وقتی خبر رسید که فصل ۲ این سریال قرار است فصل آخر باشد و سریالهای دیگر «لیگ آو لجندز» قرار است به بخشهای مختلف دنیای رونترا بپردازد، انتظارها بیشتر هم شد. اساساً سازندگان سریال باید در عرض ۹ اپیزود، داستانی را که در فصل اول بهشکلی بینقص زمینهسازی شده بود، به سرانجام میرساندند.
اینکه انیمه چیست شاید نیازی به توضیح اضافه نداشته باشد اما در بهترین انیمههای پسا آخرالزمانی ژاپنی معمولا آثار و پیامدهای بمب هستهای، شیوع بیماریهای همهگیر، فروپاشی محیط زیست، یا فاجعههای تکنولوژیک، مثل قدرت گرفتن هوش مصنوعی، نشاسن داده میشوند که به نابودی دنیا یا اصطلاحا آخرالزمان میانجامند. از جملهی این انیمههای پسا آخرالزمانی عناوین برجستهای مثل «حمله به تایتان» (Attack on Titan) را داریم که بشریت را در دنیای آخرالزمانی نشان میدهد که قدرت خود را در برابر تایتانهای غولپیکر میسنجند. شاید حتی سرزمین محصور در دیوارهای غیرقابل نفوذ (البته نه برای همیشه) یادآور دوران قرنطینهای باشند که خودمان از سر گذراندیم. در انیمههایی مثل «ارگو پراکسی» (Ergo Proxy) و «سایکو-پس» (Psycho-Pass) به رابطهی خطرناک بین انسانیت و تکنولوژی در یک جهان پسا آخرالزمانی پی میبریم که بهویژه در زمانی که با پیشرفت هوش مصنوعی و دولتهای کنترلگر دست و پنجه نرم میکنیم، نموداری از جهان بیرون است. انیمهای مثل «ژاپن غرق میشود: ۲۰۲۰» (Japan Sinks: 2020) نگاهی واقعبینانه و هشداردهنده به چگونگی از هم پاشیدن سریع نظم اجتماعی در اثر بلایای طبیعی ارائه میدهد که با توجه به گرمایش جهانی و آب شدن یخهای قطبی، چندان دور از ذهن به نظر نمیرسد. خلاصه، در هر یک از این انیمهها نشانههایی از دنیای خودمان هم پیدا میشود که همذاتپنداری با آنها را راحت میکند.
این فیلم همچنین بزرگترین افتتاحیه پنج روزه تاریخ را به نام خود ثبت کرد و از فیلم موفق «برادران سوپر ماریو» (The Super Mario Bros. Movie) با ۲۰۵.۶ میلیون دلار در سال ۲۰۲۳ پیشی گرفت. افتتاحیه سهروزه این فیلم با ۱۳۵.۵ میلیون دلار، بهترین شروع برای والت دیزنی در مقابل «یخزده ۲» با ۱۳۰.۲ میلیون دلار در هفته قبل از شکرگزاری است. فروش انیمیشن «موآنا ۲» بسیار بالاتر از برآوردهای اولیه ۱۳۵ تا ۱۴۵ میلیون دلاری بود.
فیلم درباره رابطه آلموت و توبایاس است، با اسپانسری کارخانه کورنفلکس ویتاباکس و تبلیغ آشپزی باوارین که شکل لوکس و میتوان گفت نسبتاً تازهای از آشپزی در سینمای هالیوود است. چون اینجا و آنجا در سینما و تلویزیون، همین فضای سرد و خیلی مینیمال آشپزی دیده میشود. «ما در زمان زندگی میکنیم» از این لحاظ به شدت یادآور سریال محبوب دو سال اخیر «خرس» (The Bear) است که در دو سال گذشته جوایز امی را درو کرده است. آلموت با بازی فلورانس پیو، اسکیتبازِ حرفهای و مقامآورده سابق و آشپز باوارینِ موفق و مصممِ امروز است که در روز طلاق توبایاس، کارمند ویتاباکس بر اثر یک تصادف اتومبیل آشنا میشود. این تصادف منجر به رابطهای عاطفی میشود که بر خلاف کلیشههای معمول مردش خواهان پایداری رابطه عاطفی و زنش بیشتر درگیر زندگی حرفهای است و تا انتها هم درگیرش میماند.
برخی از دوستداران سریال ممکن است با خویشتنداری بیشتری به پرسش پاسخ دهند و بگویند که یکی دو فصل انتهایی در قوارههای فصلهای آغازین که شاهکارهایی بیبدیلاند، نیست. برای این موضوع هم عموما دلایل مشابهی ذکر میشود که مهمترین آنها کوتاهی جرج آر. آر. مارتین در اتمام کتاب «ترانه آتش و یخ» است. این دوستداران سریال چنین استدلال میکنند که به دلیل عدم وجود متریال داستانی کافی سریال در فصول انتهایی به چنین وضعیتی دچار شده اما آیا واقعا این گفته صحیح است و فقط باید همه تقصیرها را گردن مارتین انداخت؟ آیا نباید پذیرفت که ان ایرادها در فصول ابتدایی هم وجود داشت اما بنا به دلایل دیگری به چشم نمیآمد یا به شکلی بدبینانه مخاطب دلباخته به فضای سرد و بیروح وستروس دوست نداشت آنها را ببیند؟ حتی میتوان بدبینانهتر به قضیه نگاه کرد و گفت که آیا مخاطب به دلیل مرعوب شدن توسط سازندگان این ایرادها را نمیدید؟