چه در داستان الکساندر دوما و چه در فیلم حال حاضر، موضوع اصلی تقابل بین عشق و نفرت و مرز باریک میان آنها است. سازندگان تلاش کردهاند عظمت رویدادهای برابر شخصیتها را به دقت به تصویر بکشند تا من و شمای مخاطب از پس نمایش این همه تلخکامی روا شده به آنها به راهی برای درک روان رنجور آنها برسیم و از پس این درک برای فهم تصمیمات تک تکشان راهی پیدا کنیم. نکته این که کارگردانان فیلم به درستی فهمیدهاند تک تک شخصیتهای رمان الکساندر دوما در نهایت قربانی هستند؛ حال یکی سالهای بسیاری را در سیاه چال گذرانده و دیگری ممکن است قربانی طمع قدرت و حرص ثروت شده باشد و خودش نداند. درست ساخته شدن همین سمت و سوی قربانی شخصیتها یکی از دستاوردهای کارگردانان اثر است.
فیلم خانوادگی «مرد سگی» درباره یک افسر پلیس است که حین ماموریت آسیب میبیند و سرِ سگِ وفادارش را به او پیوند میزنند. این فیلم هفته گذشته 13.7 میلیون دلار در 3887 سینما در آمریکای شمالی فروخت. این میزان فروش بلیت، 62 درصد نسبت به افتتاحیه 36 میلیون دلاریاش و از پیشبینیهای هفته دوم که بین 19 تا 22 میلیون دلار تخمین زده شده بود کمتر است. تا کنون «مرد سگی» در داخل کشور 54.1 میلیون دلار و در سطح جهانی 66 میلیون فروخته و این در حالی است که بودجه تولید آن تنها 40 میلیون دلار بوده است.
همانطور که قبلا هم اشاره کردیم، شرورهای سینمایی 2024 شاید جذاب باشند اما اغلب برای اینکه فرصتی برای زورآزمایی داشته باشند، باید در مقابل یک قهرمان قدرتمند قرار بگیرند. این قهرمانان انگیزههای متفاوتی را دنبال میکنند، برخی دنبال انتقام هستند و برخی دیگر به دنبال رستگاری، اما در پایان، به جای خودشان، به جهان و آدمهای اطرافشان فکر میکنند و میتوانند الهامبخش دیگران باشند.
با اینکه در سال ۱۹۴۱ با فیلم کلاسیک جرج وگنر، «مرد گرگنما» (The Wolf Man)، بالاخره این هیولا هم توانست طرفدارانی پیدا کند، اما حتی برای این فیلم هم یک دنبالهی مستقیم ساخته نشد؛ بلکه گرگینهی «مرد گرگنما» در فیلمهای آیندهی یونیورسال در کنار هیولاهای دیگر قرار گرفت؛ مثل «فرانکنشتاین با مرد گرگنما ملاقات میکند» (Frankenstein Meets the Wolf Man) یا «ابوت و کاستلو با فرانکنشتاین ملاقات میکنند» (Abbott and Costello Meet Frankenstein). انگار گرگینهها آنقدر در چشم عموم مخاطبان جذابیت نداشتند که استودیوها بخواهند یک فرنچایز کامل را به آنها اختصاص دهند؛ درحالی که فیلمهای گرگینهای پتانسیل آن را دارند که در میان بهترین فیلمهای ترسناک تمام ادوار جا داشته باشند.
«تاسیان» در گویش گیلکی به معنای حالتی است که به خاطر نبودن کسی به انسان دست میدهد. این واژه بیانگر دلتنگی، غم و اندوهی است که از دوری یا فقدان یک عزیز ناشی میشود. تاسیان میتواند احساسی مانند بیقراری، سوت و کور شدن، یا حالتی را که دست و دل به هیچ کاری نمیرود، توصیف کند. در واقع، این کلمه به حس غمی اشاره دارد که در اولین غروب پس از رفتن یک عزیز یا مهمان از خانه به انسان دست میدهد. سریال جدید تینا پاکروان هم چنانچه از خط داستانیاش پیداست، قرار است درباره یک داستان عاشقانه ممنوعه یا در سطحی گستردهتر اندوه از دست رفتن شکوه. تینا پاکروان بعد از تجربه نبستاً موفقش در سریال «خاتون» در پرداختن به یک دوره و واقعه تاریخی حقیقی در تاریخ معاصر ایران، یک بار دیگر به تاریخ معاصر ایران رجوع کرده و البته دوره زمانی نزدیکتری را برای روایت قصهاش انتخاب کرده است. سریال «تاسیان» داستانی عاشقانه را در دهه پنجاه شمسی روایت میکند. داستان از مهر ۱۳۵۶ شروع میشود و تمرکز آن بر عشقی است که بین یک ساواکی به نام امیر و دختر جوانی به نام شیرین شکل میگیرد.
درست مانند لباس لیسا سیمپسون که به شکل یک توپ بدمینتون است یا ترکیب پیراهن سفید و شلوار سبز پیتر گریفین در سریال «مرد خانواده» (Family Man) و حتی شخصیتهای ایرانی مثل کلاه قرمزی، تمامشان همیشه لباسهای تکراری میپوشند. اما چرا اینطور است؟ پاسخ بسیار منطقیتر از آن چیزی است که فکرش را میکنید و ترفندی است که از شخصیتهای بنیادین و محبوب انیمیشنهای اولیه نشات میگیرد.
شخصیتهای سریال به دو دسته خیر و شر تقسیم میشوند. فضا همان فضای مشابه خیر و شر افراطی را دارد که در بسیاری از درامهای پلیسی، جنایی و معمایی شبکه نمایش خانگی شاهد آن هستیم. اینجا دسته شر یک هولدینگ بزرگ به سرکردگی شخصیتی به نام فریبرز ثابت با بازی شهاب حسینی و دوست و دستیارش (امین حیایی) است که ظاهراً هم روی نابغهها و پروژههای خاص (اینجا نرمافزار الگوریتمی برای سرمایه گذاری و کسب سود در بازارهای مالی) سرمایهگذاری میکند هم قاچاق مواد مخدر. یک دسته شر دیگر هم وجود دارد که بخش قمهکشی و نزولخواری قصه به آن مربوط است. همان فضای آشنای درامهای شبکه نمایش خانگی. آدمبدههای قصه ثروتمندند و طبعاً در فساد فرو رفتهاند و آدم خوبهای قصه دستخالی و بیکساند و به زودی قرار است به فنا بروند. چنین خط داستانیای را پیش از این در سریالهای دیگر شبکه نمایش خانگی باز هم با محوریت یک شخصیت دختر جوان خوشآتیه و باهوش دیدهایم. البته اینجا ما یک زن نابغه طرفیم که معصومیتش نه از نادانی و بیتجربگی که از پاکی و اخلاقگرایی است.