از سویی، به لطف تغییرات فرهنگی و گسترش ابزارهای رسانه در سالهای اخیر، با اینکه سیاستهای دولت دونالد ترامپ تا حدی به عقب راندن و محدود کردن بخشی از جمعیت لاتین دنیا منجر شد، صداها و چهرههای لاتین روزبهروز بیشتر و بیشتر به گوش و چشم مردم دنیا میرسد. حالا به جز حضور و موفقیت برخی بازیگران و کارگردانان لاتینتبار در سینمای هالیوود، فرصت نمایش خلاقیت و حقیقت زندگی مردمان لاتین از سوی نابغههایش یا نابغههای ملیتهای دیگر در فستیوالهای بینالمللی بیشتر شده است؛ فرصتهایی که گاه به دریافت نامزدی یا جایزهای مهم و معتبر جهانی نیز تبدیل میشود. همراه با مجلهی «دیجیکالا» نگاهی به برخی مهمترین فیلمهای جدید و قدیمی لاتین و آثار شاخص کارگردانان و بازیگران لاتین میاندازیم.
رمان IT محصول سال ۱۹۸۶ میلادی که در بین پروژههای برتر او قرار دارد و به خاطر سبک روایی خاص واکنشهای مختلف و بحث و جدلهای بسیاری در زمان انتشار خود به وجود آورد، حال به عنوان موضوعی مورد علاقه در ژانر وحشت مبدل شده است. هیولای اصلی رمان یکی از ترسناکترین موجودات آن است.
ایستوود هنوز هم مردی تنها است و هنوز از تمام کسان دیگری که بر پردهی نقرهای ظاهر میشوند، سرسختتر است. درست است که او بازیگری نیست که در هر نقش مانند دانیل دی-لوئیس خودش را تغییر دهد و در تمام نقشهایی که توسط او ایفا میشوند مقداری ایستوودبودن بهچشم میخورد، اما از هرچه بگذریم او بلوندی، هری و فرانکی دان سینما است.
سریال لوسیفر گواه این واقعیت است که گوش دادن به خواستههای طرفداران میتواند موثر و کارساز باشد. فصل ششم (آخر) و مورد انتظار این سریال، سرانجام در حال حاضر در نتفلیکس در حال پخش است و به سوالات و کنجکاوی مخاطبان را برطرف میکند و به رابطه عاشقانه بین شیطان و کارآگاهش میپردازد و دارای پایانی تکاندهنده است.
کلینت ایستوود را میتوان مرد تمامنشدنی سینمای وسترن خواند. بازیگر، کارگردان و تهیهکننده موفقی که بیشتر به خاطر هنرنمایی در سهگانهٔ دلار به کارگردانی سرجو لئونه، به نامهای «به خاطر یک مشت دلار»، «به خاطر چند دلار بیشتر» و «خوب بد زشت» شناخته میشود. ایستوود طی دو دههی اخیر با فیلمهای تحسین شدهای همچون «نابخشوده»، «عزیز میلیون دلاری» و «گرن تورینو» ثابت کرده علاوهبر دنیای بازیگری در عرصه کارگردانی نیز حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. او ذر دهمین دههی زندگیاش همچنان پرطراوت و با شوروهیجان به نظر میرسد و عمکردش در فیلم گریه کن ماچو موید همین موضوع است.
او یتیمی درونگراست که تبدیل به اعجوبهای موفق میشود. داستان از یتیمخانه شروع میشود، جایی که او پس از مرگ مادر فوقالعاده باهوش اما آشفتهاش، به آنجا فرستاده میشود و با کمک سرایدار مهربانی به نام آقای شایبل (بیل کمپ)، بر شطرنج تسلط پیدا میکند و از صفحه شطرنج به عنوان راهی برای فرار از سختیهای زندگی در دوران جوانی بهره میبرد و سعی میکند با ناملایمات روزگار خود کنار بیاید.