واقعیت امر این است که اساسا چیزی آزاردهندهتر از متد اکتینگ وجود ندارد. این روش اغلب میطلبد که بازیگران بین برداشت ها و یا حتی در کل طول مراحل تولید در نقش خود باقی بمانند، اما تا زمانی که آنها این را برای بیشتر کار و صرفا برای خودشان نگه دارند، بهای اندکی برای یک نقشآفرینی استادانه میپردازند. اما بازیگرانی هستند که ناچارا در این کار زیادی افراط میکنند. مثالهایی سرگرمکننده و در عین حال محجوب از این روش وجود دارد مثل مارلون براندو که لباسی زنانه را به تن میکند تا نقش کاراکتری در یک انیمیشن را بازی کند که حتی رنگ پرده سینما را هم به خود ندید اما مثالی نفرتانگیز از این روش، شیا لابوف است که برای بازی در فیلم «خشم» محصول ۲۰۱۴، از حمامرفتن امتناع میکند، دندان خود را بیرون میکشد، روی صورتش زخم میاندازد و مسیحی میشود.
این اولین بار نیست که فیلمی تلاش کرده چندین ژانر مختلف را همزمان پیش ببرد. اصولا امر معمولی است که فیلمی دو ژانر را کنار هم بگذارد؛ مثل اکشن و کمدی، علمی-تخیلی و ترسناک. اما وقتی آششلهقلمکاری از ژانرهای مختلف میسازید، نتیجه بیشتر از آنکه خوشمزه باشد، میتواند حالتان را به هم بزند؛ مثلا یکی از نمونههایش فیلم «نابودی» الکس گارلند است که با آمیختن زیرژانرهای علمی تخیلی، ترسناک، اکشن و فلسفی نتیجهی اسفباری به همراه داشت. فیلم «دره» اسکات دریکسن اما کوشیده قدم به محدودهی دیوانهواری بگذارد که اغلب فیلمها از رفتن سراغش امتناع میکنند. البته مانندش در دنیای بازیهای ویدیویی کم پیدا نمیشود. در ادامه به شباهتهای فیلم دریکسن و بازیهای ویدیویی اشاره میکنم که دقیقا همان برگ برندهای است که از «دره» یک فیلم سرگرمکننده ساخته است.
فیلم «کاپیتان آمریکا» بهعنوان سیوپنجمین قسمت از دنیای سینمایی مارول دیزنی با وجود نقدهای نامطلوب و امتیازهای ضعیف از سوی تماشاگران، فروش بالاتر از پیشبینیها داشت و بهعنوان بزرگترین افتتاحیه سال شناخته شد. فیلم «کاپیتان آمریکا: دنیای نو شگفتانگیز» در خارج از آمریکای شمالی 92.4 میلیون دلار فروخت و مجموع درآمد جهانی خود را به 192.4 میلیون دلار رساند.
با تمام این اوصاف تنها یک فیلم میتوانست برندهی جایزهی بهترین فیلم در شب اهدای ماسک طلایی باشد و امسال این فیلم «مجمع کاردینالها» بود که با ۱۱ نامزدی در مراسم دیشب پیشتاز بود. تریلر ادوارد برگر که در فضای مسیحایی واتیکان رخ می دهد، با دیگر فیلم پرافتخار فصل جوایز امسال یعنی «بروتالیست» ساختهی بردی کوربت شانه به شانهی هم بودند و هر دو فیلم توانستند برندهی چهار ماسک طلایی بفتا شوند. از چهار جایزهای که نصیب فیلم سه و نیم ساعته و حماسی «بروتالیست» شد، دو جایزهی اصلی بفتا ۲۰۲۵ به آدرین برودی و کارگردان این فیلم کوربت رسید.
سینمای ایران بعد از انقلاب، فیلم خوب مهجور ایرانی – اگر در سطح گسترده کل سینمای ایران و سینماگران ایرانی را مهجور ندانیم – کم ندارد. در دهه شصت اساساً وضعیت سیاسی اجتماعی اقتصادی اجازه نمیداد سینما شرایط استانداردی داشته باشد. بنابراین، بدیهی بود که بسیاری از فیلمها به حق خود نرسند، حتی مردم و تاریخ هم آنها را فراموش کند. در دهه هفتاد و نیمه اول دهه هشتاد، به دلیل شکوفایی اقتصادی و فرهنگی وضعیت سینما به مراتب بهتر بوده، بنابراین هم آثار بهتری ساخته شده هم ارتباط متعادلی بین عرضه و تقاضا وجود داشته است. از نیمه دوم دهه هشتاد و نود سینمای ایران وارد جریان دیگری شد که فضا را کاملاً انحصاری کرد و این دقیقاً زمانی است که چیزی به نام فیلم یا فیلمساز خوب مهجور پدید میآید. فیلم مهجور یعنی نه در زمان نمایش توجه کافی از مخاطبان دریافت کرده باشد نه امروز به اندازه کافی از آن یاد شود. به گونهای فراموش شده، با اینکه ظرفیت و لیاقتش بیشتر از اینهاست. غالباً این فیلمها تبدیل به فیلم کالت میشوند و ارزششان در کالت بودنشان است. اما لزوماً همهشان ویژگیهای فیلم کالت را ندارند، این شرایط خاص فرهنگ و هنر ایران است که چنین سرنوشتی را برایشان رقم میزند.
از قرن بیست و یکم که سینمای کره با محصولات متفاوتش سر زبانها افتاد تا به امروز، این سینما مدام در حال پیشرفت است. موضوع این نیست که آنها فقط موفق شدهاند فیلمهای مختلفی بسازند که مناسب جشنوارهها است. در این زمینه کشورهای بسیاری صاحب فیلمهای قابل ذکر هستند. کرهایها فراتر رفته و دست به تولید محصولاتی زدهاند که هر مخاطبی با هر سلیقهای را راضی میکند و این موضوع فقط منحصر به تماشاگر کرهای هم نمیشود. دلیل این امر هم واضح است، کرهایها مدتها است که در هر ژانری فیلمهای خوب و استاندارد تولید میکنند و حتی از هالیوودیها هم گاها پیشی میگیرند. به عنوان نمونه آنها در تولید فیلمهای جنایی در این دو دههی گذشته آثاری ساختهاند که حتی فیلمسازان آمریکایی را تحت تاثیر قرار داده تا به آنها ادای دین کنند. یا مثلا در تولید فیلمهای ترسناک گوی سبقت را از ژاپنیهای کاربلد ربوده و فقط رقیبی چون آمریکا را در کنار خود میبینند.
در دهههای ۸۰ و ۹۰ شاهد اکران دهها کمدی رمانتیک نمادین بودیم و این روند تا قرن بیستویکم ادامه پیدا کرد. در بیستوپنج سال گذشته، فیلمهای کمدی رمانتیک همیشه مورد استقبال مخاطبان قرار گرفتهاند و برخی از آنها تاثیر عمیقی بر فرهنگ عامه گذاشتهاند. 10 فیلم کمدی رمانتیک برتر قرن 21 که در ادامه نام بردیم در عین حفظ ویژگیهای مرسوم و دوستداشتنی ژانر، ویژگیهای منحصربهفردی هم دارند که باعث میشود در میان فیلمهای همدوره خود متمایز و قابل توجه باشند.
فیلمهای مربوط به سربازان از جنگ برگشته بهویژه تاثیرگذارترند، چون به تبعات قابل توجه جنگ بر این بازماندگان میپردازند. برخی از این فیلمها مانند «بازگشت به وطن» (Coming Home) داستانهای ساختگی هستند که در پسزمینه اتفاقات واقعی روایت شدهاند. این نوع داستانها بهگونهای طراحی شدهاند که جهانشمول باشند و بخشهایی از تجربه سربازان را به تصویر بکشند. فیلمهای دیگر مانند «متولد چهارم جولای» (Born on the Fourth of July) بر اساس تجربه واقعی افرادی هستند که زندگیشان به خاطر جنگ دستخوش تغییرات عمیقی شده است. در ادامه 10 فیلم درباره سربازان نام بردیم که هر کدام به طریقی زندگی این افراد را بعد از تمام شدن جنگ نشان میدهند.