برای فهم ادعای بالا فقط کافی است به دستاوردهای دو فیلمساز سرشناس توجه کنید و بدانید که آنها برای فیلمی اسکار گرفتهاند که نه تنها بهترین فیلمشان نیست، بلکه میتواند در سیاههی کارنامهی آنها یکی از ضعیفترینها هم لقب گیرند؛ یکی از این دو فیلمساز مارتین اسکورسیزی بزرگ است که برای «رفتگان» (The Departed) اسکار بهترین کارگردانی را به خانه برده در حالی که چندتایی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما را مانند «راننده تاکسی» و «گاو خشمگین» (Raging Bull) در کارنامه دارد. دیگری کریستوفر نولان است که برای اثر متوسطی چون «اوپنهایمر» (Oppenheimer) اسکار را به خانه برده در حالی که شاهکاری چون «دانکرک» (Dunkirk) را در کارنامه دارد. این چنین است که تماشای یک فیلم از کارگردانهای اسکاری یا همان اثر مطرحتر و جایزهدار دردی دوا نمیکند.
قدرت اولیهی یک سرباز مهم است، اما اغلب ابرسربازها مبارزانی ورزیده و آموزشدیده هستند. ثبات روانی هم به همان اندازه دارای اهمیت زیاد در پرورش یک ابرسرباز است، شاید یک سرم بتواند قدرت کاپیتان آمریکا را از نظر فیزیکی به عضلات شما تزریق کند اما نمیتواند اراده و قدرت تصمیمگیری سریع کاراکتر استیو راجرز را در شما القا کند. همگی این عوامل به همراه سلاحی که در دست دارند، نقشی حیاتی در تعیین نیرومندترین ابرسربازها در جهان سینمایی مارول ایفا میکنند.
مسئلهی انتقام یکی از قدیمیترین موتیفها در ادبیات به حساب میآید. چنین داستانهایی معمولا یک کاراکتر را دنبال میکنند که دنبال انتقام است و میخواهد کسانی را که علیه خودش یا عزیزانش ظلمی روا داشتهاند، به سزای اعمالشان برساند؛ یا بدتر، شاهد عذاب کشیدن آنها باشد. با اینکه جزئیات هرکدام از این داستانها متفاوت است، اما همهی آنها در آخر یک پیام را میرسانند: انتقام نتایج سهمگینی در پی دارد. با این حال، یک نویسندگی خوب حتی بیننده را وامیدارد تا در مسیر انتقامجویی طرف شخصیت اصلی را بگیرد و برای موفقیتش خوشحال شود.
یک شخصیت منفی خوب و خوشساخت میتواند هرکسی را طرفدار قهرمان داستان کند؛ اما گاهی هم، به شکلی غیرمنتظره، خودش به شخصیتی تبدیل میشود که میتوان برایش دل سوزاند. این موضوع در درامهای کرهای کاملاً رایج است – شخصیتهای منفی معمولاً (نه همیشه) دلیل قانعکنندهای برای رفتارهای شرورانهی خود دارند و در نهایت به یک منطقهی خاکستری در داستان تبدیل میشوند. بهترین شخصیتهای منفی در سریالهای کرهای میتوانند طیف وسیعی از احساسات را در بیننده برانگیزند، و به همین دلیل است که بیتردید، بهترین هستند.
فیلم «نووکایین» کمی پایینتر از پیشبینیها با فروش 10 میلیون دلار در آمریکای شمالی آغاز به کار کرد. این فیلم در سطح بینالمللی نیز با 1.8 میلیون دلار وضعیت بهتری نداشت، هرچند که این رقم تنها 25٪ از بازارهای خارجی را نشان میدهد. اما خبر خوب این است که «نووکایین» با وجود فروش ناامیدکننده هزینه زیادی نداشت و مخاطبان به طور کلی از فیلم خوششان آمد.