اولین فیلم «موانا» یک فیلم همهچیز تمام است؛ از کاراکترهای بهیادماندنی گرفته، تا آهنگهای جذاب ساختهی لین منوئل میراندا؛ «موانا» (۲۰۱۶) یک فیلم خانوادگی فقط برای بچهها نیست، بلکه بزرگترها هم میتوانند از آن لذت ببرند. مهمتر از همه آخرش هم داستان را میبندد که ساخت یک دنباله برای آن را توجیه نمیکند. دیزنی اما بدون ریسک کردن، همان فرمول فیلم اول را دوباره در قسمت دوم تکرار کرده و باز با ماجرای موانا و دوستانش در اقیانوس طرفایم. البته با این تفاوت که آدمهای کاربلد فیلم اول، که از مهمترین عناصر کیفیت بالای آن بودند، روی «موانا ۲» کار نکردهاند. لین منوئل میراندا که مشغول ساخت موسیقی برای «موفاسا: شیرشاه» (Mufasa: The Lion King) بود، برای «موانا ۲» بازگردانده نشد. حتی جان ماسکر و ران کلمنتس، کارگردانانی که به جز «موانا»، برخی از بهترین و مهمترین فیلمهای تاریخ دیزنی را ساختهاند، از «پری دریایی کوچولو» گرفته، تا «علاءالدین»، «هرکول» و «سیاره گنج» در ساخت این دنباله حضور نداشتهاند.
فروش فیلم «موفاسا» در آمریکای شمالی و سومین هفته اکران به ۲۴ میلیون دلار رسید. این ماجراجویی خانوادگی و موزیکال درباره رهبر آینده سرزمین افتخار تاکنون ۱۶۸ میلیون دلار در داخل کشور و ۴۷۶ میلیون دلار در سطح جهانی فروش داشته است. این مبلغ پس از شروع اکران پرنوسان این فیلم در سینماها، فروش قابل توجهی است. اما تولید فیلم «موفاسا» بیش از ۲۰۰ میلیون دلار هزینه داشته است و از آنجایی که صاحبان سینماها نیمی از درآمد را دریافت میکنند، این فیلم برای توجیه هزینههایش باید در سال جدید به فروش خود در سینماها ادامه بدهد.
هرچند در سالهای اخیر شرایط جسمی نظام دوست، دشواریهایی را برای او به همراه آورده، اما این مسئله به هیچ عنوان محدودیتی برای او ایجاد نکرده و وی همچنان با قدرت و جسارت به فعالیتهای حرفهای خود در زمینهی هنر ادامه داده و در این مسیر به موفقیتهای چشمگیری هم دست یافته است.
در واقع بسیاری از انیمیشنهای کلاسیک دیزنی تاریکتر از آن چیزی هستند که طرفداران متوجه شدهاند. تصویری که از عشق در بسیاری از انیمیشنهای دیزنی میبینیم با واقعیت آنچه که هستند فاصلهی زیادی دارند. از «سفیدبرفی» (Snow white) بهعنوان اولین انیمیشن بلند دیزنی تا «موانا ۲» (Moana 2) که جدیدترین محصول این کمپانی است، چیزی که در ظاهر یک سفر جادویی در مورد توانمندسازی و ماجراجویی به نظرمیرسد، ممکن است جزئیات بسیار نگرانکنندهای در لایههای خود پنهان کرده باشد.
«یک درد واقعی» از فیلمهای تحسینشده سال ۲۰۲۴ بود. تا اینجا، نامزد چند جایزه در گلدن گلوب شده است و احتمالاً در اسکار هم مورد توجه قرار خواهد گرفت. برای اینکه با آن ارتباط برقرار کنیم، باید این حقیقت را که هالیوود چه در سینمای جریان اصلی و مستقل، در سالهای اخیر بیش از پیش به یهودیها و یهودیت میپردازد، کنار بگذاریم. اگر از این منظر فیلم را تماشا نکنیم، بهویژه با توجه به شرایط سیاسی فعلی جهان، از حرف اصلی آن دور میمانیم. با این حال، دو حقیقت را نباید نادیده بگیریم. ظالم همیشه منکر ظلم است و هر مظلومی، ظالم بعدی است. بنابراین، بحث بنیادین پرداختن به یهودیها و یهودیت و تمام تئوریهای توطئه درست یا نادرست را باید در نگاه به «یک درد واقعی» فراموش کرد و به قصه انسانی آیزنبرگ گوش داد.
به دلیل همین سمت و سوی روشنفکرانه، در لیست فیلمهای منتخب مجلهی فیلم کامنت در سال ۲۰۲۴، فیلمهایی حضور دارند که احتمالا نامی از آنها نشنیدهاید و به همین دلیل هم مهجور ماندهاند. این فیلمها گاهی حتی آثار مورد علاقهی جشنوارههای سرتاسر دنیا هم نبودهاند و با اکرانشان در آمریکا هم فروش چندانی با متر و معیارهای هالیوود نداشتند. اما «فیلم کامنتیها» به این شهرت دارند که سینما را نه به خاطر این چیزها، بلکه به خاطر جنبههای دیگری مانند ویژگیهای ساختارشکنانه یا توجه به یک آشنازدایی فرمال در اثر تحویل می گیرند، پس آنها نه تنها با آثار جریان روز و بازاری کاری ندارند، بلکه دقیقا به دنبال فیلمی هستند که عمدا از خروجیهای روزانهی کمپانیهای بزرگ فاصله بگیرد.