بازی Getting Over It with Bennett Foddy روایتگر داستان مردی است که در یک قابلمه یا کوزه یا هر چیزی که در شکل مشاهده مینمایید، زندانی است و نمیتواند از آن بیرون بیاید. این که چه کسی چنین بلایی بر سر او آورده مشخص نیست. حتی احتمال آن هم میرود که طبیعت و ذات این […]
بازی Getting Over It with Bennett Foddy روایتگر داستان مردی است که در یک قابلمه یا کوزه یا هر چیزی که در شکل مشاهده مینمایید، زندانی است و نمیتواند از آن بیرون بیاید. این که چه کسی چنین بلایی بر سر او آورده مشخص نیست. حتی احتمال آن هم میرود که طبیعت و ذات این موجود چنین باشد. اما خب این مسائل هیچ کدام اهمیتی ندارند زیرا جز این که آن مرد میخواد بالا و بالاتر برود چیز دیگری نمیدانیم. شخصیت بازی یعنی مرد محبوس در کوزه تنها وظیفه دارد از هر چیزی که میبیند بالا برود، حال سخره و پله و دیوار باشد، یا فضای خارج از جو کره زمین. اما یک انسان که درون کوزهای گرفتار شده و هیچ قدرت ماورای طبیعت و یا جادو و نیروی ابرانسانی دیگری ندارد، چگونه میتواند همانند سخره نوردان قهار و یا کوهنوردان زبده موانع را یکی پس از دیگری پشت سر بگذارد ؟ جواب چیزی نیست به جز عصای کلنگ مانندی که در دستان خود دارد. چوبی که نمیشکند و به طور کامل توانایی تحمل شخصیت اصلی و ظرف او را دارد و همچنین کله آن طوری طراحی شده که بتواند راحت به جاهایی که امکان آن فراهم است گیر کند و به آسانی جدا نشود. اگر فرض کنیم چنین عصا و یا چوبی وجود دارد (که خب ساخت آن دور از دسترس نیست) و همچنین انسانی وجود دارد که بتواند خود و قابلمه احاطهکنندهاش را چند متر به بالا پرتاب کند (که خب وجود چنین انسانی کاملاً دور از دسترس است!) میتوان فیزیک این بازی را بسیار خوب و بی نقص به حساب آورد که در ادامه به آن اشاره خواهم کرد. اما نکته مثبت ماجرا آن است که توسط مردی که در قابلمهای اسیر است، خواهیم توانست دهها و یا صدها متر به بالاتر صعود کنیم. حال پرسشی که شاید به ذهن شما رسیده باشد آن است که آیا این اتفاق کار سادهای است؟ جواب به طور قطع یک نه بسیار بزرگ و سفت و سخت است. در ادامه با من و وبسایت خبری تحلیلی گیمفا همراه باشید تا بیشتر و دقیقتر این بازی را مورد بررسی قرار دهیم.
بازی Getting Over It with Freddy Bennett Foddy در دسامبر سال ۲۰۱۷ توسط شخص Bennett Foddy ساخته شد و کمپانی Humble Bundle هم وظیفه انتشار آن را بر روی پلتفرمهای Microsoft Windows, macOS, iOS و android به عهده داشت. این عنوان یک بازی کوچک بوده که بر اساس میزان مهارتتان میتوانید آن را در ده تا بیست دقیقه نیز به اتمام برسانید (رکورد جهانی به پایان بردن بازی زیر ۲ دقیقه است) اما برای این که به این میزان مهارت برسید قطعاً باید ساعتها و روزها تمرین کرده و در کنترل شخصیت بازی و سخره و کوهنوردی استاد شوید. اما در حالت عادی میتوان بازی را در ۸ یا ۹ ساعت به اتمام رساند. بازی در وبسایت متاکریتیک متایی ندارد زیرا کلاً یک نقد برای آن منتشر شده و نمره آن نیز ۸۵ بوده که نمرهای خوب به شمار میآید، اما نمیتوان به آن استناد نمود. ولی هنگامی که به بخش نمرات کاربران و یا همان User Scores مراجعه کنید متوجه خواهید شد که نمرات بسیار متناقض خواهند بود. عدهای پس از تجربه ده دقیقه از بازی آن را کنار گذاشته و به آن فحش و بدوبیراه گفتهاند و عدهای نیز عاشق و معتاد سختی چالش برانگیز آن شدهاند. از این حرفها میتوان نتیجه گرفت بازی زیباییها و نکاتی دارد که شاید تجربه و لذت بردن از آنها کار هر کسی نباشد و صبر و حوصله و مهارت و رنج فراوانی را بخواهد. (و خب کدام مهارت و لذت زیادی است که بسیار راحت به دست بیاید؟).
همان طور که اشاره شد گیم پلی بازی شامل کمک گرفتن از یک کلنگ و بالا رفتن و عبور از موانع مختلف است. به طور دقیقتر گیمپلی بازی را میتوان گیر دادن نوک چوب به یک مانع و استفاده از آن به عنوان اهرم و تکیهگاهی برای یک پرش حسابشده و درست و به موقع به حساب آورد. بازی تماماً با یک موس انجام خواهد شد و در نتیجه تنها ابزارمان برای کنترل شخصیت اصلی کلیک کردن و تکان دادن موس است.
تا اینجای مقاله از سختی طاقت فرسای بازی گفتیم اما خب سختی این عنوان تنها در بالا رفتن و استفاده درست از چوبمان خلاصه نمیشود. بلکه مشکل دیگری که وجود دارد آن است که بازی مکانیسمی به نام سیو کردن نخواهد داشت. بلکه خود بازی هر لحظه و ثانیه بازی را سیو خواهد کرد. به عبارتی دیگر هیچ راه بازگشتی وجود ندارد که بخواهیم بازی را برای مثال از یک یا پنج دقیقه قبل لود کنیم. این امر وقتی مشکل آفرین خواهد بود که بدانیم امکان دارد پس از چندین ساعت تلاش و زحمت، از ارتفاع به پایین بیفتیم و ناگهان مشاهده کنیم که باید دوباره بسیاری از موانع را از نوع پشت سر بگذاریم. حتی امکان دارد پس از چند ساعت تحمل رنج و سختی و غم و شادی ناشی از شکست و پیروزی ناگهان به ابتدای ابتدای بازی برگردیم. آنگاه است که احتمالاً کلید آلت را با انگشت شصت خود گرفته و انگشت کوچک خود را نیز بر روی کلید F4 قرار خواهیم داد. (البته میتوانید به یوتیوب و یا شبکههای اشتراکگذاری ویدئویی دیگر نیز رجوع کنید تا واکنشهای بسیار شدیدتر طرفداران را نیز مشاهده نمایید!). عدهای چند روز یا چند ساعت و یا حتی چند ثانیه بعد به بازی باز خواهند گشت و خواهند دید که حرفهایتر شدهاند و این بار میدانند چگونه باید موانع را پشت سر بگذارند و میتوانند بازی را تمام کنند و لذت نابی را بچشند که از دیرباز تا کنون از برترین لذتهای بشری بوده است. تمام کردن و موفق شدن در چالشی که ابتدا بسیار سخت و طاقتفرسا به نظر میرسیده و خب هر کسی هم از پس آن بر نمیآمده. حس پیروزی و غرور و تواناییای که از اتمام این بازی به دست خواهید آورد بینظیر است. (باز هم پیشنهاد میکنم سری به یوتیوب زده و ویدئوی بازی کسانی که در مقطعی توانستهاند رکورد بزنند را مشاهده کنین و همچنین از آنها نحوه و شیوه بازی کردن بیاموزید)
گرافیک فنی بازی با توجه به حجم آن کاملاً خوب است. طبیعتاً کسی از بازیهای کم حجم و کوچک توقع گرافیک هیولا نخواهد داشت. اما در مورد این بازی که تمام مکانیسم آن بر پایه فیزیک آن است انتظار میرود که بازی در زمینه فیزیک خوب باشد که واقعاً هم همین طور است. وزن انسان و کوزه قابل بازی بسیار مناسب بوده و در نتیجه این وزن بهینه، پریدن و حرکات در بازی بسیار مناسب است. من در تجربه این بازی حرکتی غیرطبیعی مشاهده نکردم. تنها گاهی اوقات نوک چوب به جایی گیر میکند و جدا کردن آن بسیار سخت خواهد بود که خب نمیتوان این امر را ایرادی برای فیزیک بازی به حساب آورد بلکه این امر بیشتر به خاطر محاسبات اشتباه بازی باز خواهد بود.
گرافیک هنری بازی در مجموع بدک نیست. به طور یقین نمیتوان گفت با یک گرافیک هنری خیلی خوب مواجهیم اما خب نقص جدی و مشکل حادی هم در این مورد به چشم نمیخورد. معمولاً بازیهای کم حجمی که میخواهند حرفی برای گفتن داشته باشند با توجه به این که در زمینه گرافیک فنی حرف زیادی برای گفتن نخواهند داشت سعی میکنند در بخش گرافیک هنری و طراحی مناطق و محیطهای بازی سنگ تمام بگذارند. در این بازی این اتفاق نیفتاده است. محیط و اشیا سادهاند و هیچ بازی طراحی هنری خاص و منحصر به فردی نخواهد داشت. بودن یک مرد درون کوزه یا قابلمه و تلاش او برای فتح قلههای جهان و استرس و ترس ناشی از سقوط قطعاً پتانسیل بسیار بالایی برای تشدید این احساسات توسط طراحی هنری بازی داشت. در قسمت انتهایی بازی که از جو زمین خارج میشویم نیز بازی در القای حس ترس و وهم ناشی از تنها بودن در فضا ناموفق است. البته طراحی خود شخصیت بازی و کوزهاش به خوبی صورت پذیرفته و میتوانید او را بدون آن که چیزی بگوید دوست داشته باشید.
موسیقی بازی هم وضعیتی مشابه گرافیک هنری آن دارد. نمیتوان آن را بد یا فاجعه دانست اما نه در خاطرتان باقی میماند و نه حس هیجان و ترس و شکست را منتقل میکنند و نه پیروزی و غرور را. در عوض شخصیتی که گویی ناظر کل و مشاهدهگر تلاشهای بازی باز است با حرفهایش در بازی سنگ تمام میگذارد. هنگامی که می خواهید بازی را شروع کنید شما را تشویق کرده و بهتان امید میدهد اما همان زمانی که شکست میخورید و پس از تلاش فراوان دوباره به نقطه قبل باز میگردید به شما ریشخند زده و با جملهای کنایه آمیز شما را مسخره خواهد کرد! جملات حکیمانه و فلسفی و بعضاً بامزه او در طول مسیر همواره کنار شما خواهد بود تکراری نخواهد شد. درمجموع بازی در کنار این صدا بسیار لذت بخش تر از تجربه بدون حضور اوست و بازی تا حدودی توانسته قوی نبودن بخشهای هنری دیگر را با این موضوع جبران نماید.
بسیاری از ما گاهی اوقات از بازیهای بزرگ خسته شده و به سراغ بازیهای سبکتر و کم حجمتر رفتهایم. ولی شاید تعداد کمی از ما بودهایم که در بازیهای کم حجم به دنبال چالشهای سخت و طاقت فرسا بوده باشیم. …. عنوانی است که در ابتدا بسیار سخت به نظر میرسد. حتی به پایان رساندن آن محال به نظر میآید. اما کافی است دل به آن سپرده و کنترل درست شخصیت اصلی را یاد بگیریم تا معتاد آن شویم. بازی با وجود قوی نبودن در بخشهای گرافیک هنری و موسیقی و همچنین کوتاه بودن قطعاً ارزش تجربه کردن دارد زیرا مکانیسم موجود در آن را در هیچ بازی دیگری مشاهده نکردهایم. تجربه گیم پلی جذاب است و فیزیک خوب بازی و به اتمام بردن آن حسی از لذت و غرور وصف نشدنی را به همراه خواهد داشت که در کمتر بازیای میتوان تجربه کرد.
منبع متن: gamefa