رایان رینولدز بازیگر کانادایی با بازی در نقشهای کمدی و اکشن شناخته میشود. او متولد سال ۱۹۷۶ در ونکوور کاناداست. رینولدز سال ۱۹۹۱ با بازی در یک سریال تلویزیونی به نام «پانزده» (Fifteen)، در کانادا سریال را با عنوان دیگری میشناسند، وارد دنیای بازیگری شد. او در ابتدا بیشتر در سریالهای تلویزیونی و فیلمهای مستقل بازی میکرد. اما با بازی در نقش مایکل برن در سریال «دو پسر و یک دختر» (Two Guys and a Girl) به شهرت رسید. این سریال از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱ پخش میشد و به رینولدز فرصت داد تا استعدادهای کمدی خود را نشان دهد.
عزتی برای اولین تجربه فیلمسازیاش آنچه را از سینما بیشتر بلد است ساخته است. یعنی سراغ ژانری رفته است که به عنوان بازیگر بیشترین تجربه را در آن دارد. البته او درام هم بازی کرده و خوب هم بازی کرده اما برای کارگردانی همانطور که خودش گفته دلش میخواسته فیلم سرگرمکننده بسازد، بنابراین به سراغ ژانر کمدی رفته است. اما نه کمدی خالی مبتنی بر شوخیهای خودش و یک پارتنر که معمولاً نقش دو ابله بدشانس/خوششانس را بازی میکنند. همان کمدی زوجمحور معروف که خود عزتی نمونههای زیادی از آن را در کارنامهاش دارد و طنزش بر اساس موقعیتهای کمدی و کمدی کلامی و فیزیکی شکل میگیرد. عزتی پا را نه یک قدم که چند قدم فراتر گذاشته و کمدی اکشن ساخته است. اینجا همان بخشی است که عزتی سینما میداند، لااقل در تجربه اول کارگردانیاش. الحق که در این بخش تلاش زیادی هم کرده و نتیجه هم گرفته، دستکم در سطح سینمای ایران. فیلمی ساخته پر از صحنه تعقیب و گریز که نتیجه نسبتاً مطلوبی هم گرفته فقط این میان یک چیز را فراموش کرده یا نادیده گرفته و آن قصه است.
شکست تجاری فیلم «کلاغ»، محاسبات اشتباه استودیوی سازنده را نشان میدهد که احتمالا فکر میکردند زمانش رسیده تا مجموعه را احیا کنند و مرگ براندون لی تاثیری بر نسخهی جدید نخواهد داشت. این در حالی است که تماشاگران نسخهی اصلی، آن را اثری مقدس میدانند و از اینکه ادامه پیدا کند یا بازسازی شود، نفرت دارند. در واقع کمتر کسی را پیدا میکنید که عاشق نسخهی اصلی باشد و بگوید برای تماشای بازسازی جدید هیجانزده است. از طرف دیگر، این مجموعه برای مخاطبان جوانی که با آن آشنایی ندارند، هیچ معنای خاصی ندارد، آنها احتمالا فیلم اصلی را ندیدهاند و داستان پشت آن را هم نمیدانند.
بار دیگر پاراگراف بالا را بخوانید؛ ژانر تاریخی تعریف خاص خودش را دارد و ژانر ماجراجویی تعریف ویژهی خودش را. یک فیلم میتواند تاریخی باشد اما ماجراجویی نه. به عنوان نمونه اثر درخشانی چون «مصائب ژاندارک» (The Passion Of Joan Of Arc) ساختهی کارل تئودور درایر که نامزد کسب عنوان بهترین فیلم ژانر تاریخی در طول تاریخ سینما است، اصلا اثری ماجراجویانه نیست و هیچ شخصی در آن از هیچ نقطهای به نقطهی دیگر جابه جا نمیشود یا اثری چون «بازگشت به آینده» (Back To The Future) و دنبالههایش با وجود آن که تمام ویژگیهای سینمای ماجراجویی را در اختیار دارند، اصلا تاریخی محسوب نمیشوند. پس اثری هم تاریخی است و هم ماجراجویی و باید در فهرست بهترین فیلمهای تاریخی ماجراجویی قرار بگیرد که ویژگیهای هر دو ژانر را توامان داشته باشد.
«افسانه خورشید و ماه» نخستین بار در سال ۲۰۱۲ از شبکهی امبیسی (MBC) قدیمیترین شبکهی تجاری و خصوصی کره جنوبی، هر هفته در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه روی آنتن تلویزیون رفت. معروفترین محصولات این شبکهی که آنها نیز از تلویزیون ایران نیز پخش شدهاند، سریالهای «افسانه جومونگ»، «افسانه دونگیی» و «فراری از قصر» هستند.
استنلی برای شکلگیری جهان فکری خلاق و متفکرانهی خود، بسیار ژرفنگر بود و با ریزبینی حساسیتبرانگیزی، تمام جزئیات را بررسی میکرد بلکه درنهایت فیلمهایش به اثری توصیفی بدل نشود. کوبریک طی دوران هنری خود، بارها لقب یک فیلمساز سرد و جدی را دریافت کرد که این امر تا حدی درست بود. اما از طرفی برخی اظهار دارند که هر تصوری مبنی بر اینکه این کارگردان به بازیگرانش دستور داده تا دیالوگها را کلمهبهکلمه بگویند، بیشک کاملا اشتباه است.
خندهدارترین فیلمهای کمدی مخصوص بزرگسالان میدانند که چگونه بدون اینکه اغرقآمیز باشند هیچ موضوعی را از دست ندهند، اما در عین حال سرگرمکننده و لذتبخش باقی بمانند. گاهی اوقات، این فیلمها ممکن است هوشمندانه یا ارجینال نباشند، اما مخاطبان را در طول فیلم به خنده وامیدارند. در حالی که فیلمهای کمدی فوقالعاده خندهدار فراوانی برای بزرگسالان وجود دارد، برخی به دلیل ماهیت پیشگامانه، وضعیت کلاسیک کالت یا تنها به خاطر خندهدار بودنشان برجسته هستند. در ادامه ۱۰ نمونه از این فیلمها را نام بردیم.
اگر به فیلمهای تجاری علاقه دارید، حتما رولاند امریش را میشناسید، او سال ۱۹۹۶ با «روز استقلال» در کانون توجه قرار گرفت، فیلمی که اگرچه پرفروش بود اما ضعفهای واضحی داشت. او دو سال بعد، «گودزیلا» را ساخت، یک فیلم فاجعهبار که امریش را نامزد چهار جایزهی تمشک طلایی کرد (بدترین بازسازی، بدترین کارگردانی، بدترین فیلم و بدترین فیلمنامه). او در سالهای بعدی، به ساخت آثار بزرگ اما بیکیفیت ادامه داد و آخرین شکست او، فیلم «سقوط ماه» (۲۰۲۲) با بازی هلی بری و پاتریک ویلسون است که با بودجهی هنگفت ۱۵۰ میلیون دلاری، به فروش ۶۷.۳ میلیون دلاری رسید و یکی از بدترین آثار سینمایی سال لقب گرفت.