هیچ­‌گاه کسب عنوان یا جایزه‌ه­ای عالم هنر بدون حاشیه نبوده؛ چرا که این وادی مانند فیزیک یا ریاضیات نیست تا در آن داوران با دقت حساب کنند چه کسی برنده است و چه کسی بازنده، به گونه‌ای که نه شکی باقی بماند و نه شبهه‌­ای. در عالم هنر همواره شور و احساس در رابطه‌­ای پر برخورد با منطق فرد قرار می­‌گیرند و این باعث می‌‌­شود داوری کاری سخت باشد. داوران در انتخاب فرد یا اثری همواره پیش­ فرض­‌هایی دارند و این پیش فرض‌­ها گاهی در تناقض با روحیه‌ی پیشرو هنرمند قرار می‌­گیرند و گاه در راستای نگاه او. همین باعث شده که برندگان اسکار همیشه از حمایت اکثریت سینمادوستان و منتقدان برخوردار نباشد. برندگان اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد در قرن ۲۱ همگی توانا بوده‌اند اما بین آن‌ها بهتر و بدتر هم وجود دارد. انتخاب بهترین به معنای مطلق در اینجا وجود ندارد، به ویژه در سینما که با طیف وسیع­تری از مخاطب سر و کار دارد و هر شخصی بنا به دلایلی (چه یک تحلیل شخصی و چه بنا به طرفداری از هنرمند مورد علاقه­‌اش) تمایل دارد تا فیلم یا بازیگری که او می‌­پسندد دست پُر سالن را ترک کند.

همه ساله در یکی از سالن­‌های معروف شهر لس‌­آنجلس آمریکا، دست‌­اندرکاران سینما گرد هم می‌­آیند تا حاصل یک سال تلاش خود را در شبی جشن بگیرند و بهترین­‌های رشته‌­های مختلف را انتخاب کنند. میلیون­‌ها نفر هم در سراسر دنیا این مراسم را تماشا می‌­کنند. نتیجه هر چه که باشد علاوه بر زرق و بر‌ق‌­های همیشگی چنین مراسمی، برندگان آن مورد قضاوت همه‌ی مخاطب‌­های سینما قرار خواهند گرفت. البته همان‌­طور که گفته شد پیش­‌فرض­‌هایی وجود دارد؛ نمونه این­که اگر بازیگری نقش فردی حقیقی را بازی کند شانس بیشتری برای کسب اسکار دارد؛ چنان­‌که دوازده برنده­ از بیست برنده چنین هستند. و گاهی هم پیش فرض­‌ها به هم می‌­خورد و کسی جایزه را به خانه می‌­برد که نه توقع آن می‌­رفته و نه لیاقتش را داشته؛ مانند بدترین انتخاب این فهرست.

۲۰. ژان دوژاردن در آرتیست (Artist)

ژان دوژاردن

  • کارگردان: میشل هازاناویشس
  • سال: ۲۰۱۱

احتمالا فیلمی فرانسوی و صامت که به دوران گذار از سینمای صامت به ناطق در هالیوود می­‌پردازد، برای رأی دهندگاه هالیوود آن­قدر جذاب بوده که جوایز مهم بسیاری به پایش بریزند. بالاخره شنیدن و دیدن تعریف و تمجید از سینمای کشوری که ادعاهای زیادی در زمینه‌ی روشنفکری و سینمای هنری دارد، جور دیگری می­چسبد. «آرتیست» داستانی ساده و عاشقانه دارد و به مشکلات بازیگران در گذار از این دوران می‌­پردازد. شانسی که هم این فیلم و هم ژان دوژاردن به عنوان نقش اصلی آن در هشتاد و چهارمین دوره مراسم اسکار داشتند، عدم وجود رقبایی چندان جدی بود. مهم­ترین رقیب دوژاردن در آن سال جورج کلونی در نقش اصلی فیلم «فرزدان» الکساندر پین است که بازی بهتری از دوژاردن در آرتیست دارد اما این ستاره‌­ی خوش­هره‌­ی فرانسوی این شانس را داشت تا با آوردن لبخند بر لبان رأی­‌دهندگان، دل آن‌­ها را هم با خود ببرد.

۱۹. رامی مالک در راپسودی بوهمین (Bohemian Rhapsody)

رامی مالک

  • کارگردان: برایان سینگر
  • سال: ۲۰۱۸

بازی در نقش فردی مرکوری فقید، خیلی سریع رامی مالک را به اوج قله‌­ی موفقیت رساند. او که با بازی در نقش اصلی سریال «آقای ربات» (mr.robot) مسیر شهرت را پیموده بود به برگ برنده‌ی فیلم «راپسودی بوهمین» تبدیل شد. گرچه فیلم برایان سینگر از سوی منتقدان چندان مورد توجه قرار نگرفت اما بازی او، به ویژه در پرده‌­ی پایانی (که به کنسرت معروف live aid می­‌پردازد) و همچنین تلاش او برای به نمایش گذاشتن تمایل­‌های احساسی خواننده‌ی مشهور گروه کویین مورد تحسین قرار گرفت تا در مراسم گوناگون، نتیجه‌­ی تلاش خود را ببیند. حضور او در نقش ستاره راک انگلیسی آن­قدر قانع کننده است تا کارگردان را مجاب کند دکوپاژ کنسرت پایانی را بر اساس نسخه­‌ی واقعی تلویزیونی همان کنسرت برپا کند.

۱۸. جیمی فاکس در ری (Ray)

جیمی فاکس

  • کارگردان: تیلور هکفورد
  • سال: ۲۰۰۴

نقش دیگری بر اساس زندگی خواننده‌­ی سرشناس دیگری. ری چالز افسانه‌­ای، خواننده­‌ی سبک سول که طنین صدایش پرورش دهنده­‌ی موسیقی جز و بلوز در آمریکا بود و در هفت سالگی از هر دو چشم نابینا شد. چنین نقشی جان می‌­دهد برای درخشیدن در فصل جوایز؛ چون هم با غلیان احساس مخاطب به واسطه­‌ی یادآوری خاطراتش با صدای آن خواننده ارتباط دارد، هم نقصان فیزیکی شخصیت، دستان بازیگر را برای هنرنمایی باز می‌­گذارد. موسیقی ری چارلز فضای صوتی و تصویری فیلم را پر می‌­کند و جیمی فاکس در نقش او، از فرصت استفاده می‌­کند و توانایی‌­های خود را به رخ می‌­کشد. برگ برنده­‌ی فیلم هم همین است: جیمی فاکس در نقش اصلی. برای جیمی فاکس سال ۲۰۰۴ سالی تکرار نشدنی بود؛ علاوه بر ری اولین همکاری خود با مایکل مان در «وثیقه» (collateral) تجربه کرد.

۱۷. شان پن در میلک (Milk)

شان پن در میلک

  • کارگردان: گاس ون سنت
  • سال: ۲۰۰۸

شان پن در همین قرن، اسکار را برای بازی در فیلم «رودخانه میستیک» کلینت ایستوود برده بود و این دومین اسکار او در قرن جدید محسوب می­‌شود. بازی او در نقش شخصیتی (هاروی میلک) واقعی و دارای احساس متناقض، که از سرخوردگی و فضای بسته سان فرانسیسکو دهه‌­ی هفتاد میلادی به سمت عضو شورای شهر می­‌رسد و قتل نامنتظره‌­اش، نقطه­‌ی قوت مناسبی برای فیلمی است که هم می‌­خواهد یک پرتره‌ی تمام عیار از شخصیت برگزیده‌­اش ارایه دهد و هم می­‌خواهد جو زمانه‌­ی عقب مانده­‌ی روزگار پیشین را ترسیم کند. در این میان و به خواست سازندگان، رنگ‌­آمیزی این فضای خاکستری و پر کشمکش به سمت سیاهی پیش می­‌رود و بازیگر و فیلم­ساز گام به گام این سیاهی روزافزون را به تصویر می‌­کشند تا در پایان قصه‌­ی این افراد برگزیده، چیزی هم از زمانه­ و دغدغه­‌های خود آن‌­ها بگوید. شان پن تمام تلاش خود را برای تصاحب نقش، انجام داده است.

۱۶. ادی ردمین در تئوری همه چیز (The Theory of Everything)

ادی ردمین

  • کارگردان: جیمز مارش
  • سال: ۲۰۱۴

کسب جایزه­‌ی اسکار در ۳۲ سالگی برای بازی در اولین نقش مهم خود: استفن هاوکینگ. داستان پر فراز و نشیب زندگی استفن هاوکینگ با توجه به بیماری، عدم توانایی در تکان خوردن و هم­چنین آشنایی بسیاری از مردم جهان با حالات او همان‌­قدر که شانس بازیگر را برای درخشیدن در فصل جوایز بالا می‌­برد، خطرآفرین است؛ چرا که در صورت اغراق یا لغزیدن پای بازیگر بلافاصله مخاطب با موجودی باسمه‌­ای طرف می‌­شود که به راحتی می‌­تواند به قضاوت آن بنشیند. ادی ردمین تمام تلاش خود را کرده تا داستان عاشقانه و سپس شکست­‌های زندگی استفن هاوکینگ را به تصویر بکشد. تلاش او برای یکی شدن با هاوکینگ، به ویژه پس از به اوج رسیدن بیماری، آن­قدر او را شبیه به خود واقعی شخصیت می‌­کند که کمتر مرزی میان هاوکینگ واقعی و بازی ردمین باقی می‌ماند.

۱۵. کالین فرث در سخنرانی پادشاه (King`s Speech)

کالین فرث

  • کارگردان: تام هوپر
  • سال: ۲۰۱۰

حتی پادشاهان هم گاهی با مشکلاتی در رفتار یا گفتار روبه­‌رو هستند. جرج ششم دیگر شخصیت واقعی این فهرست است که جولانگاه کالین فرث می‌­شود تا اسکار را از آن خود کند. پادشاهی با عدم توانایی در سخنوری و مشکل لکنت زبان که وظیفه­‌ی متحد کردن یک ملت برای آمادگی شرکت در جنگ را بر عهده دارد. او تا قبل از قرار گرفتن پشت میکروفون رادیو فرصت دارد تا بر این مشکل غبله کند و در این راه مربی گفتاری را در کنار خود می­‌بیند. شاید بزرگترین نقطه­‌ی قوت کالین فرث در اجرای این نقش، کم نیاوردن در کنار بازیگر درجه یکی چون جفری راش در نقش مربی باشد؛ به گونه­‌ای که کم­تر قابی را برای یکه­‌تازی او خالی می‌­کند. در واقع این دومین همکاری موفق آن‌­ها بعد از فیلم اسکاری «شکسپیر عاشق» (Shakespeare in love) است.

۱۴. جف بریجز در دل دیوانه (Crazy Heart)

جف بریجز

  • کارگردان: اسکات کوپر
  • سال: ۲۰۰۹

حتما جف بریجز برای بازی در نقش اصلی فیلم لبووسکی بزرگ استحقاق بیشتری برای کسب جایزه­­‌ی بهترین بازیگر نقش اول مرد داشته، اما بازی او در نقش یک خواننده‌ی فراموش شده که به الکل اعتیاد دارد و روزگار خوش گذشته رهایش نمی‌­کند، آن­قدر درخشان است که او را لایق دریافت این جایزه بدانیم. او هم دردهای شخصیت را در کلافگی‌­هایش خوب اجرا می‌­کند و هم عاشقی و پشیمانی نقش باعث می‌­شود تا فیلم را از اثری یک بار مصرف نجات دهد و به اثر کامل­تری تبدیل کند. صدای خش­دار و کلام گیرای جف بریجز دیگر نقاط قوت او در به بار نشاندن درست شخصیت و جذاب کردنش هستند. سکانس­‌هایی که او در حال خواندن است بهترین بخش­‌های فیلم را از آن خود می‌­کند.

۱۳. شان پن در رودخانه­‌ی میستیک (Mystic River)

شان پن

  • کارگردان: کلینت ایستووود
  • سال: ۲۰۰۳

اولین اسکار شان پن در چهارمین نامزدی‌­اش. تریلر روانشناسانه‌­ی ایستوود و داستان خیانت و انزجار او برای تمام بازیگرانش فرصت مناسبی بود تا توانایی‌­های خود را به رخ بکشند. توانایی پن در ابراز احساس­‌هایی مانند خشم و غمِ ناشی از دست رفتن یک رفاقت، در اکثر قاب­ها کفه­ی ترازو را به سمت او سنگین می­کند تا در پایان گرچه برای مظلومیت دیو (تیم رابینز) دل می­سوزانیم اما نگاه خیره­ی جیمی (شان پن) در ذهن­مان باقی می­ماند نه چشمان اشک­بار دیو؛ هر چند تیم رابینز هم برای بازی در همین فیلم جایزه­ی بهترین بازیگر نقش مکمل را به خانه برد. و این دست­آورد کمی برای شان پن نیست: رنگ­آمیزی خاکستری نقشی که در نگاه اول سیاه ­به­نظر می­رسد. آن­­جا که به تیم رابینز می­گوید: «این قسمت مسیر رو باید تنهایی بری» هنوز هم دیدنی است.

۱۲. فارست ویتاکر در آخرین پادشاه اسکاتلند (The Last King of Scotland)

فارست ویتاکر

  • کارگردان: کوین مک‌دونالد
  • سال: ۲۰۰۶

در حین تماشای فیلم، نقش عیدی امین (دیکتاتور دیوانه‌­ی اوگاندا بین سال‌­های ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۹) با بازی فارست ویتاکر نقش مکمل به نظر می­‌رسد اما او آن‌­چنان در این نقش ظاهر می‌­شود که به راحتی فیلم را از آن خود می‌­کند. البته شخصیت­‌پردازی منفعل دکتر اسکاتلندی با بازی جیمز­مک‌آووی، عیدی امین را به قطب پیش­برنده‌­ی داستان تبدیل می‌­کند اما حضور کمتر او در فیلم و عدم همراهی طبیعی فیلم­ساز با چنین شخصیتی باعث نمی‌­شود که نگاه ما معطوف به بازی خوب ویتاکر نشود. نبودنش در این فیلم می‌توانست آخرین پادشاه اسکاتلند را به فیلمی معمولی تبدیل کند. اگر نگاهی به تصاویر به جا مانده از عیدی امین بیندازید و آن­‌ها را با دیگر نقش­‌های فارست ویتاکر مقایسه کنید، متوجه تلاش او برای اجرای درست نقش می­‌شوید.

۱۱. گری اولدمن در تاریک­ترین ساعت (Darkest Hour)

گری اولدمن

  • کارگردان: ادگار رایت
  • سال: ۲۰۱۷

کنت دراکولای فرانسیس فورد کاپولا و رئیس پلیس گوردون بتمن­‌های کریستوفر نولان با اجرای نقش وینستون چرچیل موفق به کسب جایزه‌­ی اسکار شد. بازی در نقش چرچیل، با آن روحیه و عادت‌­های عجیب و غریب که در همراهی با یک هوش سرشار به جنونی آگاهانه تبدیل می‌­شود، فرصت مناسبی در اختیار گری اولدمن کهنه‌­کار قرار می‌­دهد تا توان بازیگری خود را نشان دهد. از این نقش می­‌توان در کنار نقش‌­آفرینی­ در فیلم­‌های دیگری مانند «لئون: حرفه­‌ای» (leon: the professional) یا «بندزن، خیاط، سرباز، جاسوس» (tinker tailor sldier spy) از بهترین بازی­‌های گری اولدمن نام برد. درام جنگ جهانی ادگار رایت کمک می‌­کند تا او پرتره‌­ی مناسبی از چرچیل ترسیم کند. بازی او در فصل متروی فیلم را به یاد بیاورید: همان‌­طور که مردم عادی در مترو تحت تأثیر چرچیل قرار می­‌گیرند مخاطب هم همراه با بازی اولدمن به هیجان می­‌آید.

۱۰. واکین فینیکس در جوکر (Joker)

واکین فینیکس

  • کارگردان: تاد فیلیپس
  • سال: ۲۰۱۹

بازی در فیلم «استاد» پل توماس اندرسون فرصت مناسبی بود تا فینیکس اسکار را از آن خود کند. اتفاقی که اگر به وقوع می­‌پیوست، حتما نگارنده آن­ را در رتبه‌­ای بهتر قرار می‌­داد. با آن پیشینه‌­ی دریغ‌­ آمیز واکین فینیکس، قبول کردن نقش جوکر تاد فیلیپس کم مخاطره و بدون ریسک هم نبود؛ چرا که مخاطب با پیش فرض‌­هایی چون بازی جک نیکلسون و هیث لجر به سراغ آن می‌­رفت. ضمن­ آن­که خود کارگردان هم چندان آثار شاخصی در کارنامه‌­اش ندارد و قابل مقایسه با تیم برتون و کریستوفر نولان نیست. اما بازی فینیکس در نقش کسی که هنوز تبدیل به آن جوکر همیشگی با آن ابرهوش جنایت­کارانه نشده سراسر دنیا را درنوردید و با دو سکانس به یادماندنی (حین رقص در دست­شویی و رقص روی پله­‌ها) وارد فرهنگ عامه شد.

۹. کیسی افلک در منچستر کنار دریا (Manchester by the Sea)

کیسی افلک

  • کارگردان: کنت لونرگان
  • سال: ۲۰۱۶

چهره­‌ی تکیده، نگاه­‌های پر تردید، لب‌­های لرزان که خبر از یک ترس و شک درونی می‌­دهد و قامت خمیده، کیسی افلک را به بازیگر مناسبی برای بازی در نقش­ شخصیت­‌هایی مستأصل تبدیل کرده. نقش‌­آفرینی او در فیلم‌­های «قتل جیسی جیمز یاغی به دست رابرت فورد بزدل» یا «میان ستاره‌­ای» خبر از این توانایی او می‌­دهد. نقش لی چندلر در فیلم «منچستر کنار دریا» اوج نقش‌­آفرینی او در چنین چارچوبی است. مردی منزوی و بریده از همه جا که پاک باختگی‌­اش ریشه در گذشته‌­ای تلخ دارد. این توداری و گریز از آدم‌ها با مرگ برادر فرو می‌­ریزد. حضور کنار خانواده‌­ی برادر سفر درونی او را برای اعتماد و نزدیک شدن به دیگران کلید می‌­زند. رسم دقیق منحنی چنین شخصیتی کیسی افلک را لایق حضور در چنین جایگاهی می‌­کند.

۸. متیو مک‌­کاناهی در باشگاه خریداران دالاس (Dallas Buyers Club)

متیو مک کاناهی

  • کارگردان: ژان مارک والی
  • سال: ۲۰۱۳

مسیر مک‌کاناهی از بازیگری صرفا خوشتیپ و خوش­‌چهره در فیلم‌­هایی نه چندان مهم مانند «دفترچه خاطرات» (the notebook)، به سوی بازیگری که هر کارگردانی خواستار همکاری با او باشد، کم نظیر است. صدای گیرا، نگاه نافذ و توانایی او برای غرق شدن در دل شخصیت­‌های مختلف از او بازیگر قابل احترامی ساخته که هم تماشاگران دوستش دارند و هم منتقدان. «باشگاه خریداران دالاس» به لحاظ بازیگری از تحسین شده­‌ترین فیلم­‌های قرن­ جدید است. حضور مک­‌کاناهی و جرد لتو در نقش­‌های اصلی این درام جنجالی، باعث سرازیر شدن جایزه­‌های مختلف در فصل جوایز شد. فیلم داستان واقعی ران وودروف است که بعد از اطلاع به بیماری ایدز سعی می­‌کند گامی در راه کمک به بیمارانی مانند خودش در شهر دالاس بردارد.

۷. لئوناردو دی‌کاپریو در از گور برخاسته (The Revenant)

لئوناردو دی کاپریو

  • کارگردان: الخاندرو گونزالس ایناریتو
  • سال: ۲۰۱۵

اول بار در سال ۱۹۸۹ در یک سریال تلویزیونی درخشید و تاکنون در فیلم­‌های بسیاری ظاهری شده اما این فیلم بهترین بازی دی­‌کاپریو تا به امروز است. در حالی که طرفداران او در سرتاسر دنیا هر نقش­‌آفرینی لئو را شایسته‌­ی دریافت جایزه می‌­دانستند، او بالاخره با درخشان­ترین هنرنمایی‌­اش این جایزه را آن خود کرد. نوع نگاه الخاندرو گونزالز ایناریتو در «از گور برخاسته» به زمانه‌­ی وسترن تفاوت اساسی دارد با آن­چه که سینمای آمریکا عادت دارد به آن بپردازد. حتی نگاه او با وسترن‌­های تجدید نظر طلبانه‌­ی دهه‌­های شصت و هفتاد میلادی متفاوت است. داستانی مبتنی بر استقامت و ایستادگی یک فرد از یک سو و طمع و جنون دیگری از سوی دیگر، تبدیل به سفری اودیسه­‌وار می­‌شود که از دلش انسانی نو متولد می­‌شود و مخاطب را دست­خوش هیجان می‌­کند. در چنین چارچوبی دی‌کاپریو در نقش مردی که به مفهوم واقعی کلمه از «مرگ» بازگشته، نمایش کم ­نظیری دارد.

۶. آدرین برودی در پیانیست (The Pianist)

آدرین برودی

  • کارگردان: رومن پولانسکی
  • سال: ۲۰۰۲

آیا در سینمای امروز، شخصیتی ویران­‌شده و درمانده­‌تر از این پیانیست لهستانی به خاطر دارید؟ رومن پولانسکی لهستانی در این درام جنگ جهانی خود به کشورش بازگشته تا داستان هنرمندی را تعریف کند که همه چیز خود را در جنگ از دست می­‌دهد. تنها و بی‌­پناه در سرزمینی که زمانی کشورش بوده و اکنون ویرانه‌­ای بیش نیست سر می­‌کند. نبرد او نبرد با زمان است: آیا تا پایان جنگ زنده می­‌ماند؟ آدرین برودی هم مانند دی‌­کاپریو در «از گور برخاسته» راوی قصه مردی است که چاره­‌ای جز تحمل کردن و مبارزه با تقدیر ندارد. فصل هم­نشینی او با افسر آلمانی در آن سرمای استخوان‌­سوز و گرفتن پالتوی آن افسر از سکانس‌­های به یادماندنی سینمای پولانسکی است. برودی دیگر هیچ‌­گاه نتوانست درخششی را که در این فیلم دارد تکرار کند و یواش یواش به حاشیه رانده شد.

۵. دنیل دی-لوییس در لینکلن (Lincoln)

دنیل دی لوییس

  • کارگردان: استیون اسپیلبرگ
  • سال: ۲۰۱۲

جذابیت دی-لوییس در اجرای نقش‌­هایش فقط در فرو رفتن در قالب شخصیت­‌ها خلاصه نمی‌­شود؛ او چنان آن‌­ها را از آن خود می‌­کند که حین تماشایش، بازیگر را فراموش نمی­‌کنیم. به معنایی دیگر حین دیدن فیلمی با بازی او، فراموش نمی‌­کنیم که دنیل دی-لوییس مشغول هنرنمایی است (مقایسه کنید با مورد شماره‌­ی ۱۶ در همین فهرست). او چنان این کار را انجام می‌­دهد که فقط از خودش بر می­‌آید؛ موردی که در بازی بازیگر دیگری به راحتی می­‌تواند به نقطه‌­ی ضعف تبدیل شود. این مرز باریک یکی شدن با نقش و حفظ تشخص فردی، او را به چنین بازیگر بزرگی تبدیل کرده است. در فیلم «لینکلن» استیون اسپیلبرگ همین توانایی باعث شده مخاطب با لینکلن نسخه دنیل دی-لوییس طرف باشد نه لینکلنی که از توقع بازگویی نعل به نعل تاریخ انتظار می­‌رود (توجه کنید که داریم درباره‌­ی محبوب­ترین سیاست­مدار آمریکا حرف می­‌زنیم). او با گرفتن اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد برای این فیلم به تنها بازیگر مردی تبدیل شد که تاکنون سه بار آن را از آن خود کرده است. تازه این بهترین هنرنمایی او در قرن حاضر هم نیست.

۴. فیلیپ سیمور هافمن در کاپوتی (Capote)

فیلیپ سیمور هافمن

  • کارگردان: بنت میلر
  • سال: ۲۰۰۵

متأسفانه «کاپوتی» مهجورتر از دیگر فیلم‌­های این فهرست در ایران است؛ چرا که به زندگی نویسنده­‌ای می­‌پردازد که برای مخاطب عام چندان شناخته شده نیست. بازی فیلیپ سیمور هافمن در نقش ترومن کاپوتی، باعث شد چند بار نام او را در این فهرست جابه‌­جا کنم. اول نامش را دوم قرار دادم و بعد چند مرتبه­‌ی دیگر ذیل شماره­‌های دیگری قرار گرفت و در نهایت هم چهارم. خلاصه که معتقدم جای این چند بازیگر آخر به راحتی می­‌تواند با هم عوض شود. فیلم به دوره­ای از زندگی کاپوتی می­‌پردازد که به دلیل وقوع قتل­‌هایی در ایالت کانزاس در سال ۱۹۵۹ به این ایالت سفر می­‌کند تا کتابی ناداستان با محوریت این قتل‌­ها بنویسد. کتاب «در کمال خونسردی» که در سال ۱۹۶۷ توسط ریچارد بروکس به شاهکاری سینمایی هم تبدیل شد. در گیر شدن در پرونده و نزدیکی به یکی از قاتل‌­ها، نقطه‌­ی تجلی شخصیت می‌­شود تا فیلیپ سیمور هافمن هم درگیری­‌های ذهنی یک نویسنده را به خوبی تصویر کند و هم فروپاشی روحی ترومن کاپوتی را درست رنگ­‌آمیزی کند. او تنها بازیگر این فهرست است که دیگر میان ما نیست.

۳. دنزل واشنگتن در روز تمرین (Training Day)

دنزل واشنگتن

  • کارگردان: آنتوان فوکوا
  • سال: ۲۰۰۱

برون‌گراتر از هر نقش دیگری در فهرست. پلیس فاسدی که در خیالش امپراطوری کوچکی برای خود راه انداخته و تصور می‌­کند هر چه که بخواهد می‌­تواند انجام دهد. چنین دنیایی با رسیدن مأمور تازه‌­کاری که هنوز به آرمان‌­های اداره پلیس باور دارد، به هم می‌­ریزد و در پایان در فصلی باشکوه تراژدی فیلم رقم می­‌خورد. کمتر در قرن ۲۱ بازیگری توانسته نقشی به این سیاهی را چنین جذاب بازی کند. به جز مورد عیدی امین و فارست ویتاکر و تا حدودی شان پن فیلم رودخانه‌­ی میستیک اکثر بازیگران این فهرست نقش آدم‌هایی خاکستری و سفید را بازی کرده‌­اند. حتی وجوه انسانی عیدی امین هم کم نیست، اما پلیس فاسد سیاه­پوست فیلم «روز تمرین» را بیاد بیاورید. نقشی تیره که جسارت دنزل واشنگتن از او مردی جذاب ساخته که در برخورد با شمایلش دچار احساس‌هایی متناقض می­‌شویم؛ هم دوستش داریم و هم از خود می­‌پرسیم چرا چنین حسی به او داریم؟ خوشبختانه همکاری دنزل واشنگتن با آنتونی فوکوآ بعد از این فیلم هم ادامه پیدا کرد.

۲. راسل کرو در گلادیاتور (Gladiator)

راسل کرو

  • کارگردان: ریدلی اسکات
  • سال: ۲۰۰۰

ریدلی اسکات در هر ژانری فیلمی ساخته که به سرعت محبوب شده. در نگاه اول «گلادیاتور» فیلم دیگری در ژانر تاریخی است که به هدف فتح گیشه ساخته شده. اما اسکات و راسل کرو داستان تقابل شرافت و انسانیت خود را  چنان از سرگرمی فراتر می‌­برند و ابعاد انسانی به آن می‌­بخشند که بعد از گذشت بیست سال از زمان ساخته شدن فیلم، تماشایش هنوز هم لذت­بخش است. راسل کرو در این فیلم در نقش سرداری خلع شده از قدرت ظاهر می­‌شود که انگیزه انتقام در او شعله­‌ور است اما باید تا قبل از رسیدن به هدفش انتقام کورکورانه را کنار بگذارد و هدفی والا برای خود ترسیم کند. هدفی که از شرافتش و قولی که داده سرچشمه بگیرد نه یک شورش کور. راسل کرو بعد از درخشش در فیلم­‌هایی مانند «نفوذی» (the insider) و «محرمانه لس‌­آنجلس» (L.A confidential) موفق به کسب جایزه اسکار شد. نکته دیگری که این فیلم را به لحاظ بازیگری به یاد ماندنی می‌­کند، بازی واکین فینیکس در نقش آنتاگونیست داستان است.

۱. دنیل دی-لوییس در خون به پا خواهد شد (There will be Blood)

دنیل دی لوییس

  • کارگردان: پل توماس اندرسون
  • سال: ۲۰۰۷

همه آن­چه که امروز به نام زندگی پیشرفته می­‌خوانیم، روی خون و خشونت گذشتگان بنا نهاده شده. «خون به پا خواهد شد» این موضوع را به خوبی یادآور می­‌شود. آن هم با خلق شخصیتی که در دستان دنیل دی-لوییس به بهترین بازی این فهرست تبدیل شده است. طمع، حرص، خود محوری، لجاجت و خود فریبی همه در نقشی که دی-لوییس بازی می‌­کند جمع است . او به زیبایی همه طیف­‌های مختلف یک شخصیت را ترسیم می­‌کند. نقش دانیل پلین­ویو دربرگیرنده رویا و کابوس آمریکایی به شکل توأمان هم هست، پس قلم­‌موی این استاد بازیگری باید چنان بوم تصویر را نقاشی کند که تماشاگر نتواند از تمام زشتی‌­ها چشم بردارد و خیره به بازی این اعجوبه نگاه کند؛ کاری که دی-لوییس از پس آن برآمده است. علاوه بر بازی درخشان بازیگر نقش اصلی این فیلم محبوب­ترین فیلم این فهرست برای خودم هم هست. این دومین اسکار او است و اسکار دیگرش را در سال ۱۹۸۹ برای بازی در فیلم «پای چپ من» دریافت کرده است.

  • برندگان اسکار بهترین بازیگر زن در قرن ۲۱ از بدترین تا بهترین

The post برندگان اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد قرن ۲۱: از بدترین تا بهترین appeared first on دیجی‌کالا مگ.

منبع متن: digikala