چند سالی از آن دوران کودکی گذشت. دیگر «لوک خوششانس» چندان جدی نبود و سینما داشت جای آن کارتونهای درجه را میگرفت و مهم میشد. نسخهای ویدیویی از فیلم مفخم «پالپ فیکشن» جناب کوئنتین تارانتینو در دوران کرایه کردن فیلمها از ویدئو کلوپهای شهر وجود داشت که حسابی نفس را در سینه حبس میکرد و عطش را آرام میکرد. «پالپ فیکشن» از آن آثاری بود که راه به دوبله، آن هم در آن دوران نمیداد و نمیشد تصور کرد که دوبلهای از آن وجود داشته باشد؛ هنوز هم دوران سی دی و دی وی دی و زیرنویسها از راه نرسیده بود. اما باز هم مخاطب تشنه را فرامیخواند. چرا که همیشه میشد روی معجزهی آن بزرگان دوبلهی ایران حساب باز کرد که کاری میکنند، کارستان. کرده بودند؛ دوبلهی «پالپ فیکشن» تبدیل شد به پربازدیدترین فیلم عمر نگارنده. جایی بالاتر از «گوزنها»، جایی بالاتر از «اسب کهر را بنگر». همان فیلمهایی که آنها را آثار محبوبم از هنر هفتم خطاب میکنم.
مانند سالهای گذشته، امسال هم پنج فیلمساز، در بخش بهترین کارگردانی نامزد شدهاند که هر کدامشان سبک خاص خودشان را دارند. ما در این مقاله، آنها را رتبهبندی کردهایم اما نه بر اساس کارنامهی حرفهای آنها، بلکه بر اساس عملکردشان در آخرین فیلمی که تولید کردهاند. شاید نیازی به گفتن نباشد که چنین فهرستهایی سلیقهای هستند اما اگر فیلمهای مذکور را تماشا کردهاید، احتمالا موافق هستید که بعضی از آنها برای کسب جایزهی کارگردانی سزاوارتر هستند.
در میان بهیادماندنیترین انیمههای ۲۰۲۴ چندتایی فیلم کاملا جدید داریم، چند اقتباس و چند دنباله یا خلاصه که از حد انتظارات طرفداران هم بهتر ظاهر شدند. با اینکه تعداد انیمههای سینمایی ۲۰۲۴ آنقدر زیاد نیست، اما بهترین نمونههایشان اوج قابلیتهای صنعت انیمه را به نمایش گذاشتند. با توجه به اینکه دیگر انیمههای ۲۰۲۵ دارند یکی پس از دیگری از راه میرسند، الان وقت خوبی است تا مروری داشته باشیم بر بهترین انیمههای سینمایی سال میلادی گذشته.
فیلم «بریجیت جونز: دیوانه آن پسر» (Bridget Jones: Mad About the Boy) قسمت چهارم این مجموعه موفق شد رکورد سه فیلم قبلی را بزند و رکورد پرفروشترین فیلم کمدی عاشقانه در هفته اول را در بریتانیا به نام خود ثبت کند؛ یک سری رکوردهای دیگر را هم که پیش از این در بریتانیا به نام «اوپنهایمر» و «باربی» ثبت شده بود، بشکند. این برای یک فرنچایز بیست و پنج ساله که شخصیتهای اصلیاش پا به سن گذاشتهاند و یکیشان هم در جهان قصه از دنیا رفته است، موفقیت درخور توجهی است. بهخصوص که وضعیت فرنچایزهای شاخص هالیوود با دنبالهها، بازسازیها و بازراهاندازیها و تمام دوبارهها هم در گیشه هم پیش منتقدان وخیم است. فیلمهای «بریجیت جونز» حتی همین آخری که به هیچ وجه در حد و اندازه قسمت اول و حتی دوم ظاهر نمیشود هم از منتقدان بازخورد نسبتاً خوبی گرفتهاند.
تعداد فیلمهای طولانی افزایش یافته است که هم میتواند اتفاق مثبتی باشد و هم منفی. با وجود این، قابل درک است که چرا بسیاری از سینمادوستان، نسبت به این آثار سینمایی انتقاد دارند زیرا نمیخواهند حدود سه یا چهار ساعت از زمان خود را صرف تماشای یک فیلم کنند. بعضی از این فیلمها، قابل دفاع هستند، مدت زمان طولانی خود را درست و در راستای داستانگویی استفاده میکنند اما بعضی دیگر، تا حدودی سوالبرانگیز هستند.
اولین فیلم این مجموعه سال 1980 منتشر شد و جدیدترین قسمت آن هم سال 2024 از راه رسید، یعنی شش فیلم در طول 35 سال! و البته اکثرشان هم فیلم کوتاه هستند (4 فیلم کوتاه و 2 فیلم بلند). کمدی خاص مجموعه در همهی نسخهها به چشم میخورد و همهی آنها قابل دفاع هستند اما به بعضی از نسخهها اندکی انتقاد وارد است.
واقعیت امر این است که اساسا چیزی آزاردهندهتر از متد اکتینگ وجود ندارد. این روش اغلب میطلبد که بازیگران بین برداشت ها و یا حتی در کل طول مراحل تولید در نقش خود باقی بمانند، اما تا زمانی که آنها این را برای بیشتر کار و صرفا برای خودشان نگه دارند، بهای اندکی برای یک نقشآفرینی استادانه میپردازند. اما بازیگرانی هستند که ناچارا در این کار زیادی افراط میکنند. مثالهایی سرگرمکننده و در عین حال محجوب از این روش وجود دارد مثل مارلون براندو که لباسی زنانه را به تن میکند تا نقش کاراکتری در یک انیمیشن را بازی کند که حتی رنگ پرده سینما را هم به خود ندید اما مثالی نفرتانگیز از این روش، شیا لابوف است که برای بازی در فیلم «خشم» محصول ۲۰۱۴، از حمامرفتن امتناع میکند، دندان خود را بیرون میکشد، روی صورتش زخم میاندازد و مسیحی میشود.