پخش شدن فصل پایانی انیمه «حمله به تایتان» یک اتفاق معمولی نیست. طرفداران بی‌شماری در سراسر جهان، سال‌هاست منتظر وقوع این رخداد هستند. به همین دلیل قابل پیش‌بینی بود که فصل چهارم «حمله به تایتان» با سروصدای زیادی همراه باشد. و همین‌طور هم شد. در طول این چند ماهی که فصل چهارم پخش خود را سپری کرد، بی‌اغراق می‌توان گفت «حمله به تایتان» هر هفته در بین اخبار مهم حوزه سرگرمی قرار داشت. کلی طرفدار جدید به آن اضافه شد و البته، کلی هم مخالف! مخالفانی که درک نمی‌کردند یک سریال انیمیشن دوبعدی چرا باید این‌قدر بحث‌برانگیز باشد. قسمت‌های پایانی فصل چهارم سریال قرار است زمستان پخش شود. اما تا همین‌جا هم تکلیف ما با رویدادهای داستان معلوم شده است، تنها بخش پایانی و اختتامیه داستان باقی مانده که باید منتظرش بمانیم. به همین دلیل بد نیست نگاهی به فصل چهارم بیاندازیم و ببینیم آیا موفق شد در حدواندازه‌های فصل‌های پیشین خود ظاهر شود یا خیر.

فصل چهارم «حمله به تایتان» همچنان اثری پرقدرت، حساب شده و هوشمندانه است. پایانی که هاجیمه ایسایاما هم در نظر گرفته شریف و قابل احترام است. نمی‌توان گفت سریال بد دارد به پایان می‌رسد، بیشتر با این احساس حسرت‌بار طرف هستیم که ظرفیت‌های این انیمه بسیار بالا بود و می‌شد داستان را وارد بی‌شمار گزینه فوق‌العاده دیگر کرد.

فصل چهارم شروع بدی دارد. در چند قسمت ابتدایی ما داستان را در مارلی دنبال می‌کنیم، با شخصیت‌هایی کاملا تازه که اصلا نمی‌شناسیم. همین مساله باعث می‌شود که دنبال کردن اتفاق‌های این فصل در ابتدا کمی سخت باشد. اما رفته رفته، با ورود شخصیت‌هایی‌ آشنا همچون راینر و آشنایی بیشتر ما با شخصیت‌های تازه، کم‌کم داستان جان می‌گیرد و پیش می‌رود. این اتفاق در قسمت هفتم به نام «حمله» به اوج می‌رسد. بی‌اغراق می‌توان قسمت هفتم را یکی از بهترین قسمت‌های کل سریال دانست. وقتی تمام شخصیت‌های مهم سریال، از ابتدا تا به حال، رودرروی هم قرار می‌گیرند. بد نیست بدانید که بیش از پنجاه هزار نفر به این قسمت امتیاز کامل داده‌اند! که البته حقش هم هست.

یک ویژگی مهم انیمه‌ها این است که چندان در قید چارچوب‌های قصه‌گویی هالیوودی نیستند. قواعد خودشان را دارند و در دنیای خودشان سیر می‌کنند. این خیلی خوب است، اصلا دلیل محبوبیت بالای انیمه‌ها، همین متفاوت بودن‌شان است. اما این ویژگی بعضی جاها به یک مشکل تبدیل می‌شود. نمونه‌اش را در فصل چهارم «حمله به تایتان» می‌توان دید. در قسمت هفتم ما یک نقطه اوج عالی می‌بینیم و به نهایت شور و هیجان می‌رسیم. و بعد به یک‌باره تا چند قسمت پیاپی هیچ اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد. این فراز و فرودها در یک داستان هالیوودی ساختاری فکرشده‌تر و سنجیده‌تر دارد. اما در فصل چهارم «حمله به تایتان»، به نظر می‌آید هدف تنها روایت داستان، به وفادارانه‌ترین شکل ممکن بوده است.

شاید مهم‌ترین خصیصه فصل چهارم، مسیری است که داستان در آن طی می‌کند. فصل چهارم غافلگیری زیاد دارد، با مجموعه‌ای از اتفاقات مختلف آشنا می‌شویم که حتی تصورش را هم نمی‌شد کرد. عوض شدن مسیر داستانی در طول این شانزده قسمت، از کل سه فصل پیشین بیشتر است! در فصل چهارم ابتدا با نکوهش چرخه خشونت مواجه می‌شویم. به نظر می‌رسد شخصیت‌های داستان در دام این چرخه نفرت‌انگیز گرفتار شده‌اند، خون را با خون می‌شویند و با هر  کشت‌وکشتار، زمینه‌ساز قتل‌عام بعدی می‌شوند. اما در قسمت‌های پایانی به یک‌باره همه‌چیز تغییر می‌کند و با نقشه واقعی ارن و زیک آشنا می‌شویم.

این تغییر مسیر اصلا چیز بدی نیست. درست است که آن رمز و راز و فضای مرموز و اسرار‌آمیز فصل‌های پیشین دیگر وجود ندارد و دیگر نمی‌توان مضامین فلسفی عمیقی از سریال بیرون کشید، ولی باید اعتراف کرد پایانی که هاجیمه ایسایاما برای این اثر بزرگ خود در نظر گرفته، زیرکانه، تلخ و پوچ‌انگارانه است. مشکل اصلی سرعت روی دادن اتفاقات است. شاید تا حدودی بتوان ماپا، استودیو سازنده فصل چهارم را مقصر دانست که نمی‌تواند اقتباسی کامل و جامع از مانگای اصلی ترتیب دهد، اما به نظر می‌رسد خود هاجیمه ایسایاما هم کمی بی‌حوصله شده و تنها می‌خواهد داستان را هرچه زودتر تمام کند!‌ چیزی که مسلم است این است که حجم اتفاقات داستان برای یک فصل خیلی زیاد است، این سریال حداقل برای دو فصل دیگر جا داشت.

در فصل چهارم با ورود شخصیت‌های تازه، ابعاد داستان بزرگ‌تر می‌شود. شخصیت‌های جدید همه پرداخت‌ خوبی دارند. اما این شخصیت‌های محبوب فصل‌های پیشین هستند که بار اصلی داستان را به دوش می‌کشند. در فصل چهارم، بعضی از شخصیت‌ها عمق تازه‌ای پیدا می‌کنند و از زاویه‌های تازه‌ای با آن‌ها آشنا می‌شویم. ارن، لیوای و راینر از جمله شخصیت‌هایی هستند که در این فصل پرداخت بسیار پرقدرتی دارند. ارن جنبه‌های شخصیتی تازه‌ای از خود نشان می‌دهد، تیرگی و جدیتی که در او می‌بینیم باعث شده که در این فصل کلا یک ارن یگر متفاوت ببینیم.

زیرکانه‌ترین شخصیت‌ پردازی شاید مربوط به لیوای باشد. او از نظر اخلاقی در این فصل هیچ تغییری نکرده است. همان لیوای آکرمن کله‌شق و قدرتمند است که هرکسی، حتی تایتان میمون از او می‌ترسد! ویژگی اصلی، موقعیت تازه‌ای است که او در آن گرفتار شده. لیوای سرد و بی‌احساس، حال که متوجه پوچی تمام آن اتفاقات پیشین و فداکاری‌های هم‌رزمان سابق خود شده، چه واکنشی قرار است خود نشان دهد؟ تغییرات شخصیتی او ریز، اما بسیار هنرمندانه است.

اما بهترین شخصیت فصل چهارم، بدون شک راینر براون است. او که در بخش عمده‌ای از سه فصل پیشین، یکی از ضدقهرمان‌های اصلی سریال بود، در این فصل وارد لایه‌های تازه‌ای می‌شود. در میان سیلی از احساسات مختلف همچون خانواده دوستی و وطن‌پرستی و تنفر از جنگ و نوع دوستی، راینر مجبور است این جنگ احمقانه که نه نقشی در شکل‌گیری‌اش داشته و نه علاقه‌ای به آن دارد را همچنان ادامه بدهد. راینر یکی مهم‌ترین نقاط قوت فصل چهارم است.

اما همه شخصیت‌ها این‌قدر قوی و پرداخت شده نیستند. بعضی از شخصیت‌های فصل‌های پیشین مثل میکاسا و آرمین که محبوبیتی افسانه‌ای میان مخاطبان دارند، در این فصل اضافی به نظر می‌رسند. به جز قسمت هفتم، میکاسا و آرمین در طول این فصل هیچ کار خاصی نمی‌کنند. تنها حضور دارند و از یک نقطه به نقطه دیگر می‌روند. رها کردن پتانسیل‌های فراوان این دو شخصیت و به حاشیه راندن آن‌ها، از آن اشتباه‌های جبران ناپذیر فصل چهارم است. دشمن شدن ارن با این دو شخصیت هم عجله‌ای و سرهم‌بندی شده به نظر می‌رسد. نمی‌شود سه فصل برای خلق یک رابطه برادر و خواهری بین ارن و میکاسا وقت گذاشت، و بعد در فصل چهارم با یک جمله «ازت متنفرم» سروته آن را هم آورد! باز باید به این نکته اشاره کرد که مسیر اتفاقات چندان مساله‌ای نیست، این سرعت طی شدن این اتفاقات است که باعث بروز مشکل شده است، پرداخت آن‌چنانی در مورد آن‌ها دیده نمی‌شود. در نظر داشته باشید که سه فصل طول کشید تا فهمیدیم جهان سریال به جزیره محدود نمی‌شود و سرزمین‌های دیگری در کار هستند. حال در طول شانزده قسمت، الدیایی‌ها به مارلیایی‌ها حمله کردند، ارن و زیک به دنبال نابودی تبار الدیا هستند، و ارتش مارلی هم وارد جزیره شده است!

این ایراد باعث می‌شود که در مورد بعضی از اتفاقات داستان مردد بمانیم. مثل وقتی که لیوای به نقشه ارن و زیک پی می‌برد و متوجه می‌شود فداکاری اروین در فصل‌های پیشین همه پوچ و بی‌معنی بوده است. آیا واقعا ایسایاما از همان ابتدا چنین پایانی در نظر داشت و آن همه حماسه و فداکاری و پوچ شدن فعلی آن‌ها، همه آگاهانانه بودند؟ یا بعدا به این پایان رسیده و مجبور است با گفتن چنین دیالوگی از زبان لیوای، داستان خود را توجیه کند.

در مورد قسمت هفتم همین فصل چهارم هم این مساله صدق می‌کند. وقتی می‌بینیم این‌ها همه نقشه بوده و زیک و ارن با هم هم‌دست هستند، دیگر آن‌همه شجاعت و هیجان و آن نبرد نفس‌گیر بین لیوای و تایتان میمون رنگ می‌بازد. واقعا اگر هاجیمه ایسایاما عامدانه چنین تمهیداتی را به‌کار می‌برد، بهتر است فکری اساسی در مورد داستان‌های بعدی خود بکند!

با تمام این تفاسیر، فصل چهارم «حمله به تایتان» همچنان اثری پرقدرت، حساب شده و هوشمندانه است. پایانی که هاجیمه ایسایاما هم در نظر گرفته شریف و قابل احترام است. نمی‌توان گفت سریال بد دارد به پایان می‌رسد، بیشتر با این احساس حسرت‌بار طرف هستیم که ظرفیت‌های این انیمه بسیار بالا بود و می‌شد داستان را وارد بی‌شمار گزینه فوق‌العاده دیگر کرد. ولی در هر صورت، این داستان هاجیمه ایسایاما است، و خودش تصمیم می‌گیرد ماجرا چطور پیش برود. چند ماه دیگر باید صبر کنیم تا زمستان از راه برسد و این حماسه باشکوه بالاخره به نقطه پایانی خود برسد. تا همین‌جا هم «حمله به تایتان» به جایگاهی دست نیافتنی در دنیای سرگرمی رسیده است.

نقد انیمه حمله به تایتان دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجی‌کالا مگ نیست.
  • ۱۲ انیمه‌ی سریالی برتر؛ برای آنان که می‌خواهند متخصص انیمه شوند!
  • فیلم پدر؛ در جست‌وجوی خاطرات از دست رفته

The post فصل چهارم سریال حمله به تایتان؛ پایان پرحاشیه‌ی یک حماسه appeared first on دیجی‌کالا مگ.

منبع متن: digikala