جنگ ستارگان یکی از موفق‌ترین و عظیم‌ترین فرنچایزهای دنیای سرگرمی است که بیش از یک دوجین فیلم و سریال برایش ساخته شده و هنوز به انتها نرسیده. فیلم‌ها و سریال‌ها و انیمیشن‌ها و بازی‌های کامپیوتری متعددی در جهان جنگ ستارگان ساخته شده و همچنان می‌شوند. بخشی از این موفقیت مثال‌زدنی مدیون لحظه‌هایی تکان‌دهنده و هیجان‌انگیز است که تماشاگران را با دیدنشان شگفت‌زده و غافلگیر کردند. لحظاتی ماندگار که در حافظه‌ی جمعی سینمادوستان ثبت شده و هرگز فراموش نخواهد شد.

  • ۱۱ فیلم جنگ ستارگان از بهترین تا بدترین
  • ۱۴ لحظه‌ی تکان‌دهنده در فیلم‌های DC که همه را غافلگیر کردند
  • ۱۲ لحظه‌ی تکان‌دهنده در فیلم‌های مارول که همه را غافلگیر کردند

بعضی از این لحظه‌ها موقعیت‌هایی ظریف و کوچک بودند، برخی دیگر عظیم و حماسی و خیره‌کننده. این لحظه‌ها و موقعیت‌ها هم به خود فیلم‌ها هویت و شکل بخشیدند و هم جهان جنگ ستارگان را به چیزی که الان می‌شناسیم تبدیل کردند و برای همیشه در یاد و خاطره‌ی هواداران ماندگار شدند. هوادارانی که نمی‌توانند از جنگ ستارگان و لحظه‌های ماندگارش دل بکنند و بارها و بارها مرورشان می‌کنند.

تعداد لحظه‌های تکان‌دهنده و به‌یادماندنی فیلم‌های جنگ ستارگان به حدی زیاد است که نمی‌توانیم تمام آن‌ها را در یک فهرست بیاوریم. راستش خود فیلم امپراتوری ضربه می‌زند آن‌قدر لحظه‌ی ماندگار و جذاب دارد که می‌تواند یک لیست را به تنهایی پر کند. برای همین در این فهرست سعی کرده‌ایم تعدادی از لحظه‌های ماندگار را در فیلم‌های جنگ ستارگان انتخاب کنیم و با یادآوری آن‌ها لذت ببریم.

۱. ورود دارث ماول – جنگ ستارگان اپیزود ۱: تهدید شبح ( Star Wars Episode I – The Phantom Menace)

نمایی از فیلم جنگ ستارگان تهدید شبح

بسیاری از هواداران جنگ ستارگان با فیلم تهدید شبح مشکلاتی اساسی دارند و به هیچ طریقی نمی‌توانند با آن کنار بیایند، اما در این فیلم محصول سال ۱۹۹۹ لحظه‌ای وجود دارد که حتی سخت‌گیرترین طرفداران جنگ ستارگان هم از آن راضی هستند و با دیدنش هیجان‌زده می‌شوند؛ لحظه‌ی ورود دارث ماول به صحنه. این لحظه که با موسیقی شنیدنی و تأثیرگذار جان ویلیامز (قطعه‌ی Duel of the Fates) رنگ‌وبویی حماسی به خودش گرفته، به هواداران جنگ ستارگان فرصت داد تا به تماشای مبارزه‌ای نفس‌گیر بین یک جدای و یک سیث بنشینند. مبارزه‌ای پر افت‌وخیز و تماشایی که نفس همه را در سینه حبس کرد.

استاد جدای کوای‌گان جین (لیام نیسون) و شاگردش اوبی‌وان کنوبی (ایوان مک‌گرگور) برای نجات سیاره‌ی نابو بازمی‌گردند و در این صحنه با دارث ماول روبه‌رو می‌شوند. موسیقی حس‌وحالی هراس‌انگیز به خودش می‌گیرد و وقتی دارث ماول لایت‌سیبرش را در می‌آورد نوای گروه کُر تهدید‌آمیزی شنیده می‌شود. در همین لحظه است که دارث ماول لایت‌سیبرش را روشن می‌کند و می‌بینیم که دو لیزر از دو طرفش بیرون می‌زند. تماشاگرانی که تا آن لحظه یک لایت‌سیبر دوطرفه ندیده بودند در بهت و شگفتی به تصاویر پیش چشمانشان خیره شدند.

این صحنه با مهارتی مثال‌زدنی اجرا شده و واقعا باشکوه به نظر می‌رسد. موسیقی، جلوه‌های بصری، طراحی لباس، زمان‌بندی اتفاق‌ها و نقش‌آفرینی بازیگران همگی به بهترین شکل ممکن کنار هم قرار گرفته‌‌اند تا یکی از تکان‌دهنده‌ترین لحظه‌های کل فیلم خلق شود. تازه این را هم در نظر بگیرید که این لحظه تنها آغاز یکی از تماشایی‌ترین نبردهای لایت‌سیبری در دنیای جنگ ستارگان است و هواداران بعد از تجربه‌ی آن وارد یک نبرد بی‌نظیر می‌شوند.

۲. شوالیه‌های جدای به کمک اوبی‌وان و آناکین آمدند  – جنگ ستارگان اپیزود ۲: حمله‌ی کلون‌ها ( Star Wars Episode II – Attack of the Clones)

نمایی از فیلم جنگ ستارگان حمله‌ی کلون‌ها

بعد از سه‌گانه‌ی اصلی جنگ ستارگان جورج لوکاس، خیلی از هواداران مشتاق بودند ببینند دوران اوج جدای‌ها چگونه بوده. دلشان می‌خواست جوانی‌های بن کنوبی و یودا را ببینند و بفهمند زندگی در کهکشانی با صدها یا هزاران جدای فعال و قدرتمند چه شکلی بوده است. در قسمت اول سه‌گانه‌ی جدید یعنی تهدید شبح اشاراتی به این قضیه شده بود، ولی هواداران جنگ ستارگان پاسخ اصلی‌اشان را در اپیزود دوم و حمله‌ی کلون‌ها گرفتند.

سوء قصدی به جان سناتور پادمه آمیدالا می‌شود و آناکین اسکا‌ی‌واکر و اوبی‌وان کنوبی برای پیدا کردن مسببین این ماجرا تحقیقات گسترده‌ای ترتیب می‌دهند و بیشتر زمان نیمه‌ی اول فیلم هم صرف همین ماجرا می‌شود. تا اینکه در جایی از داستان آناکین و اوبی‌وان و پادمه در یک زمین مبارزه‌ی غبارآلود واقع در سیاره‌ی جیونوسیس اسیر می‌شوند و حالا باید برای نجات جانشان تلاش کنند. کونت دوکو با کمک ارتش رُباتی جدایی‌طلبش آن‌ها را به اسارت گرفته‌ و حالا مثل گلادیاتورها جلو چشمان بی‌شمار تماشاگر قرار داده و موجودات و هیولاهایی ترسناک به جانشان انداخته. با اینکه این دو جدای قهرمان و پادمه از پس همه چیز برمی‌آیند و پیش از آنکه اتفاق ناگواری بیفتد خودشان را آزاد می‌کنند، ولی خیلی زود مشخص می‌شود که قرار نیست از آنجا زنده بیرون بیایند. سپس آن اتفاق هیجان‌انگیز و توفانی رخ می‌دهد.

میس ویندو (ساموئل ال جکسون) که از استادان جدای است پشت سر کونت دوکو (کریستوفر لی) ظاهر می‌شود و لایت‌سیبر ارغوانی رنگش را روشن می‌کند، و ناگهان می‌بینیم که سرتاسر استادیوم مبارزه را صدها شوالیه‌ی جدای احاطه کرده‌اند. تصویری شگفت‌انگیز که تماشاگر را حیرت‌زده می‌کند. در نهایت هم مبارزه‌ای تماشایی و خیره‌کننده در می‌گیرد که انتظار مخاطب را حسابی برآورده می‌کند. بعد از این همه سال، هواداران جنگ ستارگان سرانجام موفق شدند قدرت جدای‌ها را با چشمان خودشان ببینند.

۳. فرمان ۶۶ – جنگ ستارگان اپیزود ۳: انتقام سیث (Star Wars: Episode III – Revenge of the Sith)

نمایی از فیلم جنگ ستارگان انتقام سیث

تمام لحظه‌های تکان‌دهنده‌ی جنگ ستارگان هیجان‌انگیز نیستند، بعضی‌ها به‌غایت غم‌انگیز و تراژیک‌اند. آناکین اسکای‌واکر که برای نجات جان همسرش می‌خواهد قدرت جلوگیری از مرگ را داشته باشد، حالا به سمت تاریک نیرو کشیده شده و با دارث سیدیوس بیعت می‌کند. او که کاملا تحت تأثیر بخش تاریک قرار گرفته، به معبد جدای‌ها حمله می‌کند و هم‌زمان پالپاتین به ارتش کلون‌هایش دستور می‌دهد که فرمان ۶۶ را اجرا کنند.

در ادامه یک فصل مونتاژی تکان‌دهنده و مهیب می‌بینیم که عالی و تأثیرگذار اجرا شده. در سراسر کهکشان، کلون‌ها که به نظر می‌رسید دوست و متحد هستند، طی خیانتی دردناک جدای‌ها را نابود می‌کنند و از بین می‌برند و موسیقی دلهره‌آور جان ویلیامز هم صحنه را به کمال خودش می‌رساند. استادها و پیش‌کسوت‌های جدای یکی پس از دیگری کشته می‌شوند و ما در بهت و شگفتی به تماشای پایان یک دوران پرافتخار می‌نشینیم.

جدای‌ها شکست می‌خورند، نیروی پلیدی و تاریکی پیروز می‌شود، و لحظه‌هایی می‌بینیم که قلبمان را به درد می‌آورند.

۴. نمای افتتاحیه – جنگ ستارگان اپیزود ۴: امیدی تازه (Star Wars: Episode IV – A New Hope)

نمایی از فیلم جنگ ستارگان امیدی تازه

امیدی تازه فیلمی بود که جهان جنگ ستارگان را به جهانیان معرفی کرد و سنگ بنای این سفر پرماجرای بی‌انتها را گذاشت. اولین فیلم جنگ ستارگان از همان زمان اکرانش با محبوبیتی فراگیر و مهارناپذیر روبه‌رو شد و همه فهمیدند که این فیلم قرار است تا سال‌ها بعد در ذهن و خاطره‌ی هوادارانش زنده بماند. جنگ ستارگان: امیدی تازه پر است از صحنه‌ها و لحظه‌های تأثیرگذار و زیبا و تکان‌دهنده، ولی همه می‌دانیم که یکی از لحظه‌هایش بیشتر از بقیه به چشم می‌آید و جایگاه ویژه‌ای در قلب هواداران دارد.

لحظه‌ی مورد نظر ما در فصل نهایی و مبارزه‌ برای نابودی ستاره‌ی مرگ نیست، یا جایی که اولین بار دارث ویدر را می‌بینیم. تک‌تک این لحظات به‌یادماندنی و خیره‌کننده هستند، ولی لحظه‌ی تاریخی این فرنچایز غول‌آسا همان نمای ابتدایی آن است. اولین تصویری که مردم سراسر جهان از دنیای جنگ ستارگان دیدند، لحظه‌ای که فوری توجه همه را به خودش جلب کرد و حماسه‌ای را به راه انداخت که هنوز هم تمام نشده و احتمالا هرگز تمام نخواهد شد.

چند ثانیه بعد از اینکه نوشته‌های ابتدای فیلم تمام می‌شوند، دوربین سمت پایین می‌آید و دو قمر و یک سیاره را که زیر آن‌ها قرار گرفته نمایان می‌کند. سفینه‌ای کوچک از سمت راست وارد قاب می‌شود و سمت سیاره پرواز می‌کند، سپس سفینه‌ای بزرگ و غول‌آسا در پی آن می‌آید و به نظر می‌رسد آن‌قدر عظیم و مهیب است که هر چه جلو می‌رود تمام نمی‌شود و نمی‌‌دانیم انتهایش کجاست.

بیش از ۱۰ ثانیه طول می‌کشد تا این سفینه تمام‌وکمال وارد قاب شود و ما با دیدنش می‌فهمیم که نیروی نظامی مقتدر و شکست‌ناپذیری هدایت آن را بر عهده گرفته. با همین نما حساب کار دستمان می‌آید و فیلم به ما می‌گوید امپراتوری شرور و پلید داستان شوخی‌بردار نیست و نیروی مقاومت شانس زیادی در مقابلش ندارد.

۵. من پدرت هستم – جنگ ستارگان اپیزود ۵: امپراتوری ضربه می‌زند (The Empire Strikes Back)

نمایی از فیلم جنگ ستارگان امپراتوری ضربه می‌زند

این صحنه یکی از معروف‌ترین غافلگیری‌های تاریخ داستان‌گویی است و تأثیرگذاریش محدود به سینما نمی‌شود. لوک اسکای‌واکر برای نجات دوستانش از دست دارث ویدر به شهر ابری می‌رود ولی ناخواسته در دام سیث لرد می‌افتد. بعد از یک مبارزه‌ی پرتنش و نفس‌گیر، دارث ویدر دست لوک را قطع می‌کند و این جدای جوان مستأصل و درمانده می‌شود. دارث ویدر از لوک می‌خواهد که به او بپیوندد و وقتی لوک دست رد به این درخواست می‌زند، ویدر بزرگ‌ترین رازش را افشا می‌کند.

اینجاست که می‌فهمیم دارث ویدر پدر لوک را نکشته، او به لوک می‌گوید: «نه، من پدرت هستم». هیچ‌کس بعد از تماشای فیلم قبلی انتظار چنین لحظه‌ای را نداشت. کسانی که فیلم را روی پرده دیدند با تجربه‌ای شگفت‌انگیز و تکرارنشدنی مواجه شدند، تجربه‌ای که برای همیشه در خاطره‌اشان ثبت شد و به خاطر آن امپراتوری ضربه می‌زند را بهترین فیلم جنگ ستارگان می‌دانند.

این لحظه به‌قدری مشهور و معروف و شناخته‌شده‌ است که تقریبا تمام دنیا درباره‌اش می‌دانند. فرقی ندارد هوادار جنگ ستارگان هستید یا از کسانی هستید که حتی یک فریم از آثارش را هم ندیده‌اند، همه درباره‌ی این صحنه‌ می‌دانند.

۶. هان سولو در کربونایت منجمد شد –  اپیزود ۵: امپراتوری ضربه می‌زند

نمایی از فیلم جنگ ستارگان

افشاگری مهم دارث ویدر لحظه‌ای بزرگ و اساسی در تاریخ جنگ ستارگان است، ولی تنها صحنه‌ی تأثیرگذار و تکان‌دهنده‌ی امپراتوری ضربه می‌زند نیست. اپیزود پنجم درست نقطه‌ی مقابل امیدی تازه بود. امیدی تازه درام و تنش و هیجان داشت و قهرمان‌ها را تا مرز موقعیت‌های مرگ‌بار و خطیر می‌کشاند، ولی همیشه می‌دانستیم در نهایت پیروز می‌شوند و اتفاقی برایشان نمی‌افتد.

وقتی امپراتوری ضربه می‌زند اکران شد، خیلی‌ها فکر می‌کردند این فیلم هم با ساختاری مشابه روایت می‌شود و انتظار همان مدل را داشتند، غافل از اینکه در این قسمت آدم خوب‌ها قرار نبود مدام برنده شوند و پیروز میدان باشند. وقتی هان سولو را در کربونایت منجمد کردند شکستی به نیروی خیر و مثبت ماجرا تحمیل شد،  و وقتی دارث ویدر دست لوک را قطع کرد شکستی دیگر دیدیم. در پایان این قسمت،‌ قهرمان‌های داستان دست از پا درازتر از مهلکه گریختند ولی هان در کربونایت منجمد ماند تا با سرنوشتی دردناک‌تر از مرگ دست‌وپنجه نرم کند.

تماشاگران با دیدن عنوان فیلم حدس می‌زدند که امپراتوری بالاخره «ضربه می‌زند»، ولی فکرش را هم نمی‌کردند که این ضربه‌ها و حملات موفقیت‌آمیز باشند و قهرمان‌های ما را در موضع ضعف قرار دهند. به همین دلیل است که با دیدن هان سولوی منجمد این‌قدر غافلگیر می‌شویم و به نظرمان اتفاقی غیرمنتظره می‌آید. در پایان فیلم می‌فهمیدیم که امپراتوری پیروز شده است و شخصیت محبوب و باهوش و بذله‌گوی‌ ما به اسارت در آمده.

۷. امپراتور تمام قدرتش را به رخ کشید-  اپیزود ۶: بازگشت جدای (Star Wars: Episode VI – Return of the Jedi)

نمایی از فیلم جنگ ستارگان

نیروی مقاومت در میانه‌ی آخرین تلاش‌هایش است تا امپراتوری را برای همیشه نابود کند. پرنسس لیا حمله‌ای زمینی ترتیب می‌دهد تا سپر ستاره‌ی مرگ را نابود کنند، هم‌زمان حملاتی هوایی سمت خود ایستگاه فضایی در جریان است. در همین حین لوک اسکای‌واکر یک‌بار برای همیشه مقابل دارث ویدر می‌ایستد.

نکته‌ی عجیبش اینجاست که به نظر می‌رسد تمام نقشه‌هایشان دارد جواب می‌دهد. هان سولو و چویی ژنراتور سپر را منفجر می‌کنند، و لوک هم در نهایت موفق می‌شود بدون اینکه سمت بخش تاریک نیرو کشیده شود پدرش را شکست دهد و سفینه‌های نیروی مقاومت با سرعت می‌تازند تا رآکتور اصلی ستاره‌ی مرگ را نابود کنند. به نظر می‌رسد روزهای امپراتوری به پایان خودش رسیده است.

سپس پالپاتین از روی صندلیش بلند می‌شود. ارباب تاریکی حقیقی سیث به میدان می‌آید و به محض اینکه تمام قدرت بخش تاریک نیرو را رها می‌کند تا روی سر لوک اسکای‌واکرِ بی‌دفاع هوار شود، هر چه امید داشتیم از بین می‌رود. رعدهایی از نیرو – چیزی که هواداران جنگ ستارگان تا آن لحظه نمی‌دانستند ممکن است – از سرانگشتان پالپاتین جاری می‌شود و جِدای جوان در حالی که از درد به خودش می‌پیچد روی زمین می‌افتد. حالا دارث سیدیوس تمام قدرتش را به رخ می‌کشد و آن را روی لوک سرازیر می‌کند.

۸. مرگ یک افسانه – جنگ ستارگان اپیزود ۷: نیرو برمی‌خیزد (Star Wars: Episode VII – The Force Awakens)

نمایی از فیلم جنگ ستارگان نیرو برمی‌خیزد

بعد از گذشت بیش از ۳۰ سال، بازیگران اصلی جنگ ستارگان قرار بود سرانجام به سینماها بازگردند و هان سولو گل‌ سرسبدشان بود. هان سولو با بازی هریسون فورد افسانه‌ای یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های کل فرنچایز جنگ ستارگان است و بازگشت او به صحنه اصلی‌ترین نکته‌ی تبلیغات نیرو بر می‌خیزد بود. اما همان‌طور که لوک در قسمت بعدی می‌گوید، «اوضاع قرار نیست جوری که فکر می‌کنی پیش بره».

در این فیلم متوجه می‌شویم که هان و لیا بین قسمت ۶ و ۷ با هم ازدواج کرده‌اند و پسری به نام بن دارند، پسری که تحت آموزش‌های لوک قرار گرفت تا از شوالیه‌های جدای شود. اما بن بعد از اینکه با پیشوای عالی محفل یکم یعنی اسنوک ملاقات می‌کند، تصمیم می‌گیرد سمت بخش تاریک نیرو قدم بر دارد و راهش از آن‌ها جدا می‌شود و در نهایت هم نام خودش را کایلو رن می‌گذارد.

در پرده‌ی سوم فیلم، هان سرانجام با پسر دلبندش رو در رو می‌شود و از او خواهش می‌کند که به خانه بازگردد. بعد از یک گفت‌وگوی کوتاه و احساسی، کایلو رن از پدرش تقاضای کمک می‌کند. ولی بعد لایت‌سیبرش را بالا می‌آورد و لیزر آن را در سینه‌ی پدرش می‌زند و بدن بی‌جان هان سولو به اعماق گودال زیر پایشان سقوط می‌کند. چوباکا و ری فریادی از سر خشم و درد و اندوه می‌کشند و ژنرال لیا اورگانا غم این فقدان را از آنسوی کهکشان حس می‌کند. پایانی تکان‌دهنده برای یکی از معروف‌ترین و محبوب‌ترین شخصیت‌های تاریخ سینما.

۹. آخرین حرکت لوک – جنگ ستارگان اپیزود ۸: آخرین جدای (Star Wars: Episode VIII – The Last Jedi)

نمایی از فیلم جنگ ستارگان آخرین جدای

از زمان بازگشت جدای، هواداران جنگ ستارگان به‌شدت مشتاق بودند تا لوک اسکای‌واکر را بار دیگر روی پرده ببینند و دوران اوج و پختگی این قهرمان را تماشا کنند. بی‌شمار کتاب و بازی کامپیوتری درباره‌ی لوک ساخته شده بود که او را با قدرت کاملش نشان می‌داد، ولی هواداران دوست داشتند او را در یک فیلم سینمایی درست و درمان ببینند. وقتی اعلام شد که قرار است سه‌گانه‌ای جدید در ادامه‌ی فیلم‌های قبلی بسازند، امید همه بالا رفت. اما در فیلم آخرین جدای خبری از آن لوک اسکای‌واکر قدرتمند و بزرگ نبود. رایان جانسون یک لوک اسکای‌واکر پیر و خسته نشان ما داد که ناامید شده و دیگر قصد مبارزه ندارد.

لوک که خودش را در رانده شدن کایلو رن به سمت تاریکی مقصر می‌داند، در سیاره‌ای دورافتاده روزگار می‌گذراند و وقتی ری سرانجام او را پیدا می‌کند، می‌فهمیم که به هیچ وجه قصد ندارد به او آموزش بدهد یا کمکی به نیروی مقاومت کند. لوک به ری می‌گوید قرار نیست با شمشیر لیزری بیرون بزند و یک‌تنه مقابل محفل اول بایستد. طرفداران جنگ ستارگان با شنیدن این حرف‌ها کاملا ناامید شده بودند، تا اینکه در پایان فیلم لوک دقیقا همین کاری را که گفت نمی‌کند انجام داد.

نیروهای محفل اول ژنرال لیا و باقیمانده‌ی نیروی مقاومت را در سیاره‌ای محاصره کرده‌اند. افراد نیروی مقاومت که امیدی به نجات ندارند، درمانده و مستأصل منتظر پایان کارشان نشسته‌اند تا اینکه ناگهان لوک می‌آید و یک‌تنه مقابل یک ارتش می‌ایستد. البته بعدا می‌فهمیم که این تصویر تنها یک تصور و خیال بوده که لوک از آنسوی کهکشان فرستاده تا به بقیه کمک کند، ولی باز هم صحنه‌ی تأثیرگذاری است چون هواداران موفق شدند قهرمان محبوب خود را برای آخرین بار ببینند و از حرکت قهرمانانه و بزرگش لذت ببرند.

۱۰. نیروهای مردمی – جنگ ستارگان اپیزود ۹: خیزش اسکای‌واکر (Star Wars: Episode IX – The Rise of Skywalker)

نمایی از فیلم جنگ ستارگان خیزش اسکای‌واکر

در جنگ ستارگان: خیزش اسکای‌واکر قرار بود داستان‌های زیادی به سرانجام برسند. هم پایان‌بخش یک سه‌گانه‌ بود و هم نقطه‌ی نهایی ۹ فیلمی که درباره‌ی حماسه‌ی اسکای‌واکر ساختند. اغلب هواداران جنگ ستارگان از این قسمت راضی نبودند و به نظرشان همه چیز خیلی دم دستی و بی‌مایه به سرانجام رسید، ولی با این وجود لحظه‌ای در فیلم هست که همه را تحت تاثیر قرار داد.

انبوهی از سفینه‌های فضایی از سراسر کهکشان در لحظه‌ای بحرانی سر می‌رسند تا  پو دامرون (اسکار آیزاک)، نیروهای مقاومت و کل کهکشان را از دست ناوگان مرگبار دارث سیدیوس نجات دهند. درست لحظه‌ای که امید همه از دست رفته بود، لندو کالریسیان به همراه سفینه‌ها از راه می‌رسد و جان ویلیامز هم صحنه را با قطعه‌ی معروف جنگ ستارگان تزئین کرده (همان موسیقی مشهوری که در ابتدای هر قسمت و هنگام آمدن نوشته‌ها می‌شنویم).

نکته‌ای که این صحنه را فوق‌العاده کرده، این است که سفینه‌ها متعلق به جمهوری جدید یا نیروهای مقاومت نیستند. مردم عادی هستند که به کمک آمده‌اند و حماسه آفریده‌اند. مردمی از سراسر کهکشان که گرد هم آمدند تا مقابل نیروهای پلید و ظالم بایستند. پیامی قدرتمند که با یکی از تحسین‌برانگیزترین نماهای فیلم تکمیل شده و ما در آن ۱۶ هزار سفینه‌ی گوناگون می‌بینیم.

۱۱. اولین شلیک ستاره‌ی مرگ – روگ‌ وان:‌ داستانی از جنگ ستارگان (Rogue One: A Star Wars Story)

نمایی از فیلم روگ وان

روگ وان: داستانی از جنگ ستارگان فیلمی منحصربه‌فرد و ویژه در این فرنچایز است. پیش‌درآمدی که مستقیم به امیدی تازه وصل می‌شود و ماجرای جالبی را روایت می‌کند؛ اینکه نیروهای مقاومت چگونه از وجود ستاره‌ی مرگ آگاه شدند و با دزدیدن نقشه‌ها و طراحی‌های داخلی، از نقص فنی و پاشنه‌ی آشیل آن پرده برداشتند. در دقیقه‌ی چهل و پنج فیلم،‌ هواداران برای اولین بار نگاهی می‌اندازند به لیزر معروف ستاره‌ی مرگ. لحظه‌ای تکان‌دهنده و زیبا که با حس‌وحالی درگیرکننده و به‌یادماندنی ساخته شده و با دیدنش تجربه‌ی شگفت‌انگیزی را از سر می‌گذرانید.

وقتی سلاح ستاره‌ی مرگ سرانجام آماده می‌شود، امپراتوری تصمیم می‌گیرد آن را آزمایش کند و لیزر مخوفش را سمت شهری در سیاره‌ی جِدا می‌فرستد. لحظه‌ای بزرگ و اساسی است، ولی کارگردان به جای اینکه آن را به شکل یک صحنه‌ی پر سر و صدا و دراماتیک نمایش دهد، شلیک را در سکوت برگزار می‌کند و لایه‌های عمیق‌تری به ماجرا اضافه می‌شود.

هم‌زمان که آماده‌سازی و شلیک ستاره‌ی مرگ را می‌بینیم، جین ارسو مشغول گوش دادن به پیامی هولوگرافیکی است که از طرف پدرش ارسال شده و ما صدای او را روی تصاویری از ستاره‌ی مرگ می‌شنویم. صحنه مدام بین ستاره‌ی مرگ و جین ارسو رفت و برگشت می‌کند و هم‌زمان که توضیحات پدر جین ارسو را درباره‌ی قدرت مهیب و مخرب ستاره‌ی مرگ می‌شنویم، نابودی یک شهر کامل جلو چشمانمان به تصویر کشیده می‌شود.

وقتی ستاره‌ی مرگ در موقعیت قرار می‌گیرد و سایه‌اش روی شهر می‌افتد و آرام آرام جلو خورشید را می‌گیرد و شهر را نابود می‌کند، تماشاگران در حیرت و شگفتی خیره به تصاویر می‌مانند. نمایی زیبا که نابودی شهر را با زوایایی باز و باشکوه به تصویر می‌کشد و ما ابعاد ویرانی را کاملا درک می‌کنیم. این صحنه جنسی از زیبایی درون خودش دارد که با ماهیت مرگ‌بار و مخرب ستاره‌ی مرگ در تضاد است و بُعد تازه‌ای به اتفاق‌ها می‌بخشد.

۱۲. ورود دارث ویدر – روگ‌ وان

نمایی از فیلم روگ وان

نابودی سیاره‌ی جدا تنها لحظه‌ی تکان‌دهنده و وحشتناک روگ وان نبود. در آخرین دقایق فیلم، بعد از اینکه تمام شخصیت‌های اصلی داستان کشته شدند و اسکاریف نابود شد، نیروهای مقاومت را می‌بینیم که سعی دارند با نقشه‌های مسروقه از ستاره‌ی مرگ فرار کنند. ولی درست زمانی که فکر می‌کنند موفق شده‌اند، ضرب‌ای به در می‌خورد، صدایی آشنا از نفس‌هایی کش‌دار و مهیب می‌شنویم، و لایت‌سیبر دارث ویدر کل راهرو را با پرتوهای قرمزرنگ پر می‌کند.

نیروهای مقاومت تمام تلاش خود را می‌کنند، ولی پیداست که شانسی در مقابل دارث ویدر ندارند و سربازها یکی پس از دیگری در اثر برخورد با لایت‌سیبر سرخ‌رنگ این سیث لرد قدرتمند، روی زمین می‌افتند. لحظه‌ای درخشان،‌ تکان‌دهنده و غیرمنتظره که با مهارتی تحسین‌برانگیز اجرا شده است. درست زمانی که فکر می‌کردیم فیلم دارد تمام می‌شود، یکی از بهترین صحنه‌ها را رو کردند که موسیقی قدرتمندی داشت و موقعیت‌های اکشن آن با ظرافتی مثال‌زدنی طراحی شده بود.

۱۲+۱. ورود لوک اسکای‌واکر – مندلورین (The Mandalorian)

نمایی از سریال مندلورین

در فیلم‌های جنگ ستارگان بی‌شمار لحظه‌ی درخشان و ماندگار و تکان‌دهنده وجود دارد، ولی صحنه‌ای در سریال لایو اکشن مندلورین هم هست که دست کمی از تمام فیلم‌های جنگ ستارگان ندارد و نباید جا بماند.

در قسمت پایانی فصل دوم مندلورین، دین جارین (همان مندلورین معروف که حسابی محبوب و پرطرفدار شده) و گروگو کوچولو (که با نام بیبی یودا می‌شناختیمش) در یکی از سفینه‌های امپراتوری گیر افتاده‌اند و گردانی از ربات‌های مسلح و زره‌پوش برای کشتن آن‌ها می‌آیند. دقایقی قبل در همین اپیزود دیده بودیم که مندلورین برای شکست دادن یکی از همین ربات‌ها کلی به دردسر افتاده بود و بعد از کلی تلاش موفق شد، برای همین می‌دانیم که امکان ندارد مقابل ده‌ها تن از آن‌ها دوام بیاورد.

در همین لحظه فردی مرموز و به‌غایت قدرتمند که شنلی روی سرش انداخته و صورتش پیدا نیست وارد صحنه می‌شود و تمام این ربات‌ها را با لایت‌سیبر سبزرنگش قلع و قمع می‌کند. مندلورین و تماشاگران با حیرت و شگفتی او را تماشا می‌کنند تا اینکه همه‌ی دشمن‌ها را نابود می‌کند و در نهایت شنل را از روی سرش برمی‌دارد. او کسی نیست جز لوک اسکای‌واکر. هواداران جنگ ستارگان با این صحنه بالاخره و بعد از دهه‌ها انتظار موفق شدند لوک اسکای‌واکر محبوب خودشان را در دوران اوج ببینند و هیجان‌زده شوند.

منبع: Looper

نوشته ۱۲ لحظه‌ی تکان‌دهنده در فیلم‌های جنگ ستارگان که همه را غافلگیر کردند اولین بار در دیجی‌کالا مگ. پدیدار شد.

منبع متن: digikala