیِ کاراکترهایش با بازیگران جوانی چون «ملیسا باررا» و «جنا اورتگا» در سال ۲۰۲۲ بازسازی شده و البته با همراهیِ بازیگران اصلی همچون «نو کمبل» و «کورتنی کاکس» به پیش رفته است.
البته باید متذکر شد که این بازسازی بعد از یازده سال که با پارت قبلی این قسمت (Scream) یا جیغ ۵ استارت خورد، تمام و کمال نتوانست پیش برود و اصلیترین علت این نقصان هم به عدم حضور «نو کمبل» در نقش «سیدنی پرسکات» ستارهی پارتهای اصلی این فرنچایز در این قسمت (پارت ششم) مربوط میشود و البته وی نیز از علت عدم همکاری خود در این قسمت از فرنچایزِ «جیغ» اینگونه اظهار داشته است که:
«به عنوان یک زن، در حرفهام بسیار سخت کار کردهام تا ارزشم را تثبیت کنم، بهویژه وقتی صحبت از جیغ میشود. احساس کردم پیشنهادی که به من ارائه شد با ارزشی که برای فرنچایز آوردهام برابری ندارد. این تصمیم بسیار سختی بود. به تمام طرفداران جیغ، دوستتان دارم. شما همیشه به طرز باورنکردنی از من حمایت کردهاید. من برای همیشه از شما و آنچه این فرنچایز در ۲۵ سال گذشته به من دادهاست سپاسگزارم.»

در هر حال قسمت جدید به سرعت و با فاصلهای یک ساله منتشر شده است، آن هم با اِلمانهای غالباً ثابت و همیشگی این فرنچایز از جمله هجو و طنزِ کلامی نسبت به آثار گذشتهی خودِ فرنچایز «جیغ» و کلیشههای ژانر وحشت و همچنین اشارات سینهفیلی از جایگاه طرفداران دوآتیشهی ژانر وحشت به آثار این ژانر در طول تاریخ سینما (هالووین – سایکو – کشتار با ارهبرقی و …)
با این وجود ششمین قسمت از این فرنچایز همچون تمامی پارتهای قبلی با ضعفها و کمکاری های اساسی و همیشگی خود دست و پنجه نرم میکند و اگر کاستی اصلی این فرنچایز را بخواهیم همچون خود آن با بیانی طنازانه اشاره کنیم، باید به این صورت گفت که کل فرنچایز حول این گزاره میگردد: «کی بود! کی بود! من نبودم! [در آخر] بوووممم من بودم، منم بودم، چاقو بازی و تمام تا بودجهی پارت بعدی در حسابهای بانکی»
دو پارتِ متأخر فرنچایز «جیغ» بر یک پلاتِ مشابه استوار شده است و آن هم به این صورت است که از نگاه کامنتگزارانِ سینهفیلی و طرفداران فرنچایز «جیغ» به نقد خود میپردازد، البته این نقد در ساحتِ پیرنگ و فضاسازی خودنمایی نمیکند [فیلم فرسنگها از خودانتقادیِ حقیقی فاصله دارد] بلکه صرفاً در اواسط فیلم بعد از یکی دو قتل و اطمینان از قاتلِ جدیدِ ماسکِ جیغ یک دورهمی فان و ظاهراً فرحبخش اما باطناً مضحک تشکیل میدهند و در پاسکاریِ دیالوگها به حل معمای هویت واقعی قاتل ماسکِ جیغ میپردازند. (در فیلم قاتل با عنوان GhostFace خطاب قرار گرفته است و همچنین از فیلمهای اقتباسی از ماجرای قتلها نیز عنوان Stab به کار رفته است)

باید اذعان داشت که حقیقتاً سر و تهِ این فرنچایز و مخصوصا دو پارت گذشته بر یک بازی مار و پله و کشف هویت «گوستفیس» میگردد صرفا تا زمان ماسکبرداری و معلوم شدن هویت واقعی قاتلان، همینقدر سطحی و مضحک. اگر کشف هویت با یک مسیر فرمال و دراماتیک همراه بود، قطع به یقین فیلم هم جنبههای دهشتناک خود را همراه با تعلیق به نحو مناسبی برای مخاطب نمایان میکرد اما فیلم بسیار عقب تر از این انتظاراتِ معقول و منطقی حرکت میکند.
از خود این سوال را بپرسید که آیا به تماشای یک فیلم نشستن هرچقدر هم که جنبه فان و کمیک آن زیاد باشد، یعنی صرفاً خندیدن و بدون ذرهای قضاوت لحظهای، پیش رفتن؟ آیا به صرف دیالوگپرانی طنازانه و خونبازیِ چاقوها در این فیلم یعنی مواجهه با یک فیلم خوب که ما را سرگرم کرده است؟ انتظارِ حداقلهای شخصیتپردازی انتظار نابجا و پرتی است؟ آیا انتظارِ واکنشِ منطقی از مواجهه کاراکترهای این فیلم با «گوست فیس» غلط میباشد؟ و ما بدون ذرهای تعقل و انتظارِ حسبرانگیزی همینطور با هر فیلمی هر طور که هست راه آمده و بعد هم بگوییم سرگرم شده ایم؟
برای مثال کاراکترهای این فیلم را پس از مواجهه با «گوستفیس» در نظر بگیرید که یا به سختی از چنگِ قاتل فرار کردهاند و یا دوست یا عزیزی را از دست داده اند؟ واکنش کاراکترها چقدر منطقی و بر روی خطِ درام اثر حرکت میکند؟ دو خواهر اصلی فیلم پس از فرار از سوء قصدِ «گوست فیس» در ابتدای فیلم با ظاهری نسبتاً آرام در پیش افسر مینشینند و در چند سکانس بعد در یک دورهمی تفریحی و فان، طوری که هیچ اتفاقی نیفتاده است به بازی کلامی درباره هویت «گوستفیس» مشغول میشوند.
حتی با فرض حضور قاتل در بین یکی از خودشان هیچ تدبیرِ پیشگیرانهای نمیکنند [جز موردی خرد و غیرجدی]، فقط حرف میزنند و کاملاً جاهلانه پیش میروند تا زمانی که «گوستفیس» یکی دیگر از آن را به قتل برساند! یا کارکترهای فرعی که دوستشان به طرز فجیعی از نردبان افتاده و مُرده است را میبینند اما اوج مغمومیتشان در حد سکانس بعدی و صرفاً در حد میمیک چهره است و در ادامه انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده است.

طرفِ قاتلهای قصه وضعیت به شدت وخیم تر است؛ فیلم فقط و فقط از قاتل جهت معما استفاده میبرد، هیچ کنشمندی به غیر از قتلهای تکبعدی انجام نمیدهد و صرفاً هست و میکشد تا کاراکترهای فیلم در مقابلش بمیرند و البته کمی درباره هویتش با متلکپرانی و خوشمزگی فکر کنند! در اواخر فیلم و پس از معلوم شدن وجودِ سه قاتل در هیبت «گوست فیس» هم که فیلم خودزنی خود را تکمیل میکند.
سه عضو از یک خانواده که ریشهی قاتلشدنشان و “ماسک «گوست فیس» را به چهره زدن” به یکی دیگر از عضو خانوادهشان مربوط میشود که صرفاً جنبهی پردهبرداریِ کلامی دارد (انتقام گرفتن) و در نهایت مبارزه نهایی در فیلم که اوج مضحکه چاقوکشیها و اسلحه کشیهاست! تمامی کاراکترهای مثبت ماجرا با اینکه یا به طرز فجیعی چاقو میخورند یا گلوله اما در نهایت به شکل جالب و زیبایی (!) زنده میمانند.
شاید تنها المانی که بتوان در مورد قاتل معروف فرنچایز «جیغ» حسرتش را خورد که از پتانسیلش بهره حداقلی هم نمیبرند، همین شماتیک ظاهری قاتل فیلم میباشد که در هیبت یک شنل مشکی با آن ماسک مشهور عرض اندام میکند و البته مهمتر از همه المانِ صدای پشت تلفن که وجه خوفناکی و شرارت منحصربهفردی به آن میدهد اما متاسفانه میبینیم که هم تاریخ انقضا دارد به طوری که انگار صرفاً و تنها در سکانسهای قتل برای مخاطب جلب توجه میکند (تداوم رفتار و کنشمندی ندارد) و هم اینکه هویت واقعی قاتلها در اواخر فیلم کوچکترین سنخیتی با مرموزبودنی که از جانب شماتیکِ «گوست فیس» در طول فیلم کمی احساسش کردیم ندارند. تنها در تمپوی بازی ادای روانیها را در میآورند و این مورد در همهی آثار فرنچایزِ «جیغ» مشهود و صادق است.
در مجموع اگر به طور نوستالژیک تبدیل به طرفدارانِ درجه یک فرنچایزِ «جیغ» نشده باشید (همچون مخاطبِ مشابه آمریکاییاش) گمان نکنم این پارت هم چیز درخورِ سرگرمی برایتان به ارمغان داشته باشد. تنها به طور مضحکی پیش میرود و کمی در سکانسهای زد و خورد هیجان لحظهای بهتان وارد میکند، کاملاً جدا از وجوهِ داستانپردازی و یک قصهی قابل پیگیری.

منبع متن: gamefa