اگر با کارهای آدام الیوت، نویسنده، کارگردان و تهیهکننده «خاطرات یک حلزون» و به طور ویژه معروفترین کارش «مری و مکس» -یکی از مهمترین انیمیشنها درباره سلامت روانی– آشنا باشید، میدانید که او به انیمیشن استاپ موشن با فضا و درونمایههای جدی و سنگین برگرفته از داستانهای واقعی علاقه دارد. بنابراین، میتوان گفت بیشتر برای بزرگسالان انیمیشن میسازد تا بچهها. نهایتاً نوجوانان بتوانند با کارهای او ارتباط برقرار کنند. از اساس این خاصیت انیمیشن استاپ موشن خمیری است؛ یک ویژگی سنگینی به اثر اضافه میکند. این به طور ویژه درباره کارهای الیوت صدق میکند و کار تازهاش «خاطرات یک حلزون» هم که تا حدی برگرفته از زندگی شخصی اوست، از این قاعده مستثنا نیست.
اندکی پس از آن «الکتریک استیت» (The Electric State) به کارگردانی برادران روسو مخاطبان را به گذشتهای آیندهنگر با بازی میلی بابی براون در نقش یک زن جوان میبرد که با دوست ربات خود در جستجوی برادر گمشدهاش سراسر آمریکا را زیر پا میگذارد.
طی سالهای اخیر ترکیه با ساخت مجموعههای تلویزیونی متنوع در ژانرهای گوناگون، نظر مثبت طیف وسیعی از بینندگان را به خود جلب کرده است. در این میان سریالهای جنایی ترکی نیز با داستانهای پرکشش و اعتیادآورشان و فضای تاریک و تعلیقآمیزشان، قلب بسیاری از مخاطبان را تسخیر کردهاند. اکنون بدون مقدمهی بیشتر، مجموعهای از خوشساختترین و بهترین سریالهای ترکی جنایی به شما خوانندگان گرامی معرفی میگردد؛ پس با این مقاله همراه شوید.
فیلمهای مافیایی یکی از آن دسته فیلمها هستند که بر حسب جغرافیا انواع مختلفی دارند؛ از جمله فیلمهای پلیتسیوتسکی ایتالیایی، خونریزی قهرمانانهی چینی، یاکوزای ژاپنی و دنیای زیرزمینی بمبئی هند. بهترین فیلمهای مافیایی متناسب با جغرافیایی که در آن ساخته میشوند، فرهنگ آن منطقه را هم در کنار روایت کردن داستانی جنایی به مخاطب معرفی میکنند. قهرمانان فیلمهای مافیایی همواره افرادی هستند برخواسته از دل مردم و این ویژگی آنها باعث میشود برای معرفی کاملتر قهرمانهای این ژانر، نویسنده و کارگردان فرهنگ جغرافیایی که قهرمان از آن سر بر آورده است را مهم تلقی کنند و بیش از سایر ژانرها به آن بپردازند.
عصر کنونی سریالها قطعا یک دوران هیجانانگیز است. سریالهای درام با ژانرهای دیگر ترکیب میشوند و رسانههای اجتماعی در افزایش بینندگان نقش مهمی دارند. حتی زمانی که رسانههای اجتماعی یک ابزار بازاریابی یا جایی برای اشتراکگذاری عشق طرفداران به شخصیتهای پیچیده نبودند، سریالها همچنان بینندگان را به طرز چشمگیری تحت تاثیر قرار میدادند.
پدر جولی هم مانند مادر او بازیگر بود، اما جان ویت، برخلاف مارچلینا برتراند، حرفهی خود به عنوان یک بازیگر را به ماندن در کنار خانواده ترجیح داد و وقتی که جولی کمتر از یکسال داشت او، برادر و مادرش را ترک کرد. جولی بدون پدر بزرگ شد و هرگز تا پیش از سی و پنج سالگی نتوانست رابطهی والد-فرزندی مناسبی با پدر خود برقرار کند. پس از کشوقوسهای فراوان، رابطهی این پدر و دختر، به واسطهی مرگ برتراند به دست بیماری سرطان احیا شد و مرگ مادر باعث گردید جولی بتواند پدر خود را ببخشد. اگرچه جولی نخستینبار وقتی که تنها هفت سال داشت، به واسطهی پدرش، توانست در فیلم «نگاهی به بیرون» (Lookin’ to Get Out) نقشآفرینی کند و همکاری با کارگردان بزرگی به نام هال اشبی را تجربه نماید، اما زندگی این بازیگر آمریکایی و شاید بهتر است بگوییم جنبههای مثبت و مهم زندگی او بیش از این که تحت تاثیر پدرش باشند، تحت تاثیر مادر فداکار او شکل گرفتهاند که سینما و حرفهی بازیگری را برای مراقبت کردن از فرزندانش رها کرد.
نکته این که در چنین چارچوبی تعلیق خود به خود افزایش مییابد و مخاطب بیشتر نگران سرنوشت شخصیتها میشود. چرا که آثار تاریک و تلخ عموما این تلخی را از ماهیت «مهیب» شر قصهی خود میگیرند. اگر این شر پیروز شود، فقط به معنای برتری در آن یک داستان معمولی نیست و میتواند بار روانی زیادی به مخاطب وارد کند. پس هیجان ایجاد شده دیگر یک هیجان تصادفی جهت تمنای پیروزی یکی از طرفین ماجرا نیست و ابعادی بزرگتر به خود میگیرد. به عنوان نمونه تصور کنید که در فیلمی نیروی شر قدرتش را از باوری تاریک میگیرد؛ این چنین در صورت پیروزی او فقط اشخاص حاضر در قصه متحمل روزگار و تجربهای تاریک نمیشوند و من و شما هم در این تجربه سهمیم میشویم و این موضوع تفاوت دارد با تاثیر اثر هیجانانگیزی که با پیروزی نهایی قطب منفی ماجرا همراه است اما آن قطب منفی یک دزد یا آدمکش معمولی است نه نمایندهی شری مهیب.