در رتبه دوم، «تلماسه: قسمت دوم» (Dune: Part Two) در سومین هفته اکران خود توانست ۲۹ میلیون دلار از ۳۸۴۷ سینما بفروشد. فروش بلیط این هفتهی فیلم تنها ۳۷ درصد نسبت به هفته قبل کاهش داشت. تا کنون این دنباله علمی-تخیلی ۲۰۵ میلیون دلار در آمریکای شمالی و بیش از ۴۰۰ میلیون دلار در سطح جهانی فروخته است. در هفته آینده، «تلماسه ۲» از نسخه قبلی خود که ۴۳۳ میلیون دلار در باکس آفیس جهانی به دست آورده بود و همزمان با اچبیاو مکس در آمریکا و کانادا پخش شده بود، پیشی خواهد گرفت.
فیلمهای نولان از هر دست که باشند، چه «میانستارهای»، چه «پرستیژ» و چه سهگانهی «شوالیهی تاریکی»، از داستانپردازی مستحکم و قوی برخوردارند. کارگردان این آثار متنوع، ژانرهای اکشن، درام و علمیتخیلی را با تعلیق در هم آمیخته و در تمام فیلمهایش به نمایش گذاشته. اما اگر به نظرات اخیر او توجه کنیم، این احتمال وجود دارد که فیلم جدید کریستوفر نولان پس از بردن اسکار، یک فیلم در ژانر وحشت باشد. نولان به ورایتی گفته که در صورتی که به ایدهای استثنائی برسد، قصد دارد یک فیلم ترسناک بسازد. او اضافه کرد که چنین فرصتهایی «محدود و دور» هستند. با این وجود این میتواند به این معنا باشد که او میخواهد برای ساخت فیلم جدیدش، خودش را با این چالش روبرو کند.
اما «جلوههای ویژه» واقعا به چه معناست؟ این عبارت اصطلاحی پربارتر و کلیتر از آن چیزی است که به نظر میرسد. در واقع، در دنیای فیلمسازی مدرن «جلوههای ویژه» با «جلوههای ویژه بصری» دو اصطلاح کاملا متفاوت در نظر گرفته میشوند. از دومی معمولا برای توصیف جلوههای دیجیتال پس از تولید استفاده میشود که اکنون در بسیاری از فیلمها با بودجهی کلان میبینید. اصطلاح اول اما یک اصطلاح فراگیر است که چیزهای زیادی زیر چتر تعریف آن قرار میگیرند؛ از جلوههای مکانیکی گرفته، تا جلوههای نوری سنتی و استفاده از گریم، آرایش و عروسک و چیزهایی از این قبیل. حوزهی جلوههای ویژه یک هنر فوقالعاده است که اگر به بطن آن وارد شوید، میبینید که این هنر کار هر کسی نیست؛ چراکه نیازمند ترکیبی از هر نوع مهارتی است که فکرش را میکنید و خلاصه یک هزارتوی تودرتو و عمیق از انواع هنرها، ابزارها و تواناییهاست. میتوان گفت جلوههای ویژه چاهی است که انتها ندارد.
طی این سالها که ویلنوو به چهرهای سرشناس در سینما بدل شده، همواره علاقهی خود نسبت به فیلمهای مختلف را ابراز کرده است. در حالی که او برای فیلمهای کلاسیکی مانند «۲۰۰۱: یک ادیسهی فضایی» (۲۰۰۱: A Space Odyssey) و «سرگیجه» (Vertigo) احترام زیادی قائل است، اما ما قرار است نگاهی بیاندازیم به فیلمهای قدرنادیدهای که کارگردان «سیکاریو» (Sicario) دوستشان دارد؛ از کمدیهای نقادانه گرفته تا فیلمهای دلهرهآور نفسگیر، الماسهای سینمای بینالمللی و شاهکارهای خاص که سبک مخصوص به خودشان را دارند. مخاطبان عام به این ۱۰ فیلم توجه نکردهاند و این فیلمها را می توان قدرنادیده نامید، اما کارگردان «تلماسه» معتقد است که این وضعیت باید تغییر کند.
با این حال هنوز هم فیلمهایی وجود دارند که معادلات را بر هم میزنند و عناصر فیلمهای تجربی را با عناصر فیلمهای حماسی ترکیب میکنند. تمام فیلمهای این لیست مثالهایی از این قبیل هستند . اگرچه در بعضی از آنها مولفههای مربوط به ژانر حماسی بیشتر است و در بعضی دیگر مولفههای ژانر تجربی، اما آنها فیلمهایی هستند متعلق به هر دو ژانر. اینها فیلمهایی هستند خاص و بی پرده که گاهی عجیب هم میشوند. این فیلمها طولانی هستند و غالبا داستانهایی را روایت می کنند که چندین سال را در برمیگیرد.
ما در تازهترین فیلم آقای وندرس دو ساعت از زندگی هیرایاما را (با بازی درخشان کوجی یاکوشو) قدم به قدم میبینیم که عامدانه است، چون قرار است روزمرگی را ببینیم. قرار است به اندازه تمام بیست و چهار ساعتهای زندگی این مرد کشدار بودن و تکراری بودن زندگی را تجربه و لمس کنیم، اما در همین کشش و تکرار معنای زندگی را درک کنیم. هیچ حرف تازهای نیست. ساده زیستن و ساده نگریستن پیامی به قدمت تاریخ انسان خردمند است. بسیاری از متفکران و فیلسوفان جهان در گوشه گوشه دنیا، چه آنها که نامشان را میشناسیم چه یک پیر خردمند ناشناس، آدمی را به ساده زیستی دعوت کرده و میکنند. و راز زندگی را در همین سادگی میدانند و میبینند.
هر فرنچایزی که بتواند ایده خود را به طور موفقیتآمیز با ژانر جدیدی مجدداً اختراع کند، کلید ماندگاری را پیدا کرده است. در فیلمهای جدید میتوان روی شخصیتهای اصلی که هر یک پیشینههای مختلفی دارند و در دورههای تاریخی متفاوتی زندگی میکنند، تمرکز کرد. از این طریق میتوان زیرژانر هر فیلم را به درستی شکل داد و یک مبارزه درخور برای غارتگر آن فیلم طراحی کرد. این فرمول جدید ممکن است فرنچایز «غارتگر» را به یک روایت علمی-تخیلی با محوریت قویترین مبارز تقلیل دهد، اما اگر در دستان افراد درستی قرار بگیرد، مانند کارگردان فیلم «شکار»، دن تراختنبرگ، نتیجه میتواند یک فیلم اکشن رضایتبخش باشد.